دست در خورجین جنون احمدی نژاد

نویسنده

» مقاله ای از میدل ایست آنلاین

رامی خوری

 

متن سخنرانی های روسای جمهوی ایران و آمریکا را در سازمان ملل، خواندم و به این نتیجه رسیدم که هر دو معتقدند که ما دلایل واقعی داریم برای اینکه احساس خوبی داشته باشیم و در عین حال نگران خاورمیانه و دنیا هم هستیم. باراک اوباما و محمود احمدی نژاد شخصیت های متفاوتی دارند اما  در اصرار بر موضع گیری های حساس در مورد مسائلی که باعث بی اعتمادی می شود و ارزش سیاسی ندارد، همگرایی دارند تا جایی که بعنوان دو رهبر جدی خود را خنثی نشان می دهند.

احمدی نژاد به نکات مهمی اشاره کرد و گفت که مشکلات اتمی ایران را می توان از طریق دیپلماسی حل کرد و ایران برای این کار آماده است. نکته خوبی بود و کشف این نکته برای کسی که درپی کاهش بحران در خاورمیانه و جهان است؛ ارزشمند بود. اصرار ایران بر اینکه می خواهد راه دیپلماسی را بر اساس دولت ها و بازرسان موجود در مورد بحران اتمی اش در پیش بگیرد  باید از طریق ابزار هایی ظریف تر از تحریم های هدایت شده تهدید ها و اظهارات توهین آمیز در بوته آزمایش گذاشت.

رئیس جمهور ایران دست در خورجین دیوانگی هایش کرد و اعلام کرد که احتمال دارد که دولت آمریکا به دلایلی که به اقتصاد آمریکا و اسرائیل مربوط می شده، حملات 11 سپتامبر را طراحی کرده باشد. من می دانم که سیاستمداران به دلیل حرفه شان  اظهارات احمقانه ای می کنند، اما گاهی اوقات از حد می گذرانند و وارد قلمرو بی منطق بودن می شوند. گفتن این که دولت آمریکا طراح حملات 11 سپتامبر بوده است نه تنها از لحاظ واقعی غلظ است و یک توهین سیاسی محسوب می شود، بلکه نشانه اظهارات تحریک آمیز خطرناک یا بی کفایتی در هدایت کشور است که هر دو مورد برای ایران بد است.

پرزیدنت اوباما هم به نوبه خود، نمایش دیگری را به اجرا گذاشت که ترکیبی بود از احساسات تاثیر گذار و بی منطقی های سیاست کهنه شده دورویی و ریاکاری. اظهارات او در سازمان ملل در مورد تمایل او برای تلاش برای پیش برد روند صلح اعراب و اسرائیل، قوی و تاثیر گذار بود بخصوص وقتی که گفت: “می ‌توانیم مانند سالهای گذشته، سال آینده نیز به اینجا برگردیم و سخنرانی های طولانی بکنیم و فهرستی بلند بالا از دلخوری ‌ها را بیان کنیم، همان قطعنامه‌ها را صادر کنیم و قدرت‌های طرفدار طرد کردن و نفرت را بیشتر کنیم. می ‌توانیم با بحث های بیشتری که نه به اسرائیلی ها و نه به فلسطینی ‌ها سودی نمی ‌رساند وقت تلف کنیم.  یا اینکه می ‌توانیم بگوییم این بار متفاوت است؛ این بار اجازه ندهیم که تروریست‌ها یا برهم زنندگان با سیاست‌های بد مانع سر راه شوند. این بار می‌توانیم نه برای خود، بلکه دختر کوچکی که در غزه که دیگر نمی‌خواهد مرزی برای رویاهایش داشته باشد، یا برای پسر جوانی در سدورت که بدور از کابوس راکت ها بخوابد، فکر کنیم. این بار باید درس‌های تسامح را که جان مایه سه دین بزرگ است به دل بگیریم که قدس را سرزمینی مقدس می ‌داند. این بار می ‌توانیم به چیزی که به سود ماست برسیم. اگر اینگونه رفتار کنیم می ‌توانیم سال بعد به توافقی برسیم که یک عضو دیگر به سازمان ملل اضافه می ‌کند؛ فلسطینی مستقل که با آرامش در کنار اسرائیل است.”

این اظهارات کامل، احساساتی و صحیح بود اما باور کردنی نبود. آمریکا احتمالا بیش از هر کشور دیگری نقش بیشتری از یک هنرپیشه فرعی در این مناقشه داشته است، بخصوص به این دلیل که واسطه گری جناح تندرو اسرائیل و همدستانشان در آمریکا را می کند و با تصدیق کردن قطعنامه های سازمان ملل و مواجه شدن با مشروعیت رهبران خاورمیانه که از طریق دموکراتیک انتخاب شده اند با حالتی تبعیض آمیز و هیستریک. به همین دلیل سیاست آمریکا هیچ هماهنگی با آنچه در پشت حلقه نویسندگان سخنرانی اوباما می گذرد، ندارد. بخصوص با حمایت شدید آمریکا با سیاستمداران طرفدار منافع اسرائیل در واشنگتن که بعنوان مثال دوست دارند که آمریکا با همان لحنی با حماس حرف بزند که با طالبان می زند.

با این حال اقدامات تازه آمریکا به صلح نزدیک تر است و شاید این امید وجود داشته باشد که در اقدامات جدید در مواجه با اعراب و اسرائیل منصفانه تر برخورد کند و مشخصا بار دیگر به روشنی خواستار وجود کشور مستقل فلسطین بشود.حمایت دائمی آمریکا از امنیت اسرائیل در حالیکه از اشغال سرزمین های فلسطین هم انتقاد می کرد، نکته تاریخی جدیدی و مهمی بود. اوباما همچنین به روشی سازنده اعلام کرد که اسرائیل آنطور که اعراب از آن نام می برند، دولت یهود نیست بلکه کشور مستقل اسرائیل و موطن تاریخی یهودیان است.

اوباما و احمدی نژاد شاید بازتاب فرهنگ سیاسی پیچیده کشورشان باشد. آنها برنده مقامی که دارند شده اند زیرا می دانند چطور در آن محیط می توان موفق شد؛ درجایی که افتخارات تمدن بزرگ در کنار فرزندان بی باک و خیانت بی شرف ها آرمیده است. سیاست حرفه کثیفی است و زمانی که با استعمار صهیونیستی، سیاست منفعل اعراب و غرور وطن پرستانه ایرانیان ترکیب می شود، از آنچه که هست کثیف تر می شود.

 

میدل ایست آنلاین، 27 سپتامبر