رامین جی خوری، واشنگتن
شنبه گذشته، وقتی آمریکا تصمیم گرفت سومین مقام رسمی وزارت امورخارجه را برای مذاکره با ایران به ژنو بفرستد، حرکتی هوشمندانه انجام داد. ممکن اسن بعضی ها بگویند که این برای آمریکا تحقیرآمیز بود. اسرائیل هم به نوبه خود غرورو قولش را زیر پا گذاشت و چهارشنبه هفته گذشته زندانیان لبنانی را با اجساد دو سربازی که حزب الله در سال 2006 ربوده بود و همین واقعه منجر به جنگ آن تابستان شده بود، معاوضه کرد.
هم آمریکا و هم اسرائیل درحال انجام دادن کارهایی هستند که زمانی گفته بودند هرگز نخواهند کرد: آمریکا گفته بود که تا زمانی که ایران دست از غنی سازی اورانیوم بر ندارد، با ایران گفتگو نخواهد کرد و اسرائیل هم بعد از اینکه درد جنگی شوم و طولانی شکست خورد، برای بدست آوردن اجساد سربازان خود از راه گفتگوی دیپلماتیک وارد شد. این واقعیت که آمریکا و اسرائیل هر دو در یک هفته از نظر سیاسی کوتاه آمدند می تواند شکستی دوگانه برای آنها قلمداد شود و یک پیروزی برای ایران و حزب الله محسوب شود، با مطالعه درباره تحرکات منطق این ساده اندیشی است.
حزب الله و ایران در میان افکار عمومی کشورهای عرب، حامیان زیادی دارند زیرا آنها با آمریکا و اسرائیل و متحدانشان مبارزه و مقاومت کرده اند. ایران و حزب الله پیشقراول و پایان دهنده نبرد درعرصه ای بودند که نیروهای سیاسی، نظامی، دولتی جنبش های محلی و چند صد میلیون زن و مرد معمولی در این عرصه درمقابل قدرت نظامی و سیاسی اسرائیل و آمریکا ایستاده بودند، و در بعضی جاها آنها را مغلوب کرده بودند. آنها با اتحاد اسرائیل –آمریکا و عرب های محافظه کار مبارزه کرده بودند، اما هرگز دشمنان ایدئولوژیک خود را شکست نداده بودند.
امروز آنچه در خاور میانه می بینیم، بن بست است نه پیروزی و یا شکست طرفین. همه گروه های اصلی که سیاست را در منطقه اداره می کنند- آمریکا، اسرائیل، سوریه، ایران، حزب الله، ترکیه و عربستان سعودی در کنار بازیکنان دیگری چون حماس و اتحادیه اروپا- از قدرت های نظامی، اقتصادی و سیاسی خود استفاده کرده اند و همگی از این اقدام خود یک درس گرفته اند: وقتی دشمن تو می ایستد و مقاومت می کند، قدرت در هم شکننده ات دیگر ترسناک نیست و نیروهای ترساننده ات تحلیل می روند.
ایران و اتحادیه اروپا و آمریکا آخر هفته گذشته در ژنو بر سر میز گفتگو نشستند زیرا در تمایلشان به جنگ با یکدیگر به این نقطه مشترک رسیده اند که پیروز نخواهند شد. اسرائیل و حزب الله هم چنین چیزی را تجربه کرده اند. هر دو قدرتمندند، اما قدرت هر دو توسط دو عامل تعیین کننده، محدود شده است: آنها نه می توانند بر نیروی نظامی یکدیگر غلبه کنند و نه می توانند از لحاظ سیاسی بر طرف مقابل چیره بشوند، زیرا طرف مقابل از آنها نمی ترسد. در زمانی که برتری نظامی وجود ندارد و قدرت سیاسی فلج شده است، این یک راه حل کلاسیک است.
تصمیم آمریکا مبنی بر شرکت در گفتگو با ایران و تصمیم اسرائیل و حزب الله مبنی بر تبادل زندانیان بجای تبادل موشک بین یکدیگر، نشانه های مثبتی است که نشان می دهد که مردم عاقل دیگر نمی خواهند به کارهای احمقانه ای مثل جنگ و گرفتن جان انسان ها و تلف کردن منابع ملی، ادامه بدهند.
سوالی که ما باید بپرسیم این نیست که چه کسی پیروز شد و چه کسی شکست خورد، زیرا هر دو طرف هم پیروز شدند و هم شکست خوردند. در حال حاضر مسئله این است که آیا بازیگران اصلی خواهند توانست از طریق دیپلماسی و سیاست که بر مقابله و جنگ ارجح است، به هدف اصلی خود برسند یا نه. این سوال به ذهن می رسد که چرا راه حل های دیپلماتیک زیادی در ماه های گذشته کنار گذاشته شد که این راه حل ها شامل تبادل زندانیان میان اسرائیل و حزب الله، رابطه حماس و سریه و دیدار ایران و آمریکا در سطوح بالای دیپلماتیک هم می شد؟
حزب الله، ایران، سوریه و حماس ممکن است بخواهند مبارزه طلب باشند و تا به امروز توانسته باشند که دشمنانشان را تا نیمه راه بکشانند، اما آنها این را هم می دانند که برای این کار محدودیت هایی وجود دارد و آن عدم تمایل مردمشان به جنگ، رنج و مرگ است. آیین مرگ نه حرفه ای جذاب است و نه صنعتی توسعه یافته در خاورمیانه و نه در هیچ جای دیگر. عرب ها، اسرائیلی ها، ایرانی ها و آمریکایی که ترجیح می دهند پول در بیاورند تا اینکه بجنگند. همه آنها معنی بی ثباتی در منطقه را خوب می فهمند و همه آنها در پی آن هستند که تا از تغییرات بهره برداری کنند.
به عنوان مثال حزب الله، از لحاظ سیاسی و نظامی نسبت به دو سال گذشته قدرتمندتر شده است اما از سه جهت آسیب پذیر شده است: جایی برای مانور در جنوب لبنان ندارد زیرا ارتش لبنان در آنجا حضور گسترده دارد؛ دوستان لبنانی اش بطور مستقیم و با قدرت زیاد آنها را به چالش کشیده اند و نزدیکی سیاسی سوریه- اسرائیل و ایران- آمریکا به آن فشار می آورد تا استراتژی منطقه ای و تاکتیک هایش را در سیاست داخلی تغییر بدهد.
بن بست بوجود آمده بین دو اتحاد قدرتمند در خاور میانه زمانی زمانی بوجود آمده است که دورنمای اقتصادی منطقه ای تا زمانی که تنش ها پایان بگیرد، بالاست. مردم عاقل درک می کنند که جنگ مداوم احمقانه تر از آن چیزی است که انسان ها می توانند اختراع کنند و جنگ مداوم به زمان گذشته تعلق دارد. اگر قهرمانان اصلی این داستان بتوانند بر سر اختلافات خود کار کنند و آنها را از طریق گفتگوی مسالمت آمیز حل کنند، همه مردم خاورمیانه بجای اینکه قربانیان اختلافات سیاسی رهبرانشان باشند، یک بار هم که شده است، پیروز می شوند.
منبع: میدل ایست آنلاین 21 ژوئیه