من، ناخدا و ملاحان دیگر

نویسنده
امیر حسین تیکنی

» مانلی

 

با اسب‌های سفید

همسفر بودم

در دشت آبی.

سرگردان بودم

تمام حیرت جهان را در چشم‌هایم داشتم

تمام شادی‌ها، اندوه‌های جهان را بر لبانم

آرام و اندوهگین بودم

در آن هنگام که لندن آرام و اندوهگین بود

در آن هنگام که ملاحان

طناب‌ها را می‌کشیدند و کشتی آرام آرام

از  بارانداز جدا می‌شد

در آن هنگام که چمدانم را

به سختی از راه پله‌های تنگ کشتی بالا کشیدم

چمدانی که جهنم بود

و در آخرین راهرو ناخدایی را دیدم

با پیراهنی سفید و چروکیده

که به من لبخند می‌زد

و اشتیاق دیدن تمام شهرهای جهان بر لبانش مرده بود

گفتم: مرا تا ادینبرگ ببرید

مرا در خیابان‌های ادینبرگ رها کنید

خواهید دید نیمه شب خورشید طلوع خواهد کرد

جغرافیای جهان به هم خواهد ریخت

قاره‌ها یکی خواهند شد

و ما با تمام مردم جهان هم سرزمین خواهیم بود

کافی‌ست مرا، خشمگین و زنده

در خیابان‌های ادینبرگ رها کنید

ناخدا هراسان بر عرشه دوید و فریاد برآورد:

پیش از تاریک شدن هوا باید کاری کرد.

ملاحان پاسخ دادند:

دیگر دیر است

کارگران اسکله در مه و غبار گم شده‌اند.

من، ناخدا و ملاحان دیگر

در آیینه‌ی قدی اتاق‌هایمان

شبیه یکدیگر می‌شویم

چشم‌هایمان هم رنگ

دست‌هایمان هم اندازه

قدم‌هایمان یکسان

از بندری به بندری

همسفر با اسب‌های سفید

از گذشته به آینده

از آینده به گذشته

در خاطرات‌مان کهنسالی خویش را می‌بینیم

با همان چمدان‌های جهنمی

در راه پله‌های تنگ کشتی.

من در تمام راه پله‌های تنگ کشتی

بارها و بارها

گم شده‌ام

و از پنجره‌های کوچکش دیده‌ام

چگونه جهان مبدل به دشتی آبی می‌شود

در دشت آبی

به آرزوهایی که در ادینبرگ داشتم فکر می‌کنم

موهای ژولیده ی طلایی‌ام را در باد رها می‌کنم

پیراهنم را که در اندوه آهار خورده است

بازوانم را که لنگری در زمان فرو رفته است

ناگاه باد صدایم می زند:

آی سندباد !

در انتظار به یاد آوردن کدام شهر

جهان را از یاد برده‌ای ؟!

سرنوشت این کشتی

در بندری کوچک

در جنوب دریای مرده رقم خواهد خورد

 

خلیج بنگال مرداد نود و چهار

 

پانوشت :

لندن و ادینبرگ: پالامابرون و رینترا دو تن از چهار پسر اورشلیم‌اند که یکی به آرامی و غم‌انگیزی و دیگری به خشمگینی و روحیه انقلابی شهرت دارند. این دو به ترتیب نماینده‌ی لندن و ادینبرگ هستند. ر.ک. منظومه وصال بهشت و دوزخ شاهکار ویلیام بلک به ترجمه امید شمس . نشر پاریس.