هیتلر در ارادان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

امروز نگاهی کردم به خبرهای بیست و چهار ساعت گذشته. خبرها اصولا بامزه و جالب بودند و نشانگر این نکته که به نظر می رسد ایران از یک سو قطب حوادث مهم جهان است، اما از سوی دیگر هیچ اتفاق مهمی در این کشور رخ نمی دهد. در همین راستا مروری می کنیم بر برخی از خبرهای بی اهمیت که به نظر می رسد، اهمیت بیشتری نسبت به خبرهای مهم دارد.

اسکناس، ناقل 70 نوع بیماری

براساس نوشته یکی از وب سایت های اینترنتی اسکناس به عنوان ناقل 70 نوع بیماری تشخیص داده شده است. و کسانی که اسکناس حمل و نقل می کنند، احتمالا به این 70 نوع بیماری دچار می شوند. برخی از این بیماری ها بشرح زیر است:

سکته قلبی: کسانی که اسکناس حمل می کنند، مورد حمله سارقین قرار می گیرند و با خوردن ضربه ای دچار سکته قلبی می شوند.

فراموشی ناگهانی: کسانی که اسکناس حمل می کنند، مورد حمله دزدان قرار می گیرند، دزدها با ضربه محکم توی سرشان می زنند و همین ضربه باعث می شود تا آنها دچار فراموشی شدید شوند.

نقرس: کسانی که پول حمل می کنند، از ترس محافظه کار می شوند و قدرت تحرک خودشان را از دست می دهند و در نتیجه نقرس می گیرند.

بقیه 67 بیماری را بعدا اعلام می کنیم.

شکر زیادی نخورید

بر اساس اعلام برخی منابع آگاه پزشکی، مصرف شکر ابتلا به سرطان را افزایش می دهد. در همین راستا پیش بینی می شود آقایان مصباح یزدی، جنتی و خزعلی به دلیل مصرف زیادی شکر در هفته های گذشته و بخصوص در روزهای جمعه هفته های جاری دچار سرطان شده و احتمالا ممکن است دور از جان اتفاقات بدی برایشان بیفتد.

اعتراض دانشجوی ایرانی در کالیفرنیا

بر اساس خبرهای اولیه یک دانشجوی ایرانی که در ساعات دیروقت توسط پلیس آمریکا مورد شک قرار گرفته بود، علاوه بر اینکه مورد شک قرار گرفت، مورد حمله هم قرار گرفت. دو ساعت بعد، رسانه های ایرانی نوشتند: پلیس کالیفرنیا به دانشجویان ایرانی حمله کردند و همین موضوع باعث شد که صدها دانشجوی آمریکایی از این دانشجویان ایرانی حمایت کنند. شش ساعت بعد اعلام شد: در حمله وحشیانه ارتش آمریکا به صدها دانشجوی ایرانی مقیم لس آنجلس، ساعتها درگیری رخ داد و صدها هزار تن از مسلمانان آمریکا و مکزیکی های هوادار ایران که عکس های احمدی نژاد را در دست داشتند، با پلیس درگیر شدند. دوازده ساعت بعد از انتشار خبر نوشته شد: لس آنجلس در ماتم هزاران دانشجوی به خاک و خون کشیده شده، نشست. سگهای پلیس دندانهای تیزشان را نشان دادند……

نتیجه گیری اخلاقی: اصولا جریان سالم انتشار اطلاعات موضوع مهمی است.

امتحان خبرگان برگزار شد

از میان صد و چهل داوطلب شرکت در انتخابات مجلس خبرگان که در امتحان کتبی این مجلس شرکت کرده بودند، فقط حدود ده درصد آنها در امتحان قبول شدند. آیت الله صانعی اعلام کرد: « از رد صلاحیت افراد شناخته شده، متدین و انقلابی متاسفم.» ظاهرا در این امتحان که در مورد قرآن و احادیث و احکام الهی برگزار شد، خداوند متعال و آقا امام زمان نیز به صورت مخفیانه حضور پیدا کرده بودند که هر دو پس از خواندن سووالات چون جواب ها را نمی دانستند، امتحان را بی سر و صدا ترک کردند. خداوند متعال در مصاحبه با خبرنگاران بدون حد و مرز گفت: «این ها که از قول می گویند و می پرسند، این احکامی که به اسم پیامبرم صادر کرده اند و در ورقه امتحانی نوشته اند، یادم نمی آید.»

شیمون پرزو نسخه ایرانی هیتلر

شیمون پرز گفت: « احمدی نژاد نسخه فارسی هیتلر است.» در اعتراض به این اظهار نظر ناپخته و غیر دقیق، آگاهان تفاوت های زیر را میان آدولف هیتلر و نسخه فارسی اش بشرح زیر برشمردند:

اول: هیتلر تمیز و مرتب بود و موهایش را شانه می کرد.

