مانور یا سیرک؟

نویسنده
سهراب اشرف

در وبگردی این شماره روز آرای یک وبلاگ نویس در باب مانور خیابانی نیروی انتظامی می خوانیم، شرح ملاقات یک وبلاگ نویس با مشاور میرحسین موسوی را از نظر می گذرانیم،با واکنش یک اقتصادنویس در خصوص دخالت بانک مرکزی در کاهش قیمت ارز مواجه می شویم. همچنین با نظراتی پیرامون اوضاع ضعیف دولت مستقر آشنا می شویم و همچنین عدم هماهنگی مسئولان وزارت ارشاد با کارمندان خود.

شرم نمی کنند؟

“از کجای این سیرک شرم‌آور باید سخن گفت؟” . این پرسشی است که نویسنده وبلاگ آزاد باشیم مطرح کرده است. اشاره وی به مانور نیروی انتظامی جمهوری اسلامی است برای مبارزه با آنچه اغتشاشات خیابانی نامیده شده.

اما بخشی مانور که بحث های بسیاری به دنبال داشته است به باور نگارنده وبلاگ آزاد باشیم خنده دار تر از دیگر اجزای آن بوده است و آن اینکه نام این مانور ، “مانور اقتدار یگان ویژ” ه نام گذاری شده است.

گفتنی است اینکه در مانور مورد اشاره این وبلاگ نویس، مردان لباس های زنانه پوشیده بودند تا وظیفه آنان را در پوشش غیر اسلامی بر عهده گیرند..

 

پرسش های نیلوفر

مهدی خزعلی فرزند آیت الله ابوالقاسم خزعلی وبلاگ خود را به بهانه آزادی یکی از مشاوران ارشد میرحسین موسوی به روز کرده است. آقای خزعلی از ملاقات روز دوشنبه خود با علیرضا بهشتی نوشته و در توصیف وی آورده  :” استوارتر از همیشه- چون کوه - اما نه به آرامش همیشه، 9 ماه و 9 روز زندان”

نویسنده باران که از منتقدین دولت است، در انتقاد از زندانی شدن فعالین سیاسی از پرسش هایی که شاید برای “نیلوفر” دختر آقای بهشتی پیش آمده است می نویسد که :“گناه من چیست که از بوسه پدر محرومم کردید؟ گناه پدر چیست؟ آیا سلاح به دست گرفته است؟ جز این که در انتخابات در کنار یکی از نامزدهای تایید شده خودتان ایستاد مگر کاری کرده است؟ به کجا می روید؟”

دولت در ضعیف ترین موقعیت

دلقک ایرانی نویسنده وبلاگی به همین نام متن بسیار مفصلی در باب برخی مسائل روز و گذشته نگاشته است. در یکی از بخش ها با عنوان “گزارش روز” نویسنده به اوضاع سیاسی دولت دهم اشاره کرده و آن را ضعیف خوانده است :“رژیم ودررأس آن دولت مستقر درضعیف ترین موقعیت خود هم ازجنبۀ سیاست خارجی وهم ازجانب وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وفرهنگی داخلی، و در نقطۀ مینی موم وآسیب پذیر قرار گرفته است.”

او در عین حال مواضع مخالفان دولت را نیز به چالش کشیده و تصریح کرده است که آنها سکوت اختیار کرده اند تا به حمایت از ایالات متحده و اسرائیل متهم نشوند :“اپوزیسیون اصلاحگرا نیز به تبعیت از دولت وحاکمیت ودر جهت اذیت نشدن آنان و دادن فرصت بمقامات کشور برای کنترل وتحت مدیریت درآوردن این بحران های دولت برانداز وحکومت ساقط کن سکوت کامل اختیار کرده است تاخدای ناکرده بعداً متهم نشود که مهرۀ امریکا وصهیونیست ها بوده”

با کارمندان خود هماهنگ باشید

سید رضا شکرالهی نویسنده وبلاگ خوابگرد روایتی از ضد و نقیض های وزارت ارشاد دارد. او به تماسی  اشاره می کند که یکی از کارمندان وزارتخانه با وی میگیرد تا از او برای شرکت در جشنواره رسانه های دیجیتال دعوت کند. نویسنده وبلاگ در تشریح پاسخ خود به این درخواست می نویسد :“من خیلی آرام، جوری که زیاد هم اذیت نشود می‌‌گویم ابتدا به آن کسانی که لیست را تهیه کرده‌اند بفرمایید که با سایر قسمت‌های وزرات‌خانه هماهنگ شوند و هویت بنده را احراز بفرمایند و یادشان بیاید که اکنون بنده عنصر فرهنگی فتنه معرفی شده‌ام و بعد از تخته شدنِ «هفتان»، یکی از «ناپاک‌ترین» رسانه‌های فرهنگی وب، اکنون هم گویا یکی از «ناپاک‌ترین» وبلاگ‌ها را دارم که رسماً مسدود است؛ بعداً با من تماس بگیرید؛ که البته نمی‌گیرید!”

