میرحسین موسوی ، شرایط فعلی کشور را وخیم خوانده و خواهان برگزاری رفراندوم درباره سیاست های حکومت شد.
نخست وزیر زمان جنگ، روز گذشته به شدت از سیاست های داخلی و خارجی حکومت انتقاد کرده و این سیاست ها را “ویرانگر” خواند. او از حکومت خواست این سیاست های “ویرانگر” را به رفراندوم بگذارد تا مشخص شود مردم این سیاست ها را می پذیرند یا نه.
آقای موسوی که با سایت کلمه گفتگو کرده، گفته که نظام امروز دچار توهمات خطرناکی است و مشغول خراب کردن همه پل های کوچک و بزرگ پشت سر است.
خودتان برای خودتان هورا نکشید!
میرحسین موسوی که همچنان به انتخابات مخدوش 22 خرداد سال گذشته معترض است، سخنان سردار مشفق را “سندی برای اثبات تقلب و کودتای انتخاباتی و در جهت نشان دادن انحطاط فکری دشمنان مردم” و بسیار مهم ارزیابی کرد.
او گفت: ما می دانیم درضمیر و باطن انسانی هیچ کس حتی در میان نیروهای امنیتی، نظامی و بسیجیان سیاهپوش امروزی راضی به کشتن و سرکوب ومحبوس کردن فرهیختگان، معلمان، کارگران و زنان و مردان نیست، مگر یک عده بیمار و یا وابستگان به قدرت و سودبرندگان از غارت منابع ملی. به همین دلیل وقتی مخالفان جنبش نمی توانند با خواسته های جنبش مقابله کنند دشمن تراشی می کنند. دشمن تراشی هایی از جنس آنچه در نوار سردار مشفق بود. از این نظر نوار سردار مشفق به عنوان یک سند تاریخی دارای اهمیت هم هست.
آقای موسوی با اشاره به عصبانیت اقتدار گرایان از شکایت 7 چهره اصلاح طلب از سردار مشفق ، خطاب به حکومت گفت: فرض کنید ما همه دشمن و یا فریب خورده دشمن باشیم شما بدون توجه به ما میثاق بین خود و مردم را که رعایت حقوق مردم و حفظ آزادی ها واجرای بدون تنازل قانون اساسی و حق حاکمیت مردم بر سر نوشت خودشان است، رعایت کنید. شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری از استبداد خودتان پرچم سبز را بلند کنید.
آخرین نخست وزیر ایران سپس با طرح این سوال از حکومت که “چه کسی به شما اختیار داده است که با ماجراجوئی واستبداد رای، کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید واین شرایط وخیم را در وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کنید.” تصریح کرد: خودتان برای خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار کنید ببینید آیا مردم این سیاستهای ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟
جنبش سبز، جنبشی سرزنده
آقای موسوی در بخش دیگری از این گفتگو جنبش سبز را جنبشی سرزنده خواند که روز به روز ریشه های آن عمیق تر می شود: جنبش سبز یک جنبش آزادی خواه و رهائی بخش کاملا معاصر است و نگاه به سنت و گذشته درآن به شیوه ای است که دست و پای آنرا نبسته و امید به آینده هم به نوعی نیست که آنرا دچار خیالپردازی کرده باشد. سیاستهای ویرانگر دولتمداران هم البته نقش اساسی در توجه دادن مردم به شعارها جنبش داشته است و بتدریج انرا بصورت تنها بدیل برای وضعیت موجود در آورده است.
نخست وزیر زمان جنگ سپس از “کسانی که در تبلیغات رسمی خود می گویند جنبش سبز جمع کرده یا سرکوب کرده اند” ، خواست بگذارند بدون پر کردن خیابانها از نیروهای سیاهپوش و مسلح در مراسمی مثل شانزده آذر و یا بیست پنچ خرداد مردم نظر خود را با استفاده از حقوقشان که در اصل بیست و هفت قانون اساسی آمده است، نشان بدهند.
به اعتقاد آقای موسوی “با دلخوشی به تجمعاتی که با حاضر غایب کردن در ادارات و یا تشویق و ترساندن و با هدایت احزاب و تشکلهای پادگانی ترتیب داده می شود، مشکل حل نمی شود و همین تکبیرهای خودجوش روز دوشنبه آخر شهریور به تنهائی پاسخ آن همه تجمعات مهندسی شده را داد”.
