قرمززززززته

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

بابا سکته کردیم از بس تیم پرسپولیس باخت. شدیم سردار بازندگی. این هم شد زندگی؟ بعد از چهل سال هواداری از تیم هم، آدم که نمی تواند تیمش را عوض کند. حالا چه ببازد، چه ببرد. تیم آدم که رئیس جمهور نیست هر چهار سال، آدم که نه، رهبر کشور عوض اش کند. لباس هم که نیست تابستان شد لباس نازک بپوشی بروی شموشک نوشهر، زمستان شد لباس کلفت بپوشی بروی استقلال اهواز. بالاخره همین است، بازی است، چهار روز می بازیم، یک روز هم می بریم. دیروز که پرسپولیس بر تیم الشباب پیروز شد. خوشبختانه تعداد ایرانیان در استادیوم امارات بیشتر بود، پلیس امارات هم وسط بازی سه لیدر پرسپولیس را از زمین بیرون کرد. پرچم های ایران را هم جمع کرد. حالا هی بزنیم توی سرمان که پرچم ایران را جمع کردند. البته که ناراحتیم، ولی خودمانیم، اگر ما هفته ای یک روز پرچم یک کشور را وسط تهران آتش بزنیم، نباید انتظار داشته باشیم که آنها هم پرچم ایران را جمع کنند؟

 

تونس تونس، ایران نتونس

واقعا اگر این اسرائیلی ها نبودند، ما چطور می توانستیم به خودمان، حالا بقیه دنیا را ول کنید، به خودمان ثابت کنیم که ملت دموکراتی هستیم و به آزادی علاقه داریم؟ تمام دولت و مجلس و رهبر و روشنفکران و حتی مخالفان سیاسی و روحانیون ایرانی جمع شده اند و در هر جمله 354 بار اثبات می کنند که ملت ایران مخالف آزادی است و آزادی یک چیز( دقیقا هم چیز) غربی است و این اسرائیلی ها که درد و بلای شان توی سر آقای عین عین و ح قاف بخورد، بررسی می کنند و می گویند میل به دموکراسی و آزادی در ایران بیشتر از بسیاری از کشورهای منطقه مثل مصر و امارات و عربستان و حتی کره جنوبی و روسیه و اوکراین است، آن وقت برادر عین عین از صبح تا شب تلاش می کند ثابت کند که مشکل ما اصلا هیچکدام از اینها نیست، وقتی هم می پرسی مشکل ما چیست، می گوید اینها نیست.

البته من نمی خواستم به این موضوع اشاره کنم، بلکه می خواستم به یک موضوع دیگر اشاره کنم، ولی پیش می آید دیگر. مثلا همین روزنامه اسرائیلی هاآرتص نوشته است که “ خبرسازی های اخیر درباره ایران پارچین عملیات روانی اسرائیل علیه ایران است.” حالا رهبر ایران خودش را هزار بار جر بدهد، قسم بخورد که ما نمی خواهیم بمب اتمی بسازیم، مگر کسی باور می کند؟ خود مسوول انرژی هسته ای کشور هم باور نمی کند. بدبخت اسرائیلی ها باید ثابت کنند که ما بمب اتمی نمی سازیم.

هی مجلس آمار می دهد که قیمت ها 60 درصد بالا رفته، نیروی انتظامی خبر می دهد که هر روز اتوبوس اتوبوس اراذل و اوباش جمع آوری می کنند، دعوا بر سر اینکه ما بحرین را بگیریم یا عربستان بحرین را بگیرد، بالا می گیرد، آن وقت روزنامه هاآرتص اسرائیلی بدبخت، باید به جای وزیر اطلاعات ما که هر روز 350 تا خبر درگیری و دستگیری باند فلان و گروهک فلان را می دهد، باید بنویسد که “ آرامش فعلی در ایران دهن کجی به تحریم هاست.” واقعا ما که خودمان نمی فهمیم که آرامش داریم، اسرائیلی ها می فهمند. آن وقت هی بگو دشمن ما هستند، شما را نمی گویم، به آن آقا می گویم.

البته من هم مثل خیلی از مردم ایران که نمی دانم چرا من و این مردم ایران را اسرائیلی ها بررسی نمی کنند و آن مردم ایران که داخل ایران هستند بررسی می کنند، اعتقاد دارم که تونس تونس ایران نتونس، علتش هم خیلی مشخص است. قافیه خیلی موضوع مهمی است.  مثلا علت اینکه تعداد طرفداران خامنه ای زیاد نیست، همین اسمش است که مثل خمینی قافیه خورش ملس نیست. یک دفعه چون قافیه تونس جور می شود با نتونس به ناتوانی خودمان اعتراف می کنیم و می پذیریم که ما نمی توانیم. البته قافیه فقط مطرح نیست، عجله هم مطرح است. سی سال است که باید تا یک سال دیگر همه چیز عوض شود، ولی چون تا سه سال دیگر باید صبر  کنیم، ترجیح می دهیم سی سال عجله کنیم و سه سال منتظر نمانیم

