شکاف رهبران ایران وخشم بازار

نویسنده

bazar814.jpg

جاناتان استیل ‏

تحلیل‌گران ایران، که در پی کشف “شکاف‌های رژیم” هستند، ماه گذشته به هیجان آمدند. بازار اصفهان، ‏تهران و چندین شهر دیگر، برای اولین بار دراین نسل، دست به اعتصاب زدند.‏

در هزار توی پاساژهای سرپوشیده، همواره جواهرفروش‌ها ثروتمندترین بازاریان بوده‌اند. به ندرت پنجرۀ ‏ویترین‌های درخشان آنها، دست کم خالی از یک مادر و دختر که به درون شیشه خیره شده‌اند یافت می‌شود. ‏هنگامی که دو چادر مشکی برای خرید داخل می‌شوند یا از مغازه خارج می شوند، کسانی دیگری جای آنها را ‏می‌گیرند. شکار یک حلقۀ عروسی مناسب، داستانی همیشگی است و بازار آن هیچ‌گاه سرد نمی‌شود.‏

این ها تا سه هفته پیش ادامه داشت که طلافروشان اصفهان مغازه‌های خود را بستند و به سرعت ‏جواهرفروشان شهرهای دیگر از این حرکت تبعیت کردند. تجار ادویه و فروشندگان لباس به آنها پیوستند و ‏هردرهای چوبی سنگین بازار اصفهان بسته شد. ‏

پلیس به سرعت به منزل مظنونین رهبری اعتصاب یورش برد. اما سرکوبی آنها تنها عامل پایان اعتراض در ‏یک یا دو روز بعد از آن نبود. دولت وارد عمل شد، بازداشت شدگان را آزاد نمود و اعلام کرد طرح‌های ‏افزایش مالیات، که علت بروز خشم بازار بود، برای یک سال معلق خواهد شد.‏

در خارج از ایران، منتقدان دولت ایران یادآور شدند که بازاری‌ها از دوران سقوط شاه در سه دهۀ گذشته تا ‏کنون اعتصاب نکرده بودند. آنها که بر اساس عقاید رایج ضد غرب بودند و با روحانیون ارتباط تنگاتنگی ‏داشتند، به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 یاری رساندند. آنهاهنوز سهم بزرگی از بازار عمده ‏فروشی و شبکه‌های توزیع در ایران را کنترل می‌کنند. مبالغ اهدایی آنها به تاسیس مساجد کمک می‌کند. اگر ‏بازاری‌ها ساختارها را بشکنند، واقعۀ بسیار بزرگی روی خواهد داد.‏

ممکن است یک فرد آرزومند چنین فکری کند، اما این نظریه اشتباه است. اول اینکه عاملی که موجب خشم ‏بازاریان شد، مبلغ مالیات ( با مقدار نسبتاً پایین 3 درصد) نبود، بلکه این واقعیت بود که آنها می‌بایست برای ‏اولین بار دفاتر خود را باز کنند. آنها در حال مقابله با تلاش‌های هوشیارانۀ محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ‏ایران برای حاکم کردن نوگرایی بودند، نه اعتراض به حکومت استبدادی. دوم این که تئوری “شکاف در ‏رژیم” نیازمند یک شکنندگی یکپارچه و سراسری است. اما من پس از مسافرت به 7 شهر ایران، این کشور ‏را حتی نزدیک به این شرایط هم ارزیابی نمی‌کنم. تفاسیر ایران شناسان نیز به همین صورت است. برعکس، ‏آرامش و طبیعی بودن اوضاع این کشور شما را متعجب می‌سازد. کلیشۀ غربی مبنی بر اینکه ایران کشوری ‏خطرناک و یک تهدید برای غرب است، به طور گسترده مورد توجه قرار می‌گیرد. مردم این کشور به طور ‏معمول با جملۀ “به ایران خوش آمدید” از شما استقبال می‌کنند، که بخشی از آن برای تمرین زبان انگلیسی ‏است، اما برای این نیز هست که از شما به خاطر اینکه در برابر هراس‌ها مقاومت کرده و برای مشاهدۀ ایران ‏با چشمان خود به آن سفر کرده‌اید، تشکر کنند. ‏

