خاطراتِ خانه مجردی

محمد رهبر
محمد رهبر

در جمعی و میان دوستانی که همگی از متاهلین بودند، درباره ازدواج و مصائب قبل و بعدش سخن می رفت و فیل ها یاد هندوستان کرده بود و بعضی که شهامتی داشتند از خاطراتِ دوران مجردی و خانه های مجردانه شان گفتند ومرا هم انذار داده و فرمودند: ازسیاست که می نویسی و ثمری ندارد، از اجتماعیات هم بنویس، هر چند این هم به جایی نخواهد رسید، اما شرحِ احوالی است که بر ما رفته و آن تاریخ بزرگان است و برصدر نشستگان و این زندگی مردم کوچه و بازار و ما به این یکی شبیه تریم.  گزارش-ـ یادداشتی که می خوانید از نتایج همان سحر است.  

اول بهمن ماه سال ۹۱، سایت “فرارو” گزارشی منتشر کرد با عنوانِ “پس پشتِ زندگی مجردی” که به معایب زندگی مجردانه می پرداخت، با وصفِ ظرفهای نشسته و عمق تنهایی که ساکن این خانه می تواند داشته باشد واین نتیجه که هیچ خیری در این نوع زندگی نیست و ای بسا که به جنون و افسردگی ختم می شود.

 دست اندرکاران سایت شاید تصورش را نمی کردند که حمله ای آهسته به زندگی مجردی، پیامهای کثیری از خوانندگان را در پی داشته باشد که بیشترینه از مجردی دفاع می کردند و این طرز زندگی را می ستودند و کافی بود تا در کامنت ها کسی مدافع ازدواج باشد که مجردین می رسیدند و از عواقب مزدوج شدن می گفتند و اینکه زندگی مجردانه به نوعی عبرت از وضعیت اسفبار ازدواج است که بنابر آمار در استان تهران و البرز در ازایِ هر دو ازدواج یکی به طلاق می انجامد.

هنوز ساعتی نگذشته بود که آقای اسماعیلی ساکن سوییت ۳۰ متری، زنده باد مجردی را سر داد و ۵۹۸ امتیاز مثبت گرفت، هر چند مدافعین ازدواج ۳۰۳ منفی حواله اش دادند اما به قول یکی دیگر از خوانندگان، با این امتیاز مثبت، وضعیت خیلی خراب است.آقای اسماعیلی گفته بود:

“من در یک سوییت ۳۰ متری، ۳ ساله که مجرد زندگی می کنم و از زندگی هم راضی ام و حاضر نیستم این کوخ مجردی رو با کاخ ازدواج عوض کنم. هیچ هم افسردگی نگرفتم و حریم خصوصی ام رو خیلی دوست دارم. برام هم مهم نیست با این کارم بنیان های خانواده نابود می شه یا آسیب اجتماعیه.اجتماع سی برابر به من بیشتر آسیب زده و اگر این کار من به اجتماع آسیب می زنه خوشحالم هم می کنه.پس زنده باد مجردی.”

اما آیا واقعا وضعیت خراب است و دختران و پسران مجرد، تهدیدی برای جامعه ایرانی محسوب می شوند و دشمنان تازه نفس سنت هستند؟

بنابر سر شماری سال ۹۰، هفت و یک دهم درصد از ایرانیان، مستقل و تک نفره زندگی می کنند و بنابر آماری که وزارت ورزش و جوانان ارائه کرده، ۲۵ تا ۳۰ درصد جوانان در شش کلانشهر کشور مجردانه زندگی می کنند که هرساله بر این درصد افزوده می شود.

اگر در نظر بگیریم که در تهران۱۰۶۲۰۵۹ مرد مجرد بین سنین ۱۶ سال تا ۳۹ سال زندگی می کنند و ۸۴۳۷۹۵ زن مجرد هم در همان شهر هستند، می توان حدس زد که با بیشتر شدن سن ازدواج و شرایط وخیم اقتصادی و اینکه با یک حقوق حداقلی فقط یک نفر می تواند زنگی کند، استعداد مجرد زیستن میلیونی افراد در تهران سالهای بعد، دور از انتظار نیست.

