هیچ چیز جز زور اثر ندارد

نویسنده

» مقاله انستیتو واشنگتن درباره موقعیت ایران

دنیس راس


هدف نهایی مذاکرات هسته ای مداوم با ایران که دور بعدی آن دیروز در مسکو آغاز شد همیشه یکسان بوده است : مشخص کردن اینکه آیا ایران حاضر است بپذیرد برنامه اتمی اش باید به گونه ای محدود باشد که از تبدیل قدرت هسته ای غیرنظامی اش به سلاح اتمی ممانعت به عمل آید. رویکرد جمعی 1+5 – پنج عضو دائم شورای امنیت بعلاوه آلمان – نیز همواره ثابت بوده است. آن ها روندی تصاعدی را دنبال کرده اند، فرآیند گام به گام طراحی شده است تا ایران اقداماتی انجام دهد که اعتماد جامعه بین المللی را بر اهداف برنامه هسته ای ایران بازگرداند.

به جای تلاش برای فهم اینکه توافقی گسترده تر امکان پذیر است، 1+5 تصور کرده است درخواست برای گامی موقت در جهت اقدامات اعتماد سازنده دست یافتنی تر است، فارغ از اینکه هیچ تخفیفی در قطعنامه های تحریم اقتصادی در کار نخواهد بود. اما در این مرحله، رویکرد گام به گام ممکن است بیشتر یک تله باشد تا ابزاری برای موفقیت.


استراتژی 1+5 بستگی به این دارد که اسرائیل عملیات نظامی یک طرفه ای علیه ایران ترتیب ندهد، اما زمانی که بررسی های اسرائیل نشان دهد ایران مشغول توسعه فن آوری اتمی اش است نباید شگفتی در کار باشد اگر رهبران اسرائیل اعلام کنند ساعت در حال تیک تاک است. به طور قطع، برنامه نظامی ایران در حال نزدیک شدن به همان چیزی است که ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل ان را “منطقه امن” خوانده است. مقصود باراک این است که عمق، وسعت، شدت و کمیت برنامه اتمی ایران به زودی آن را به شدت در مقابل اقدام نظامی اسرائیل نفوذ ناپذیر خواهد کرد. و هیچ نخست وزیر اسرائیلی شرایطی را تاب نمی آورد که اسرائیل با تهدید موجودیتی مواجه باشد و گزینه نظامی را کنار گذاشته تا با آن برخورد کند.
در شرایطی که دور سوم مذاکرات در پیش است، نشانه ناچیزی وجود دارد که این مذاکرات به نتیجه ای منجر شود که یا ایرانی ها محدودیت های عمیق در برنامه اتمی شان را بپذیرند تا اطمینان خاطر دهند. در عین حال هیچ قابلیت غیر متعارفی وجود ندارد یا به مرحله موقتی گام نهاده شود که ساعت را به گونه ای که به دغدغه های اسرائیلی ها مرتبط است، از حرکت بازدارد.در حقیقت به نظر می آید بر خلاف امیدهایی که در رابطه با فشارهای اقتصادی وجود دارد ایرانی چندان عجله ای ندارند. بله، ایرانی ها تاثیر قطعنامه های اقتصادی را احساس می کنند و دوست دارند خلاص شوند، دلیل اینکه اکنون در مذاکرات هستند همین است، اما در این مرحله، آن ها خواستار گره گشایی اقتصادی ملموس در قبال گام های حداقلی خودشان هستند – گام هایی که ممکن است توقف غنی سازی 20 درصد و هیچ چیز دیگر در برنامه اتمی شان باشد. در واقع به نظر می آید حکومت ایران طوری محاسبه کرده است که چشم انداز شکست دیپلماتیک خود همچون فشاری بر 1+5 عمل خواهد کرد. 