چنین تحلیلگرهایی مانند بیژن خواجه‌پور که رئیس یک شرکت مشاور استراتژیک در تهران است، مشاهده ‏می‌کنند که ایران در طول زمان، در حال یک پارچه شدن است. وی می‌گوید، همان‌طور که افراد جوان با ‏اشتیاق زبان انگلیسی و مهارت‌های کامپیوتری را فرا می‌گیرند، از مُدهای جهانی پیروی می‌کنند، به موسیقی ‏غربی گوش می‌دهند و از مصرف‌گرایی پشتیبانی می‌کنند، شکاف میان شهرهای بزرگ و شهرهای رعیتی ‏کوچکتر در حال کوچک شدن است. سعید لیلاز، ویراستار روزنامۀ اقتصادی سرمایه، دست کم به یک ‏گرایش مخالف در اقتصاد اشاره می‌کند – افزایش شکاف میان درآمدها در سه سال اخیر. ‏

سفرهای به شدت تبلیغاتی احمدی‌نژاد به روستاها و شهرهای کوچک، و دست و دل بازی‌های وی در مورد ‏پروژه‌های محلی، موجب افزایش برابری نشده است. تورم بسیار بالا، که به 30 درصد در سال رسیده است، ‏بیشترین صدمه را به اقشار کم درآمد می‌زند. لیلاز می‌گوید: “در آخرین سال ریاست جمهوری خاتمی (رئیس ‏جمهور سابق ایران) ضریب آماری جینی برای نابرابری درآمد0.39 بود. اما اکنون 0.43 است که با بدترین ‏دوران شاه با مقدار 0.45 اختلاف زیادی ندارد.“‏

کاهش بهای نفت و عدم احتمال هر گونه حرکت رو به جلو در آیندۀ نزدیک، در حال سوق دادن ایران به ‏پرتگاه یک بحران اقتصادی است؛ مشابه آنچه کشورهای غربی با آن روبرو هستند. چنین چیزی استانداردهای ‏زندگی را بسیار بیشتر ازتحریم‌های غربی تهدید می‌کند. متخصصان محاسبه می‌کنند که ایران دست کم به ‏قیمت 76 دلار برای هر بشکۀ نفت نیاز دارد تا کمبود بودجۀ دولت جبران شود و معاملاتی که به تخفیف ‏بالایی در واردات نیاز دارند، کاهش نیابند. بهای کنونی هر بشکه نفت ایران 60 دلار است. با این حال احتمال ‏اینکه بحران اقتصاد ایران منجر به یک تحول سیاسی شود، به دوری شانس بروز یک انقلاب در آمریکا و ‏اروپا در پی شکست نئولیبرالیسم است. ‏

نظام ایران منعطف و بهبود پذیر است. ممیزی‌های رسانه‌ای قوی هستند، اما در حال از دست دادن قدرت ‏هستند. تلویزیون ملی گزارش داد که اعتصابات بازار به این دلیل بوده که بیشتر خانواده‌ها در شهرهای ‏کوچک و نیز تهران، به استفاده از آنتن‌های ماهواره‌ای که از بازار سیاه تهیه می‌شود، به تماشای ‏تلویزیون‌های بیگانه می‌پردازند. دولت باید به جای نادیده گرفتن اخبار بد، تفسیر خود را از آنها ابراز کند.‏