  با این حال زندگی مجردانه تنها به دلیل نبود امکانات ازدواج نیست. این درست که در هشت سال اخیر آنچنان ضربه ی سنگینی به اقتصاد ایران وارد آمده که “ریال” بیش از نیمی از اعتبارش را از دست داده و تورم ۴۲ درصدی مجال نفس به خانوارها را نمی دهد و از طرفی انتظارات دخترها و پسرها و عوامل مادی خوشبختی که ملاک های اصلی از نظر والدین هستند، ازدواج را به هفت خوان رستم شبیه کرده است، ولی اشتیاق به زندگی مجردی و حفظ این استقلال خانگی با چنگ و دندان، تغییری است در فلسفه ی زندگی و نگاه به خوشبختی؛که گاهی شوک های اقتصادی به نگرش های تازه ی فلسفی می رسد. اگر فلسفه ی ازدواج رسیدن به آرامش باشد و اگر تاهل چنین آسودگی ندهد، زندگی مجردی نه یک راه گریز که انتخاب است.

 

خانه مجردی مکان نیست

تا همین ده سال پیش خانه مجردی معنایی متفاوت داشت، جایی بود برای جوان شهرستانی که راهی کلانشهری مثل تهران می شد، برای تحصیل و کار و یا اینکه ماوای کسی که بر خانواده شوریده بود.

 برای مجرد خانه دار چندان افتخاری نداشت تا از زندگی تک و تنهایش بگوید، گفتن همان و طمع دوستان همین که کلید خانه را بخواهند و در این موارد خانه ی مجردی وصف تازه ای پیدا می کرد و “مکان” می شد. حتی دوستان نزدیک هم چندان احترامی به حوزه ی خصوصی نمی گذاشتند و خانه ی مجردی را امکانی می دیدند که باید در تقسیمش با دیگران خسیس نبود.

 تا یک دهه ی پیش افکار عمومی جامعه که تبلور پیدا می کرد در قیافه ی اخموی مشاوران املاک، زندگی مجردی را نمی پذیرفت. کمتر مالکی رضایت می داد تا خانه اش را هر چند کوچک و محقر به مجردی اجاره دهد که دانشجو هم نباشد، اگر هم راضی می شد، همسایه ها، جوانِ مجرد را یک تهدید برای ساختمان به حساب می آوردند، جایی که زن و بچه زندگی می کرد و ذهن همسایه های خیال پرداز به هزار راه می رفت.

 اما زمانه عوض شد و حالا بسیاری از مالکان به مجردها، خانه اجاره می دهند. آگهی روزنامه ها رضایت صاحبان خانه را در یک کلمه خلاصه می کنند، “حتی به مجرد”، یعنی اجاره می دهند.

 کار به جایی رسیده که بعضی ها فقط به مجرد خانه اجاره می دهند و ترجیحا خانم دانشجو یا کارمند. شاید همین استقبال از مجردها بود که اداره ی اماکن را واداشت تا در سال ۸۹ به همه بنگاه های املاک دستور دهد تا برای متقاضیان مجرد، فُرم جداگانه ای تشکیل دهند و تمام اطلاعات تحصیلی و شغلی و اینکه پیش از این کجا زندگی می کردند را بپرسند و تا اصلِ مدارک هویتی را ندیده اند، قرارداد را منعقد نکنند.

 این دستور اماکن البته در میان گرفتاری ها و هیاهوی شهر گم شد و می توان گفت با همه سخت گیری ها اجاره ی خانه برای مجردها این روزها از سالهای قبل راحت تر است، اما اتفاق بزرگ این است که خانه مجردی که زمانی به ضرور ت بود، حالا سبکی از زندگی است که می تواند در موازاتِ ازدواج تداوم داشته باشد.پذیرش اجباری زندگی مجردی از سوی جامعه به عنوان واقعیتی که هست، البته تبعاتی داشته است.

اگر بدانیم بسیاری از دختران مجرد به واسطه ی استقلال مالی توانسته اند از خانواده ها به خانه ی مجردی کوچ کنند و سد محکم نظارت خانواده های سنتی را بشکنند، باید پذیرفت که زندگی مجردانه فرهنگی تازه در پی داشته که جامعه ی ایرانی دیر یا زود باید این آداب و رسوم جدید را هم بپذیرد.

 خانه های مجردی بر اساس فرد مداری و محترم بودنِ حقوق “یک نفر” به عنوان واحد اجتماعی بنا شده است، اگر “خانواده” واحد شمارش در جامعه سنتی است، فرد پایه ی زندگی مدرن است با همه مزایا و معایبی که می تواند داشته باشد.