نگارنده خوابگرد بر این باور است که وزارت ارشاد که با خیلی از مردم هماهنگ نیست ، با اهل هنر نیز هماهنگ نیست، حداقل با کارمندان خود هماهنگ شود چرا که “ والله گناه داشت آن کارمند که از خجالت به تته پته افتاد و بریده بریده عذر خواست و گفت حق با من است و خداحافظی کرد.”

 

بانک مرکزی حیا کن

 وبلاگی اقتصادی  از  بالا رفتن قیمت ارزهای خارجی به ویژه دلار در یک هفته اخیر نوشته. نویسنده وبلاگ اقتصادانه بانک مرکزی را از معدود مراکزی می داند که در آن کمی “شعور اقتصادی” است اما پیرامون تصمیم این بانک برای دخالت در کاهش قیمت ارز می نویسد :” سیاست کنترل قیمت طلا و سکه از کجای علم اقتصاد در می یاد من نمی فهمم. آقای بانک مرکزی ول کن. قیمت طلا اهمیت اقتصادی نداره.”

حجت قندی از عدم تسلط بانک مرکزی بر اعصابش می نویسد و بر این باور است که مساله دلار یک “پرستیژ” شده است. او به صورت کنایه شعار ورزشگاه های فوتبال را به عاریه می گیرد تا بنویسد :“بانک مرکزی حیا کن دلار رو رها کن” و “تفسیر” آن را چنین شرح می دهد :“اجازه بدین قیمت دلار به صورت کنترل شده بره بالا.”

آخر

حسن ختم این شماره وبگردی نوشته است از وبلاگ مینی مالیده با عنوان سنگرهایی از گوشت و خون که در آن آمده است :” خوبی جنگ‌های قدیمی این بود که یک سرباز هم می‌توانست پادشاه را بکشد، ولی حالا…فقط سربازها هستند که کشته می‌شوند.”

یاد

وبگردی این شماره به یاد حسین رونقی ملکی نگاشته شده است. وبلاگ نویس مشهوری که سال ها با اسم بابک خرمدین به وبلاگستان شور و صفایی می بخشید. آقای رونقی پاییز سال گذشته بازداشت شد و آنگونه که منابع حقوق بشری منتقد دولت خبر داده اند در ده  ماه اخیر تحت فشار شدید در زندان قرار گرفته است تا آنجا که حسین رونقیملکی در اعتراض به رفتار مقامات امنیتی دست به اعتصاب غذا زد.گفته شده است وی بارها از طرف بازجویان وزارت اطلاعات برای اخذ مصاحبه ی تلویزیونی تحت فشار قرار گرفته است. روز گذشته دستگاه قضایی جمهوری اسلامی حکم این وبلاگ نویس را پانزده سال حبس تعزیری اعلام کرده است. حسین رونقی در وبلاگ خود رسوای زمانه  مطالبی را در انتقاد شدید از رهبران جمهوری اسلامی منتشر کرده بود. او در یکی از پست های وبلاگ خود نوشته بود :” کی گفته نباید سنت ها رو بکشنی ؟ من جون میدم ولی زیر زور شما نمی رم ! حاضر نیستم بخاطر احترام و هیچ سنتی زیر بار حرف زور و ظلم برم ، تو مملکتی که پدرها پسر خودشون رو می کشند و دخترها بخاطر آزادی از خانواده ها طرد می شوند و زیر ظلم جان می سپارند ، مگر می شود از سنت ها و دین تبعیت کرد! گستاخی شخص خامنه ای در این مملکت از همین سنت و مذهب پرستی کورکورانه ماست که امروز بعنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران حکم تجاوز و اعدام دختران و پسران را صادر می کند و نوچه های او با نام احمدی نژاد و سپاه پاسداران آن را اجرا می کنند .”