دوم: هیتلر می دانست چه حرفی می زند و برای چی حرف می زند، احمدی نژاد از دهانش حرف در می رود و نمی فهمد چه می گوید.

سوم: هیتلر می خواست دنیا را بگیرد و در نتیجه آلمان را نابود کرد، احمدی نژاد می خواست خودش را نجات دهد، در نتیجه همه دنیا را با خطر مواجه کرده است.

چهارم: هیتلر منظم بود و برنامه داشت، احمدی نژاد هرکاری دستش بیاید انجام می دهد تا کار ایران و جهان بی برنامه شود.

چهار نوع ایرانی در آمریکا

با چهار نوع ایرانی در آمریکا آشنا شده ام:

اول: ایرانیان کالیفرنیا که از نظر « شناخت انواع» دارای لهجه شدیدا پینگلیش هستند، در سال 1357 زیست می کنند، تمایلات آمریکایی جمهوریخواهانه و تمایلات ایرانی سلطنت طلبانه دارند، به فارسی روزگار می گذرانند، بعضی از آنها طرفدار جنگ علیه ایران هستند و از اکبر گنجی بخاطر انتقادش از سلطنت ناراحتند.

دوم: ایرانیان مقیم منطقه واشنگتن دی سی، یا ویرجینیا یا مریلند که به نظر می رسد بیش تر این گروه از ایرانی ها از نظر سیاسی در آمریکا راست افراطی هستند و در ایران چپ رادیکال به شمار می آیند، اکثرا جزو نیروهای سیاسی در بیست سال گذشته ایران بودند. فارسی را با لهجه انگلیسی حرف می زنند، اما انگلیسی را بدون لهجه فارسی . همه شان به هم مشکوک اند. این منطقه به نوعی بین النحرین یا بیت المقدس ایرانیان آمریکاست، چون هر از گاهی یکی دو پیغمبر مانند هخا در آن ظهور می کند، انواع جادوگر و فالگیر و رمال و امام زمان و مسیح بازمصلوب و غیره را در این منطقه می توان دید. ایرانیان این منطقه دیوار به دیوار دفتر مرکزی سی آی ا و پنتاگون زندگی می کنند و گاهی آثار این همسایگی بر چهره آنان نیز هویدا و آشکار می گردد. این ایرانیان عمدتا کسانی هستند که در ده پانزده سال اخیر به آمریکا مهاجرت کرده اند. و اکثر این افراد معتقدند گنجی چون یکی از عوامل مزدور نظام است، باید سریعا محاکمه و مجازات شود اما قبل از اعدام باید به سرعت با جرج بوش ملاقات کند.

سوم: ایرانیان دانشگاهی که بیشترشان در جاهایی مانند دانشگاه مریلند، شهر بوستون و دانشگاههای هاروارد و ام آی تی و شهرهای استنفورد و برکلی زندگی می کنند و درس می خوانند. این گروه از ایرانیان معمولا به دلیل رابطه زنده با ایران دائما در جریان اخبار و وقایع ایران هستند، هر روز افراد تازه ای به جمع شان افزوده می شود. از نظر علمی در سطوح بالایی قرار دارند. معمولا هم با استقبال دولت ایران مواجه می شوند و وقتی قرار می شود که به ایران بروند، مشکلی برای آنان پیش نمی آید. این گروه از ایرانیان تقریبا نزدیک ترین فاصله را با میدان سیاست روز ایران دارند. جزئیات مسائل سیاسی ایران را می شناسند و شاید به همین دلیل تاثیر گذار هم بر سیاست های دولت آمریکا باشند. این گروه هم در ماهیت خودشان در ایران و هم در نزدیکی شان با سیاست های آمریکا دموکرات هستند. معمولا برنامه های جدی و دقیق و عمیق برگزار می کنند و زیاد از اطراف کالیفرنیا رد نمی شوند. این گروه معتقدند اکبر گنجی کمی تندروی کرده و باید روش نرم تری در واکنش او نسبت به انتخابات مجلس ششم و وقایع قبل از آن دیده می شد.

چهارم: ایرانیان نیویورکی که به نظر می رسد بیش ترشان چپ و معترض هستند. بیش ترشان روشنفکر و بقیه ایرانیان آمریکا را قبول ندارند. اکثرا در جامعه آمریکائیان حل شده اند و چپ تر از دموکرات ها هستند، آنها معتقدند اروپا از آمریکا بهتر است و معتقدند که بوش بدترین موجود دنیاست. آنها در مورد مسائل آمریکا بسیار بدبین و در مورد آینده ایران بسیار خوش بین هستند.

جالب بود. دیروز کلی با بچه های ایرانی مقیم نیویورک حرف زدم. دوست دارم دیالوگی که بین مان گذشت برایتان بنویسم. این کار را بزودی خواهم کرد.