به دلیل انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در ژوئن آینده برگزار شود، دسته‌بندی‌های سیاسی به همراه ‏بحث‌های داغی دربارۀ سیاست‌های داخلی و خارجی، در حال پر کردن رسانه‌های چاپی، و نیز مجلس است. ‏اگر انتخاباتی که نتایج آن غیر قابل پیش‌بینی باشد، یکی از نشانه‌های دموکراسی است، بدون شک در این ‏کشور دموکراسی برقرار است. خواجه پور می‌گوید: “نکتۀ کلیدی این است که ما این روزها دارای یک حزب ‏سیاسی مقتدر یا دستور کار نیستیم. تمام اینها اقلیت هستند.” ممکن است تا شش کاندید تایید صلاحیت شده در ‏دور اول رقابت ریاست جمهوری شرکت کنند. پس از آن دور دوم انتخابات به سبک فرانسوی برگزار خواهد ‏شد.‏

احمدی‌نژاد نمایندۀ محافظه کاران است. آنها ترجیح می‌دهند که خود را “اصول‌گرایان” بنامند، زیرا معتقد به ‏اصول اسلام و هویت ایرانی (غیرغربی) معتقد هستند. اما احمدی‌نژاد به کرات مورد حملۀ “اصول‌گرایان ‏افراطی” و نیز محافظه کاران معتدل دیگری چون خود قرار گرفته است. امیر محبیان، یکی از مفسران ‏اقتصادی روزنامۀ محافظه کار رسالت، از بکار رفتن عبارت‌های ضعیف در برابر حضار خارجی توسط ‏احمدی‌نژاد و نیز جنبه‌های مختلف سیستم مالیاتی و سیاست‌های رفاهی وی انتقاد می‌کند.‏

مناقشات در مورد علی کردان، وزیر کشور ایران، که در این هفته به دلیل جعل مدارک دانشگاهی ‏خوداستیضاح خواهد شد، در مجلس در حال ظهور است. چنین چیزی ممکن است موجب شود دولت ‏احمدی‌نژاد نتواند رای اعتماد بیاورد. برخی از مفسران می‌گویند ممکن است مخالفان اصلاح‌طلب او، از این ‏مورد پشتیبانی نکنند. یکی ازتحلیل‌گرانی که ترجیح می‌دهد نامش فاش نشود می‌گوید: “آنها نمی‌خواهند وی را ‏قربانی کنند. آنها فکر می‌کنند که وی به هیچ عنوان در انتخابات سال آینده دوباره پیروز نخواهد شد.“‏

ممکن است منتقدان غربی ادعا کنند که با وجود مبارزات حزبی مفرط، سیاست‌های ایران در طیف باریکی از ‏عقاید محبوس شده است و به همین دلیل ایران را یک کشور غیر دموکراتیک می‌دانند. اما آیا اروپاییان و ‏آمریکایی‌ها نیز آنچه را که فرانسوی‌ها “پانسه” (تفکر) می‌نامند، به طور منحصر به فرد نمایش نمی‌دهند؟ تنها ‏زمانی که رده‌های سیاسی شروع به مدارا کردن کنند، یا برای پذیرفتن حاشیۀ رو به رشد منازعات اجبار ‏باشد، جوامع به سمت یک بی‌ثبانی حرکت خواهند کرد.‏

حتی احمدی‌نژاد نیز تقریبا یک شبه- دنیاگرا است. یکی از مفسران می‌گوید: وی که از نظر سیاسی توسط ‏جنگ هشت ساله با عراق شکل گرفته است “طرز تفکری را به نمایش می‌گذارد که بهای زیادی برای به ‏همراه داشتن قدرت روحانیون قائل نیست.” فرد دیگری اشاره می‌کند که رئیس جمهور احساس می کند که با ‏امام غائب (معادل مسیح موعود در اعتقادات شیعی) در ارتباط مستقیم است و می‌تواند بدون وساطت ‏روحانیون عمل کند.‏

به طور خلاصه، ایران پیچیده است. ژرفای آن حتی توسط ایرانی‌ها نیز قابل اندازه‌گیری نیست. نتیجۀ آن ‏برای دولت‌های خارجی چنین است: انتظار تغییر رژیم در آیندۀ نزدیک را نداشته باشید. و مهم‌تر از همه اینکه ‏برای تحمیل چنین چیزی تلاش نکنید.‏

منبع : گاردین 3 نوامبر ‏

‏ ‏