چقدر غصه خوردیم و آرزو کردیم بقول امام خمینی لکن ای کاش من هم مصری بودم و انقلاب مان در 21 روز پیروز می شد، حالا 21 روز نه، دو ماه، نه، سه ماه، ولی بیشتر نمی شود. اصلا جا ندارد. بعد که در مصر اخوان المسلمین که البته خیلی هم به آن بدی نیستند، روی کار می آیند، اصلا سعی می کنیم آرزوی خودمان را فراموش کنیم. انقلاب خودمان اتفاق افتاد، ما هم توی خیابان داشتیم شیشه می شکستیم و مرگ بر شاه می گفتیم، حالا یادمان رفته. انگار آنهایی که توی عکس بودند همه از کره ماه همراه خمینی آمده بودند. تازه! آن یکی را ما توی خیابان بودیم و حالا مطمئنیم که نبودیم، این مصر که فقط آرزویش را داشتیم، حالا می گوئیم خاک بر سرها آرزو می کردند ایران مثل مصر بشه، مرده شورشون برد.

یا همین لیبی که همه با هم آرزو کردیم قذافی سقوط کند. صحنه مرگ قذافی را دیدیم یکهو یادمان افتاد ما تا همین نیم ساعت قبل اصلاح طلب و مخالف اعدام بودیم، فورا سرمان را برگرداندیم که فیلم آرزوهای مان را هم نبیتیم، حالا هم انقلابیون لیبی سریعا استبداد را حذف کردند و یک استبداد شیک جدید به جایش نصب کردند، هنوز شش ماه نشده، باز خدا پدر لنین و کمونیسم روسی را بیامرزد که بعد از پنج شش سال مردم را به سیخ کشید. تازه امروز انقلابیون لیبی تصمیم گرفتند که بطور کلی معمر القذافی را از کتاب های درسی شان حذف کنند. انگار در چهل سال گذشته غیر از قذافی چیزی در کتابهای درسی لیبی وجود داشته؟ راستی، مدتی است از سوریه خبر نداریم، اگر کسی خبردار شد به ما هم خبری بدهد.

 

عینک آفتابی ممنوع شد

این خبرنگاران هم بعضی اوقات یک چیزهایی می نویسند که آدم فکر می کند نکند قصد و غرضی داشته باشند. مثلا سه چهار سال قبل خبر داده بودند که فرماندار قزوین از برگزاری جشنواره کودک در این شهر ابراز خوشنودی کرد. دیروز هم اتحادیه عینک سازان اهواز، حالا نمی دانم چرا اهواز، اعلام کرد که “ ورود عینک آفتابی به کشور ممنوع شده است.” این دومین کاری است که دقیقا حکومت از روی نوشته های من انجام می دهد. یک بار به عنوان طنز نوشته بودم که وزارت مسکن در آینده دور آشپزخانه اوپن را هم ممنوع خواهد کرد، هنوز به پنج سال نرسیده بود که همین اتفاق افتاد، چند سال قبل هم نوشتم وقتی احمدی نژاد رئیس جمهور شود ورود عینک آفتابی را هم ممنوع می کنند، بیا، حداقل کپی رایت ما را بدهید. بقول طرف برای شما جوکه، برای ما خاطره است.

 

پاتک دیپلماتیک

این حکومت جمهوری ظفرنمون اسلامی هم خیلی باحال است، وقتی بلوف می زند، رسما اعلام می کند که ما داریم بلوف می زنیم. حالا این از صداقت شان است یا می خواهند بروند با همسایه بیرون، مشکل دیگری است. ولی اینکه در رجانیوز از قول مسوولان وزارت خارجه بنویسند که به عنوان پاتک دیپلماتیک در مقابل طرح عربستان سعودی “ دولت ایران تصمیم گرفت طرح الحاق مجدد بحرین به خاک ایران را بررسی کند.” واقعا کمال شادمانی و مسرت و دیپلماسی است. اگر واقعا می خواهی بحرین را بگیری، که برای چه خبرش را می گوئی؟ اگر هم داری بلوف می زنی، چرا خودت می گوئی دارم بلوف می زنم؟ یک دفعه می گوید سانوار دوبل. اصلا لامصب نبوغ از سر لیوان حکومت سرریز می کند، آبشار نیاگاراست.

