دیوید گریگوری، خبرنگار وابستهی جیرهخوار قلم بهدست مزدور جان و مال و ناموس شبکه «ان بی سی» با محمد جواد ظریف مصاحبه کرد و درباره وضعیت فیلترینگ در ایران پرسید. دو نکته در این مصاحبه و اصولاً هر مصاحبهی دیگری از این قبیل وجود دارد:
اول اینکه این خبرنگارهای دشمن حتماً یک چیزیشان میشود. اینها بعد از سی و پنج سال هنوز نمیدانند هر کدام از مقامات جمهوری اسلامی، هر حرفی بزنند، تا پنج سال اول همان حرف را در پاسخ به هر سوالی کپی پیست میکنند، در پنج سال دوم میگویند منظورمان از آنهایی که گفتیم، اینهایی که میگویید نبود، در پنج سال سوم اصلاً تمام آن حرفها را از بیخ تکذیب میکنند و ملت باید بروند از یوتیوب سند و مدرک دربیاورند که به حضرت عباس گفتی، در پنج سال چهارم میگویند “مجبور بودیم” آن حرفها را بزنیم، و دست آخر هم میگویند انشالله در دولت بعدی دیگر از این حرفها نمیزنیم.
با اینحال نمیدانم چرا خبرنگاران دشمن این بدیهیات را نمیفهمند و دوباره یک سوالهایی میکنند که طرف جوابش را قبلاً ده دفعه گفته. نکته دوم هم این است که این آقای ظریف خودش تنش می خارد. ایشان به جای اینکه وقتی درباره فیلترینگ ازش سوال میکنند، بگوید من وزیر خارجه هستم بروید از وزیر ارتباطات بپرسید، مینشید بدتر از سعید جلیلی آیه تلاوت میکند.
خبرنگار میپرسد “شما در توئیتر فعال هستید ولی توئیتر در ایران غیر قانونی است. از چه میترسید؟” ظریف میگوید “من از چیزی نمیترسم وگرنه از آن استفاده نمیکردم”. آفرین شیطون بلا! قشنگ پوز یارو را زدی. عین اینکه طرف بگوید شما در تونل وحشت گوریل گذاشتهاید ولی خودتان سوار قطارش میشوید بعد شما بگوئی من از آن گوریل نمیترسم. نه جان من بیا و بترس. ببخشید، شما تنهایی سوار قطار وحشت میشوی؟ مردم بوق؟
بعد ظریف میگوید “بخش بسیار بزرگی در ایران هستند که مخالف کفرگویی و پورنوگرافی و پیامهای ضد اخلاقی هستند. من نمیدانم اینها چند درصد از مردم هستند”. خب خدا را شکر که شما نمیدانی «بخش بسیار بزرگی از مردم» چند درصد مردم هستند. فقط میدانی که خیلی بزرگند. البته آن آقای خبرنگار خیلی آدم نجیبی بود که همانجا از ظریف نپرسید خب پس وقتی شما در فیس بوک و توئیتر پست میگذاری، لابد انتظار داری همانهایی که دنبال کفرگویی و پورنوگرافی هستند برایت لایک هم بزنند؟
بعد دوباره خبرنگار میگوید “خب این میتواند بهانهای برای سرکوب آزادی بیان باشد”. ظریف میگوید “ما باید در این زمینه به اجماع برسیم و روی یک زمینهی میانهای باید توافق بشود”. بنده خدا یک لحظه دیوید گریگوری را با کاترین اشتون اشتباه گرفت. طفلک بسکه درباره اجماع و توافق حرف زده، الآن اگر ازش بپرسند چند سالته؟ درجا میگوید ما باید در این زمینه به اجماع برسیم بعد توافق کنیم.
خب ما از اولش هم گفتیم: شما علی الحساب طی سه سال آینده همین جوابها را یک گوشهای ذخیره کن، بعد هر سوالی در هر زمینهای داری همان جوابها را کپی پیست کن. بابا ما یک رئیس جمهوری داریم که وقتی بهش گفتند زندانی سیاسی باید آزاد بشود گفت اصلاً چرا باید کسی زندانی بشود که حالا آزاد هم بشود؟ دو هفته بعد هم گفت بنده رئیس قوه مجریه هستم، اینرا بروید به رئیس قوه قضائیه بگوئید. خب آقای ظریف! شما هم اگر میفرمودی بنده مطیع رهبری هستم، اینها را از ایشان بپرسید، اتفاقی می افتاد؟ یااینکه شمافقط زبان “مقام معظم” نیستید و خودتان هم…..؟