درست است، می توانیم بحث کنیم که قطعنامه ها به زمانی بیشتری برای کارایی احتیاج دارند و ایرانی ها را به میز باز می گرداند. اما نقطه پایانی بر آن چیست؟ و مگر اینکه ما صراحتا آماده شویم تا به اسرائیل بگوییم اکنون نیازی به عملیات نظامی نیست چرا که ما آن را در تاریخ مشخصی انجام خواهیم داد، هر استدلالی در این جهت که اجازه داده شود تحریم ها دوره خود را بگذرانند به طور فزاینده ای ارتباط پیدا می کند با اینکه ما بیش از آن که از توانایی ساخت سلاح اتمی توسط ایران ممانعت به عمل آوریم،خواستار حل و فصل ماجرا برای نتیجه ای هستیم که ما در آن دخیل باشیم. 

این همان چیزی نیست که ایرانی ها به آن اعتقاد داشته باشند، این دلیلی است که دیپلماسی ما احتیاج دارد تا این موقعیت را باورکردنی تر کند. پس رویکرد گام به گام کنونی به کار نمی آید. خودش را بیش از حد به حراج می گذارد و به فرآیندی تن می دهیم که نمی توانیم حفظش کنیم. بد تر از آن، توانایی دادن پیشنهادی معنادار به ایرانیان را از ما سلب می کند.

به بیان دیگر به ما اجازه می دهد تا مستقیما هسته مرکزی مذاکرات را مطرح کنیم : یعنی، آیا ایران حاضر است تا بپذیرد از توانایی غیرمتعارف با سمت و سوی سلاح هسته ای برخوردار نشود.
واضح است که دیپلماسی شامل پیشنهادی جامع مستلزم این است که : ما به ایران توانایی برخورداری از قدرت غیرنظامی اتمی را پیشنهاد کنیم، و اگر آن ها پیشنهاد را رد کنند، همچون یک بیانیه به افکار عمومی عرضه خواهد شد که ایران توانایی ساخت سلاح اتمی را می خواهد و نه قدرت غیرنظامی هسته ای را. 

رها کردن تدریجی مذاکرات گام به گام با نیت ارائه پیشنهادی مستقیم مطلوب به این شیوه مزایای دیپلماتیک آشکار و نهان خواهد داشت. اولا، احتمال بیشتری وجود دارد که اسرائیلی ها دست نگه دارند اگر آن ها بدانند هدف مذاکرات چیست. مشخص کردن برنامه اتمی مطلوب ایران برای ان ها اهمیت بیشتری دارد تا اینکه ساعت را به طور موقت متوقف کنند. به ویژه به این خاطر که می ترسند هزینه انجام دومی به کاهش فشارها بر ایران منجر خواهد شد.

دوم، و مهم تر اینکه، اگر کار به اعمال زور برسد باید بنیان معتبری داشته باشد. بستر و متن اهمیت دارد. اهمیت دارد به این دلیل که اعمال زور یک وسیله است نه پایان کار. ایران دانش و توانایی مهندسی بازسازی برنامه اتمی اش را دارد، بنابراین حیاتی است که حتی بعد از اعمال زور تحریم ها اعتمال شود - و نیازمند پذیرش جامعه بین المللی در خصوص عادلانه بودن استفاده از زور است. اگر ما یا اسرائیل از زور استفاده کنیم، ضروری است که نشان دهیم ما در ابتدا همه چیز را امتحان کردیم به جز اعمال زور و و اینکه ایرانی ها به طور موثر این بلا را سر خود آوردند.

نکته اینجا است که ما تنها زمانی می توانیم نشان دهیم دیپلماسی به کار گرفته شد و شکست خورد و برای ما و/ یا اسرائیلی ها گزینه ای باقی نماند جز اینکه از زور استفاده کنیم که، ابتدا مستقیما به ایرانی ها امکان برخورداری از برنامه اتمی غیرنظامی را مستقیما پیشنهاد دهیم.

در واقع تاریخ نشان می دهد که هیچ چیز حواس حکومت ایران را به اندازه چشم انداز واقعی اعمال زور علیه آن ها جمع نمی کند. در سال 2003 ایرانی ها گمان کردند پس از آنکه آمریکا در سه هفته ارتش عراق را شکست داد، نوبت به آن ها رسیده است. در آن زمان موقعیتشان را در خطر دیدند و موافقت کردند غنی سازی اورانیوم را متوقف کنند. در نهایت، مهمترین هدف خامنه ای این است که بر اثر یک بیماری طبیعی در دفترش جان بسپارد.

 منبع: واشنگتن انستیتو