آقای رامین! دلقک کیست؟

ثمینا رستگاری
ثمینا رستگاری

محمد علی رامین از آن دسته افرادیست که  4 سال پیش با به قدرت رسیدن احمدی نژاد سیاستمدار شدند، همان کسی که  انکار  هولوکاست  را روی میز احمدی نژاد گذاشت. اولین دیدار من با  ایشان در سمینار هولوکاست بود؛ سمیناری که  نئونازی ها و کوکلس کلان های نژ اد پرست را  در ایران جمع کرده  بودند. در ملاقات بعدی من خبرنگار شرق شدم و ایشان مشاور آقای احمدی نژاد .چند روز  پیش ایشان به روز نامه ما  آمد، این بار در کسوت مشاور مطبوعاتی دولت “بعد از نهم”! او با دیدن من گفت هنوز هم در روزنامه شرق کار میکنید؟گفتم روزنامه شرق 2 سال پیش توقیف شد. پرسید چرا هر روزنامه ای که شما میروید توقیف میشود؟ این سئوال خود من هم بود .

ایشان  در روزنامه ما با خوشرویی تمام شیرینی به دست وارد تحریریه شد؛ اما با عصبانیتی زیاد روزنامه ما را ترک کرد.  اما روز بعد دوباره برگشت تا به دوستان من بگوید به آنها هیچ توهینی نکرده و مخاطب حرفهایش فقط من بوده ام . چرا؟ میخواست دوستانم را از درد توهینی که به آنها شده بود برهاند؟ میخواست سوء تفاهم آنها را برطرف کند؟

اما حرفهای من به  او چه بود ؟

او در تحریریه ما که سردبیر ش 4 ماه است در زندان است ایستاد و برای ما  از آزادی سخن گفت و اینکه  چرا  تیراژ روزنامه های ما  فقط  چند هزار است و چند میلیون نیست.او به ما گفت  مردمی که به میرحسین رای دادند به این دلیل بود که او با بی صداقتی، خود را سرباز ولایت معرفی کرد،در حالیکه اینگونه نبود. رامین به ما گفت که او  اولین اصلاح طلب ایرانی است و زمانی که خاتمی غربزده بوده، او اصلاح طلب بوده است. او در چشمان ما نگاه کرد و گفت حکومت باید امنیت و معیشت شمارا تضمین کند و روزنامه های  ما فقط آنگاه توقیف میشوند که قانون را زیر پا گذاشته باشیم . او از ما خواست فرهیخته باشیم، چرا که ایرانی فرهیخته است به این دلیل که اسلام آورده است  و اگر ما حرف دل این مردم مسلمان را نزنیم  تیراژهایمان همیشه پایین خواهد ماند .

رامین همه این حرفها را زد .

ما چه باید میگفتیم؟

باید میپذیرفتیم  مشاور مطبوعاتی وزیر ارشاد دولتی که همه چیزش مورد پرسش است بیاید  و با لبخندی بر لب ازوجود آزادی  در ایران حرف بزند؟ همانطور که احمدی نژاد در کلمبیا  از آزادی حرف زده بود؟ اما نه ! ما  که روی صندلی های کلمبیا ننشسته بودیم و بر خلاف پندار آقای رامین نه از غرب پول میگیریم و نه قصد مهاجرت به غرب را داریم .

باید سکوت میکردیم ؟ آن وقت تکلیف  اصولمان چه میشد ؟  تکلیف باورهایی  که  سبزمان کرده است .اگر سکوت میکردیم به خود وفادار مانده بودیم؟ میایستادیم و شیرینی هایی که رامین  آورده بود میخوردیم و کام تلخمان را شیرین میکردیم ؟

نه ما سکوت نکردیم و گفتیم و پرسیدیم آقای رامین از کجا آمده ای که از هیچ چیز خبر نداری؛ خبر نداری در خیابانها  چه گذشته است؟ خبر نداری روزنامه نگاران و فعالان سیاسی در زندانند ؟

آقای رامین  چگونه میتوانی  کنار دیواری بایستی که روی آن عکس سردبیر سابق ما هنوز هست و برای ما از آزادی  و قانون حرف بزنی؟ آقای رامین کجا ایستاده ای ؟

در این پرسش ها جز تلخی و درد هیچ نبود، اما رامین روبه سر دبیر ما کرد و گفت آقای  رییس شما در اینجا یک مشت دلقک جمع کرده اید !خانم! شما به جرم توهین به نظام  باید محاکمه شوی هرکس در مقابل نظام بایستد گردنش را خرد میکنیم .