 این نوع زیست تازه، رشته ای از روابط را گسترش داده که ناگزیر با اخلاق خانواده های دینی و فرهنگ رسمی حکومتی سخت منافات دارد. آدم مجرد البته تنها نیست و خانه ها سوت و کور و خاموش هم نیستند، مهمانی و رفت و آمد دوستان و حتی زندگی زن و مرد بی اینکه ازدواج کرده باشند وضعیتی تازه ای را در ارتباطات عاطفی پدید آورده است.

 گویا فشارهای اقتصادی جوانان را به سمتی رانده تا بتوانند لذت و عاطفه را بی آنکه بار سنگین مسوولیتِ خانواده را بر دوش کشند، توامان داشته باشند گرچه این خطر همواره وجود دارد که روابط منقطع با آدمهای متنوع، عاطفه ی افراد را دچار تشنج کند اما از آن سو ازدواجهای متزلزل هم هشداری است به جوانان و در قیاس با زندگی مجردی، خطرات این یکی کمتر ارزیابی می شود.

پذیرش نسبی زندگی مجردی و استقلال فرد از هر لحاظ و اصلِ چهار دیواری–اختیاری، دست خانواده ها را در نظارت کوتاه کرده و حتی فراتر رفته و صاحب خانه ها هم از حق تفحص در احوال مستاجر مجرد محروم شده اند.

 جالب اینجاست که در جامعه ی بسته ی ایرانی که آزادی جمعی در شکل حداقلی است، خانه های مجردی به مانند سلول های کوچک آزادی فردی عمل می کنند و با اینکه ممکن است، خودخواهی وخود مداری مجردها به تضاد با اجتماع برسد اما این احتمال هم بسیار است که راهی برای رسیدن به آزادی های اجتماعی و بعدتر سیاسی بیابد.

 

خدمت تجرد به ازدواج

 تنها در شش ماه نخست سال ۹۱، ۷۰۷۴۱ فقره طلاق در ایران به ثبت رسید که رشد ۶ درصدی طلاق و کاهش ۵ درصدی ازدواج را نشان می داد. این حجم از فروپاشی ازدواج، شاید بیش از آنکه به دلایل اقتصادی باشد به نقصی در نوع نگرش به ازدواج باز می گردد. اینکه سر و سامان یافتنِ پسر و دختر با ازدواج است، عقیده ای است که این روزها با آمار روز افزون طلاق شکسته می شود و گویا ازدواج دیگر تنها راه خوشبختی نیست. آمار ترسان و لرزان طلاق عاطفی به معنی باهم بودن و بی هم بودن زن و شوهر، بنابر کمی و زیادی درجاتش، نیمی از ازدواجهای ایرانی را در بر می گیرد و این همه نشانه ی شکست ازدواج در معنای سنتی آن است.

شاید زندگی مجردی و کسب تجربه در ارتباط با دیگری فرصتی را به جوانان بدهد تا حس دوست داشتن را با لذت جنسی اشتباه نگیرند و یا لذت جسمی را با عاطفه و دلسوزی عوض نکنند.

 پرتاب از خانواده به ازدواج در بیشتر موارد تغییر بزرگی است که یکباره روی می دهد. مدیریت دو نفره برای جوانانی که تا قبل از این از رتق و فتق امور تک نفره شان هم عاجز بودند به اختلافاتی می رسد که دیر یا زود با شتابزدگی جوانی می آمیزد و کار را به دادگاه خانواده و طلاق می کشد.

حتی می توان در شرایط اسفبار اقتصادی به این هم فکر کرد که تامین مخارج یک خانواده تا چه حد می تواند فرصت و انرژی زوج ها را هدر بدهد تا در این قحط سال دمشقی، عشق را فراموش کنند. مجردهای خانه دار، بخت بلندتری دارند که می توانند با کسی زیر یک سقف باشند و حداقل لحظاتی به یکدیگر فکر کنند نه اجاره ی خانه و خرج ماه.

 به نظر می رسد طلاق و گسستگی خانواده در ایران ربطی به زندگی مجردی ندارد و بیشتر به بحران دوست داشتن باز می گردد که اتفاقا وقت تمرینش در زندگی آزادانه ی مجردهاست.

 شاید بهتر است هر متاهلی خاطراتی از خانه مجردی داشته باشد که حداقل در یک شب مهمانی بتوان حرفی غیر از سیاست هم زد.