او با تاکید بر اینکه “ اثراتی که جنبش سبز تاکنون داشته جمع کردنی نیست” ، گفت: ترک هائی که در بدنه آلوده به فساد و ظلم ایجاد شده در جاهایی به شکافهای غیر قابل ترمیم تبدیل شده است و آنها برای پوشاندن این شکافها بطور مرتب به دروغگوئی وادار می شوند.
آقای موسوی “ آبروی نظام را امروز در گرو عمل به قولها و قانون در مورد پرونده هائی چون فجایع کهریزک و یا نامه های زندانی های مظلوم سیاسی و یا جنایات حمله به کوی دانشگاه دانسته و اظهار داشت: کاملا مشهود است که دولتمداران راه حلی را در این زمینه ندارند و برای همین دروغ ها هر روز درحال افزایش است و هر روز بیشتر از روز پیش مشت اینان در مقابل مردم ایران و جهانیان باز می شود.
به گفته او “تبدیل دروغ بعنوان روش اداره کشور هم نشان خوف است و هم نشان زوال” و “اینها نه تنها از تجمع ها و راهپیمایی های خیابان که حتی از مچ بند سبز هنرمندان و ورزشکاران و جوانان نیز می ترسند”.
آقای موسوی یادآور شد که “ در نبود جنبش این فساد و ظلم ساختاری و خودرایی ممکن بود برای مدت طولانی پنهان بماند ودر آینده کشور را در معرض خطرهای علاج ناپذیر قرار دهد”.
توهمات خطرناک
آخرین نخست وزیر ایران، با اشاره به سخنان اخیر محمود احمدی نژاد در نیویورک ، و بدون اینکه نامی از او بیاورد، این سخنان را نشانگر حضور جنبش در همه جای ایران دانسته و گفت: اینکه ما در مقابل میلیاردها انسان در مقر سازمان ملل بگوییم در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد و اینهائی که زندانی هستند می خواسته اند پلیسها را بکشند و یا ترس خود را از مچ بند سبز ورزشکاران و هنرمندان نتوانیم پنهان کنیم نشان می دهد که جنبش در همه حال و همه جای ایران و جهان حضور دارد و اینان را راحت نمی گذارد و عرصه را آن چنان برای ظالمان تنگ کرده است که تصدیق بدیهیات از سوی اینان مساوی رها کردن قدرت خواهد بود وبه همین دلیل بسط آگاهی ها برای آینده کشور و جنبش نقش حیاتی دارد.
اشاره آقای موسوی به سخنان محمود احمدی نژاد در مصاحبه با لری کینگ مجری معروف شبکه سی ان ان است که مدعی شده بود در ایران کسی به خاطر تظاهرات بازداشت نشده و دستگیر شدگان کسانی هستند که به پلیس حمله کرده اند.
به اعتقاد نخست وزیر زمان جنگ “ نیروهای مسلحی که درآستانه روز قدس برای ترساندن مردم به خیابانها آورده شدند نشان می دهد که اقتدار گرایان از سرزندگی جنبش اطلاع کامل دارند و حالا اگر یک وزیر بی اختیاری تعادل خودرا در مقابل مچ بند سبز سینماگرها از دست می دهد نباید آنرا جدی گرفت”.
وی سخنان جنجال برانگیز احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل را به زیان مصالح کشور دانسته و گفت: ممکن است در قهوه خانه های بعضی از کشور های عربی به به و چه چه هم بشنویم. ولی اثرات واقعی این مواضع درسفره های محرومان و مستضعفان جامعه و بازار و اقتصاد ملی روز بروز بیشتر حس خواهد شد.
احمدی نژاد در این اجلاس، دولت امریکا را متهم به دست داشتن در حوادث تروریستی یازده سپتامبر کرده بود.
آقای موسوی هشدار داد که “نطام امروز دچار توهمات خطرناکی است و مشغول خراب کردن همه پلهای کوچک و بزرگ پشت سر است و گرنه در داخل این معرکه بزرگ به فکر حذف روز گفتگوی تمدنها از تقویم های کشور نمی افتادند.همین اقدام به ظاهر کوچک به خوبی نگاه کوتاه نگرانه و جناحی را که کشور دچار آن شده است، بخوبی نشان می دهد”.
