بیش از ششصد روز از حصر نمادهای مقاومت مردم در برابر استبداد می گذرد؛ بهترین توصیف را شاید ابوالفضل قدیانی در آخرین نامه اش از زندان اوین نوشته است که “موسوی و کروبی مومنانه بر سر پیمان خویش با مردم ماندند و تا آخرین دم آزادی شان تکیه بر جنبش اجتماعی را ادامه داده و استراتژی مهار قدرت مطلقه را با نگاهی به نیروی عظیم مردمی تابدان جا پیش بردند که در جامعه ای که اعتماد به سیاسیون به گوهری کمیاب بدل شده است تا آخرین فراخوان همراهی میلیونی مردم در خیابان ها را به نام خود و جنبش سبز ثبت کردند”.
اما درست در همین روزها بیش از ۱۴۰۰ سیاستمدار و کارشناس جهان و نیز دبیر کل سازمان ملل متحد در “مجمع جهانی دموکراسی” در استراسبورگ فرانسه گردهم آمده اند؛ مجمعی که برگزار کنندگان اش می گویند با الهام از “بهار عربی” متولد شده است.
پدیده این مجمع اما خانم “توکل کرمان” بانوی مسلمانِ یمنی و فعال حقوق بشر این کشور و برنده جایزه صلح نوبل بود؛ او که هم زندان دیکتاتور یمن را تجربه کرده و هم شیرینی سقوط دیکتاتور را در بهار عربی کشورش چشیده، در یک سخنرانی متفاوت، مخاطبانش را ملامت کرد که نگذارند میثاق های دموکراتیک سازمان ملل، در روزهایی که آزادیخواهان سوریه قربانی می شوند بر زمین بماند.
از آنها پرسید که این روزها با وجدان شان چه می کنند؟ تاکید کرد که دموکراسی در همه جای جهان یک مدل نیست و نتیجه یکسان نمی دهد اما معیارهای آن یگانه است؛ از آنها خواست که نگذارند دیکتاتورها به بهانه “استقلال و عدم دخالت در امور داخلی کشورشان” آزادی و کرامت مردم شان را قربانی کنند؛ خانم کَرمان، به یاد مخاطبانش آورد که فقط قدرت انسانیِ جهانی و وجدانِ بین المللی است که قدرت مستبدان را مهار می کند.
او فاجعه سوریه را محک وجدان جهانی خواند و به دولت های شرکت کننده در اجلاس مجمع جهانی دموکراسی هشدار داد که به وجدان های خود رجوع کنند و برای رهایی از ظلم به کمک سوری ها بشتابند. او گفت که نگرانی جوامعی که زمستان کشورشان را با خون شان تا بهار می رسانند اینست که اعضای سازمان ملل به منشور سازمان ملل و نیز به بیانیه جهانی حقوق بشر، توافقنامههای بینالمللی در زمینه حقوق شهروندی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی انسانها پایبند نمانند…
مدتی قبل از این سخنان، آخرین نامه ابوالفضل قدیانی از اوین منتشر شد؛ مردی که هم تاوان شجاعت اش را در برابر شاه پس داد و هم در برابر آیت الله خامنه ای؛ از اوینِ سلطنت تا اوینِ ولایت… اما جنس تجربه قدیانی که عمری را پای مبارزه با استبداد گذرانده با جنس تجربه ی توکل کرمانِ جوان، یکی است! هر دو به این نتیجه رسیده اند که فقط قدرت، قدرت را مهار می کند؛ قدیانی نوشته است:
“اکنون جریان اصیل اصلاحات در حالی که فعالان آن طی بیش از سه سال گذشته صدها سال حبس تحمل کرده و می کنند و در تظاهراتی که به دعوت آنان برگزار شده ده ها شهید بر روی دست مردم مانده و رهبران مورد وثوق آن نزد مردم بدون هرگونه محاکمه در خانه های خودشان زندانی شده اند، دیگر از آن مرحله گذشته است که بپذیرد بدون آنکه مستظهر به قدرت جنبش اجتماعی باشد می تواند با جبهه ی استبداد تعامل کرده یا امتیازی از آن به نفع اصلاحات بگیرد. امروز دیگر روشن شده است که ولی فقیه مطلقه قدرت اش را مشروطه نمی کند مگر آنکه فشار سازماندهی شده اجتماعی او را وادار به این امر کند.”
قدیانی به صراحتِ و شجاعت (که این روزها کیمیاست) از اوین می نویسد: “این یادآوری و مرور کوتاه بر برخی اقدامات جریان اصلاحات در بستر جنبش سبز از این جهت ضروری است که بدانیم بنیان جنبش سبز بر آشکار شدن این اصل اساسی نزد اصلاح طلبان شکل گرفت که: قدرت مطلقه را تنها با قدرت می توان مهار کرد و قدرت ما در نیروی اجتماعی نهفته است”.
موسوی و کروبی هم در آخرین حرف های قبل از حصر، سخن از “مبارزه با فرعون” گفته اند؛ مصطفی تاج زاده و عیسی سحرخیز و احمد زیدآبادی و بسیاری دیگر از شهروندان اوین هم مدتهاست که به همین نتیجه رسیده اند و این تجربه ها، پارادایم و الگوی جنبش سبز را تغییر داده است.
اصلاح طلبی مدتهاست که اگر پایان نیافته باشد معنای خود را از دست داده و راه خاتمیِ ۷۶ در قدیانیِ ۹۲ خاتمه یافته است. امروز حرفهای “توکل کرمان” دیگر به زبان عربی نیست! چنانکه درایران هم دیگر مدتهاست همه این شعار میدان التحریر مصر را خوب می شناسند: “الشّعب یرید اسقاط النّظام” که اگر جز این بود ابوالفضل قدیانی تمایل برخی از اصلاح طلبان به بازگشت به قدرت و پیگیری پروژه اصلاحات را “به بازی گرفتن بدیهیات” نمی خواند و نمی گفت: “در این جنجال های مطبوعاتی که عمدتا ناشی از سرخوردگی، بی عملی، و یا به دلایل واقعی، نا گفتنی هستند معمولا بدیهیات به بازی گرفته می شود و واقعیات، نادیده. گویی تحلیل های سیاسی به داستان پردازی های بی رمق بدل می شود”.