 این همان رامینی بود که 15 دقیقه  پیش به ما شیرینی تعارف کرده بود!

او با ناراحتی  رفت و فردا یش دوباره آمد تا  تاکید کند این حرفها را فقط به یک نفر زده و  نه به همه .

اما آقای رامین  خوب میدانی که این سئوالها  فقط سئوال آن یک نفر نیست؛ خوب  میدانی که این درد در دل میلیونها ایرانی خانه کرده اما فقط میتوانی توهین کنی و تهدید کنی چرا که از سیاست فقط همین دو را میدانی .

آقای رامین  تو از بغض من خنده ات گرفت؟

عالیجناب چگونه توانستی درد ما را ببینی و بگویی شما یک مشت دلقکید ؟ دلقک ماییم که ایستاده ایم و برای آزادی کشورمان مبارزه میکنیم یا آن کسی که ما را به بند میکشد ،توهین میکند و  در مقابل روح بیدار شده یک ملت رجز میخواند ؟

دلقک آن کسی است  که حقارتش را در برابر این همه جوانه سبز نمیبیند و نمیفهد آنجایی که ایستاده، جای او نیست.

دلقک آن کسی است که ایرانی  را در مقابل دنیا شرمسار میکند .

دلقک آن کسی است که انقلاب بزرگ 57 را در قاب تنگ خیال خودش تفسیر میکند و نمی فهمد و نمی داند که  ایرانی  میخواهد آزاد باشد .

دلقک آن کسی است که نجابت یک ملت شرمسارش نمیکند،  گستاخش میکند.

دلقک آن کسی است که  16 آذر دیوار های دانشگاه تهران را باند پیچی میکند .

دلقک آن کسی ست که روز قدس مردم را کتک میزند و همزمان پشت تریبون ها میگوید در فلسطین مردم بی دفاع را میزنند!

دلقک آن کسی است که  پول نفت را به جای آنکه وسیله رفاه مردم کند ابزار تهدیدشان کرده است .

آقای رامین به ما  گفتی و فردایش تاکید کردی که فقط به من گفتی که باید محاکمه شوم و گردنم خرد شود .

اشکالی ندارد آقای رامین! مگر خون من از دوستانم که در دادگاه نشاندید و  میخواهید 6 سال و 8 سال و 9 سال در زندان نگه دارید رنگینتر  است ؟

اشکالی ندارد آقای رامین ! مگر فکر کردی که ما در قدرت!! شما شک داریم؟

مگر من نمی دانم 2 فرزند عبداالله مومنی  ماههاست که منتظر پدرشان هستند و وقتی  به آنها میگویم پدرتان خیلی زود بر میگردد؛ به من میگویند  زود یعنی 8 سال؟

آقای رامین فکر کردی کسی مشکوک است   به  توانایی شما در برگزاری محاکمه های نمایشی؟ نه آقا تلویزیون همه اش را نشان داد !

همه دیدیم که نبوی را و تاجزاده و امین زاده و  رمضانزاده را چگونه محاکمه  کردید.  ما که یکه و تنهاییم و به قول شما هر روزنامه ای که میرویم توقیف میشود. 

آقای رامین! ما از تهدیدهای شما نترسیدیم؛  از اینکه محاکمه شویم و گردنمان خرد شود؛ اما  شما از سئوالهای ما ترسیدید و به همین دلیل  اینگونه عنان صبرتان از کف رفت  .

اما نترس آقای رامین در پیروزی ما، شما  هم شکست نمیخوری شما هم میتوانی بمانی و در جایی، یهود کشی نازیها را انکار کنی .

آقای رامین نگو که ما  در مقابل نظام ایستاده ایم؛ همین امروز فرزندان امام و نظام میگویند شما در مقابل نظام ایستاده اید نه ما روزنامه نگاران، نه ما آزادیخواهان.

آقای رامین اشتباه نکن؛ ما نه از غربی ها پول میگیریم نه به آنها پناه خواهیم برد. باور کن که ما میمانیم،صاحب این خانه ماییم،ما میمانیم حتی  اگر گردنهایمان خرد شود.

میمانیم ؛«میمیریم اما ذلت نمیپذیریم ». میمانیم تا کسی فرزندانمان  را از خانه بیرون نکند .

آقای رامین!  اندکی در خیابان راه برو؛ به مردم نگاه کن؛  دیوار ها را ببین و بخوان شاید هنوز بتوانی حرف مرا باور کنی؛  تا فرصت هست باور کن . میدانم خنده ات میگیرد، تا فرصت هست بخند.