مدت بازداشت حسین درخشان بیش از حد تصور طولانی و از همین رو نگران کننده شده است. قاعدتا او در این مدت، هر چه در باره هر موضوعی میدانسته نوشته و نگه داشتن بیش از اندازه او در شرایطی مبهم و نامشخص، کاملا پرسش برانگیز است.
به نظر میرسد بازجویان درخشان چیزی بیش از دریافت اطلاعات از وی و یا حتی همکاری او در جهت افشای «تهدید کنندگان امنیت ملی» میخواهند، اما آن چیز چیست؟
حسین درخشان با حملات بی پروای خود به اصلاح طلبان، آنها را از خود رنجاند، با حمایت از آقای احمدی نژاد و طیف افراطی حامی او، جریانهای چپ را هم که خودش را متعلق به آنها می دانست به شدت ناراضی کرد و در عین حال، با تشریح شیرینکاریهای به اصطلاح «منکراتی» خود در وبلاگش، امکان جلب حمایت نیروهای نزدیک احمدی نژاد را هم از دست داد.
با این حال او به قصد کمک به طیف حامی رئیس جمهور، به ایران بازگشت بدان امید که ضمن حفظ منش قبلی خود، مورد پذیرش نهادهای حاکم قرار گیرد.
به نظرم آنچه این امید را در درخشان پدید آورد، دعوت شبکه تلویزیونی «پرس تی. وی» از او برای مصاحبه در باره مسائل سیاسی بود.
در واقع همین دعوت و پخش تصویر و سخنان درخشان از شبکه متعلق به جمهوری اسلامی این تصور را برای او ایجاد کرد که نظام سیاسی آنگونه که وانمود میکند، به رعایت ظواهر شرعی حساسیت ندارد و همینکه او حاضر به حمایت سیاسی شداد و غلاظ و بی قید و شرط از دولت شده است، برای آزاد گذاشتن او در داخل کشور کافی است.
به نظر من درخشان در سنجش میزان حساسیت برخی نهادهای حاکم به رعایت ظواهر شرع چندان به خطا نرفته است، اما اشتباه او آنجا بود که برای همکاری با دولت از خود چنان شوقی بروز داد که احتمالا نسبت به تغییر مجموعه رفتار و افکار او طمع شده است، به گونهای که ظاهرا از او انتظار دارند که اگر میخواهد حامی آقای احمدی نژاد باشد، پس لازم است به صورت یک حزباللهی و مذهبی تمام عیار در آید.
البته این فقط یک حدس و گمان است، اما طولانی شدن مدت بازداشت حسین درخشان، گمانهزنیهای بسیاری در مقابل ما قرار نمیدهد.
بنابراین، در درجه اول باید به نهادهایی که درخشان را در اختیار دارند یادآوری کرد که حمایت یک درخشان متظاهر به منکرات شرعی از آقای احمدی نژاد ظاهر پسندتر از حمایت یک درخشان به ظاهر متشرع است بنابراین اگر احیانا برای تغییر شخصیت او دوران بازداشتش را طولانی کرده اند، به نفع خودشان است که از خیر این کار بگذرند و او را آزاد کنند.
در درجه دوم، مسئولیت بازگشت درخشان به ایران و بازداشت او تا اندازه بسیاری متوجه مدیران پرس تی.وی است که با دعوت او به مصاحبه عملا این توهم را در او به وجود آوردند که بازگشتش به کشور بدون هرگونه خطر بازداشت است.
از این رو، مدیران پرس تی.وی که قاعدتا نفوذی در دستگاههای تصمیمگیری دارند لازم است که برای آزاد کردن درخشان پا در میانی کنند. این کار نه فقط وظیفه حرفهای آنهاست بلکه برای جلب اعتماد آن دسته از مهمانان خارج نشینانشان که هوس سفر به ایران را دارند نیز امری کاملا لازم است.
برخی از من میپرسند که با این نوع نوشتهها قصد حمایت از حسین درخشان را دارم و یا اینکه می خواهم او را نقد کنم؟ بدون شک من قصد حمایت از حقوق انسانی درخشان را دارم اما با نوع موضعگیریهای او در زمان آزادی، چه شیوه دیگری برای دفاع از او میتوانم به کار گیرم؟
او به گونهای نوشت و حرف زد که نمیتوان مطمئن بود که آیا وقتی این نوشته را در محل بازداشت در اختیارش میگذارند ویا به نحوی او را از مفادش با خبر میکنند، خشنود میشود یا ناخشنود. امیدوارم که اگر خشنود نمیشود دست کم ناخشنود هم نشود.