پیش بینی روزهای سخت تر
وی آنگاه به “کوتاه شدن دست کشور در استفاده از نیروهای کارآمد برای مدیریت بحران در سطح سیاسی و اقتصادی و اجتماعی” اشاره کرده و گفت: مدیران برجسته کشور عوض آنکه مشغول حل مشکلات و از بین بردن اثرات خرابکاریهای آقایان باشند یا در زندانها هستند و یا در انزوا و همه زنان و مردانی که گمنام و یا مشهور تحت تعقیب و یا در زندان هستند می توانستند گره های بسیار ازمشکلات کشور باز کنند.
نخست وزیر زمان جنگ پیش بینی کرد که “روزهای سخت ، سخت تر هم خواهد شد” و گفت: اقتدارگرایان خواه خوششان بیاید و یا بدشان بیایداکثریت نیروها و مدیرانی که امروز می توانستند در این بحران نقش آفرین باشند درحزب مشارکت و مجاهدین انقلاب و کارگزاران واعتماد ملی و سایر تشکلهای مشابه هستند و در این بین مساله عمده دادستان کشور و سخنگوی قوه قضائیه و در حقیقت سخنگوی کل نظام اعلام غیر قانونی بودن این تشکیلات ها و دستگیری اعضای آنهاست.
اشاره آقای موسوی به اظهارات محسنی اژه ای بود که در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود به عنوان سخنگوی قوه قضائیه از انحلال دو حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب خبر داده بود که این نمایندگان این احزاب، اظهاران محسنی اژه ای را غیر قانونی خوانده بودند.
آقای موسوی گفت: حضرات فکر می کنند عرصه سیاست داخلی و خارجی مثل سر گذرهای کوچک محلات قدیمی است که با اشتلم و فحش و دعوا حریف را از میدان بدر می کردند. مشکل در این است که مقیاسها اشتباه گرفته شده است و بین منافع بزرگ ملی و منافع حقیرانه شخصی و صحنه پیچیده بین المللی و جدالهای کوچک سرمحله ای خلط شده است وگرنه با احتیاط و تدبیر بیشتر عمل می شد.
وی با تاکید بر اینکه “هیچ دولت و نظام سیاسی نمی تواتد جز با ایجاد وحدت بین ملت خود در خطرات جدی از خود دفاع کند” ، راه حل جذب مردم را در این دانست که به آنها اطمینان داده شود که رای آنها دزدیده نخواهدشد و آنها خواهند بود که باید تصمیم بگیرند نماینده اشان در سازمان ملل چگونه سخن بگوید و با کدام کشور دوست باشد و با کدام دشمن. ونمایندگان آنها خواهند بود که تصمیم بگیرند چه زمانی ازدولتمداران حمایت کنند و چه زمانی استیضاح. وگرنه با دادن دو اطلاعیه متناقض دریک روز در مدح و ذم دولت مردم از جنبش سبز جدا نخواهند شد.
نخست وزیر زمان جنگ همچنین در پاسخ به اظهارات یکی از اعضای موتلفه اسلامی که گفته بود “ باید بدنه مردم را از موسوی و خاتمی و کروبی جدا کنیم تا مشکل فتنه حل شود”، تصریح کرد: مردم جذب تشکلهایی می شوند که مردم را بخاطر منافع خودشان با دگر سازیهای بی مورد خودی و ناخودی نکنند واز حقوق مردم دفاع کنند.
آقای موسوی در پایان گفت: چه اشکالی دارد موتلفه هم از رسیدگی به نامه های حمزه کرمی و عبدالله مومنی و به دفاعیه آریا آرام نژاد و فعالین مازندرانی توجه و رسیدگی کند و هم مخالفت صریح خود را با شکنجه و اعتراف گیری و تواب سازی اعلام کند. و یا بعنوان یک حزب قدیمی به دستگیری غیر قانونی اغضای نهضت آزادی که آن هم یک تشکل و حزب قدیمی است اعتراض کند؟ مشکل موقعی حل می شود که ما چشممان را به تمایزهائی که خودی و ناخودی کردن ایجاد می کند ببندیم و از حق دفاع کنیم، حتی اگر به ضرر خودمان باشد. من یقین دارم اگر شهید بزرگوار عراقی امروز زنده بود از حق وعدالت دفاع می کرد حتی اگر به ضررخود ویا دوستانش بود.