 

عمرو موسی نامزد شد، ایشالا مبارک اش باد

فکر کنید مثلا دولت آفریقای جنوبی از نامزدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری اعلام نارضایتی می کرد. اصلا تو رو سنه نه؟ حکومت ایران هم شده مثل کبری خانم، پیرزن بیکاری که وسط کوچه پشت پنجره می نشینند و ناراحت اند که چرا زن حسن آقا طلاق گرفته و دختر حسین آقا رفته دانشگاه و پسر اکبر آقا معتاد شده؟

حالا کبری خانم باز همسایه حسن آقاست، ولی ما کجا مصر کجا؟ سی سال است آنها آنطرف جوب ما اینطرف جوب، فحش می دهیم فحش می ستونیم. اسم خیابان مان را گذاشتیم خالد اسلامبولی که قاتل رئیس جمهور محبوب اسبق مصری هاست، سی سال است برای اینکه اسم خیابان را عوض نکنیم با اسم یک قاتل دیگر، ترجیح می دهیم حکومت مصر بیافتد دست کسی که با ما رابطه برقرار کند، ولی ما اسم خیابان را عوض نکنیم.

حکومت ایران از نامزدی عمرو موسی برای انتخابات ریاست جمهوری مصر اعلام نارضایتی کرد. هر چه فکر کردم برای چی ناراضی هستند نفهمیدم. البته عکس عمرو موسی را دیدم، عکس اش مشکوک می زند. اولا به نظر آدم تمیزی است. دوما کراوات می زند. سوما مصری است و حکومت ایران ترجیح می دهد اگر قرار است یک  عرب رئیس جمهور مصر باشد، بهتر است رئیس جمهور مصر لبنانی باشد. اسمش هم حسن نصرالله باشد.

 

فقط یک فیلم است

این رسانه های مذکور( مذکور در اینجا شامل فارس و تابناک و فرارو و هزار تا سایت دیگر می شود) یک چیزهایی می نویسند که آدم باید هفت تا دکترا بگیرد تا بتواند بفهمد موضوع چه بوده. مثلا همین وب سایت مذکور( به توضیح قبلی مراجعه شود) از قول مصلحی وزیر اطلاعات گفت: “ قلاده طلا فقط یک فیلم است” به نظر شما چه سووالی شده بود که وزیر اطلاعات چنین جوابی داد؟

سووال فرضی اول: آیا قلاده طلا یک نوع گردن بند است؟

سووال فرضی دوم: آیا شما آنچه را که قلاده طلا نشان داده است تائید می کنید؟

سووال فرضی سوم: آیا قلاده طلا یک شرکت هرمی است؟

سووال فرضی چهارم: آیا وزارت اطلاعات در ساخت قلاده طلا نقش داشت؟

سووال فرضی پنجم: آیا قلاده طلا یک سریال بزرگ است؟

سووال فرضی ششم: آیا قلاده طلا یک گروهک ضدانقلابی یا یک حزب دولتی است؟

شما فکر می کنید این وب سایت ها چه دشمنی با خوانندگان شان دارند که سووال را درست نمی نویسند؟ البته فکر می کنم همین کار باعث شود که مردم هی قدرت خیالپردازی شان بالا برود، هی بالا برود، هی بالا برود، وقتی آخرش توهم شدید گرفتند، بشوند رهبر کشور.

 

از هفت تا نود

واقعا مملکت را امام زمان مستقیما و شخصا اداره می کند، وگرنه به همین سادگی که ماشین راه نمی رفت و تلفن جواب نمی داد و قیمت دلار یک روزه بالا نمی رفت و یارانه ده میلیون نفر یک روزه قطع نمی شد و رایانه سی میلیون نفر هر روزه فیلتر نمی شد، فقط ببینید در یک هفته، چه اتفاقاتی در سیمای جمهوری اسلامی که مرده شور قیافه اش را بشوید، افتاده است. مجری “ باغ شادونه” که در خرمدره اجرای برنامه داشت و سه کودک در یک سالن به دلیل ازدحام در حین اجرای برنامه کشته شدند. یک برنامه تلویزیونی یعنی برنامه “ هفت” درباره سینما پر بیننده بود که مجری آن همین هفته تغییر کرد، یک برنامه “ نود” هم بود که مردم می توانستند تحمل اش کنند، آن هم تعطیل شد. آدم می تواند اگر خیلی فکر کند، خیلی هم بد بین باشد، بفهمد که چرا جمهوری اسلامی روی همه برنامه های تلویزیونی فارسی زبان بیرون ایران پارازیت ول می کند، ولی آدم روی خودش هم پارازیت می اندازد؟ لهجه ام در اینجا مثل حسنی شد.

 

گزینه های سه گانه

حداد عادل گفته: مرتضوی استعفا داده بود، مرتضوی نوشته: من استعفا داده بودم، وزیر کار گفته: مرتضوی استعفا نداده، به نظر شما به چنین وضعی چه می گوئیم؟

گزینه اول: شیر تو شیر

گزینه دوم: خر تو خر

گزینه سوم: هشت الهفت

گزینه چهارم: جمهوری اسلامی ایران