محافظت اصلاح طلبان از آرای کاندیدای خود

حسین باستانی
حسین باستانی

اصلاح طلبانی که در تدارک شرکت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هستند، چه راهبرد مشخصی را برای مقابله با احتمال بروز تخلفات انتخاباتی پیش بینی کرده اند؟

جریان های اصلی اصلاح طلب، حکومت ایران را به تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ متهم کرده اند. پس از آن انتخابات، بخش قابل توجهی از افکار عمومی به صحت این اتهامات متقاعد شد که در به راه افتادن بزرگترین تظاهرات ضد دولتی تاریخ جمهوری اسلامی نمود داشت. با گذشت چهار سال از آن وقایع، اغلب اصلاح طلبان به این نتیجه رسیده اند که باید با یک کاندیدای واحد و قوی در انتخابات ریاست جمهوری حاضر شوند.

گذشته از آنکه خبرهای اخیر در مورد میزان تمایل یا عدم تمایل محمد خاتمی به نامزد شدن در انتخابات تا چه حد قطعی تلقی شوند، به نظر می رسد که اصلاح طلبان پیش از مشارکت در رقابت، ناچار به متقاعد کردن بخش هایی از رای دهندگان بالقوه جریان اصلاحات هستند که در مورد مفید بودن چنین مشارکتی تردید دارند.

با توجه به مجموعه وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته، احتمالا مهمترین ابهامی که در این ارتباط، اصلاح طلبان ناچار به پاسخگویی آن هستند، آن است که چرا معتقدند انتخابات آینده، قرار است به گونه ای متفاوت با سال ۱۳۸۸ برگزار شود.

 

تاثیر اختلافات درونی محافظه کاران

یکی از مهمترین استدلال های مدافعان مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات در دفاع از چنین مشارکتی، این است که به علت اختلافات بی سابقه میان محافظه کاران و شکاف بین ناظران و مجریان انتخابات، امکان تخلف کمتر از گذشته خواهد بود.

این استدلال، به حقیقت مهمی اشاره دارد که نمی توان آن را در تحلیل فضای ایران سیاسی نادیده گرفت. واقعیت آن است که دولت مجری انتخابات، بر خلاف چهار سال پیش، اکنون رویاروی سایر محافظه کاران – که نهادهایی چون شورای نگهبان و سپاه پاسداران را در تسلط دارند – قرار گرفته و شاید ابایی از “افشاگری” علیه آنها بر سر موضوعات مختلف و از جمله تخلفات انتخاباتی نداشته باشد.

با این حال، امیدواری به “علنی شدن تخلفات انتخاباتی” علیه اصلاح طلبان به واسطه اختلافات داخلی محافظه کاران، در درجه اول با پرسشی مهم مواجه است: تا چه حد امکان دارد این علنی شدن، در صورت وقوع، به نتایج عملی نیز بینجامد؟ به عبارت دیگر حتی اگر گروهی از محافظه کاران – مشخصا نزدیکان آقای احمدی نژاد – بخواهند تخلفات احتمالی هم پیمانان سابق خود علیه اصلاح طلبان را افشا کنند، آیا این اقدام منجر به تغییر نتیجه انتخابات هم خواهد شد؟ یا حداکثر نتیجه آن افشاگری رئیس جمهور علیه محافظه کاران رقیب در چند سخنرانی جنجالی خواهد بود؟

مهم تر آنکه تیم آقای احمدی نژاد، تا چه حد انگیزه رویارویی پرهزینه با متحدان رهبر ایران بر سر دفاع از دشمنان سیاسی خود را خواهد داشت؟ آقای احمدی نژاد در شرایطی در انتخابات ۴ سال پیش روی کار آمد که اصلاح طلبان، حکومت را به دستکاری گسترده در انتخاب برای به قدرت رسیدن وی متهم می کردند. تا چه حد قابل تصور است که رئیس دولت دهم – که برگ برنده اصلی خود را در مقابله با سایر محافظه کاران، “رای مردم” در انتخابات ۱۳۸۸ می داند – با تأیید اتهام تقلب حکومت علیه اصلاح طلبان، این برگ برنده را بی اثر کند و زمینه را برای پذیرفتن این دیدگاه فراهم سازد که حکومت ایران برای جلوگیری از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان در انتخابات، دست به تخلف می زند؟

این در حالی است که تیم محمود احمدی نژاد، تاکنون نه تنها نشانه ای از خود بروز نداده که به معنی کاهش دشمنی با اصلاح طلبان باشد، که ظاهرا حتی می کوشد با معرفی خود به عنوان تنها جریانی که می تواند جلوی به قدرت رسیدن آنها را بگیرد، حکومت را به پذیرش کاندیدای دولت متقاعد کند. برخی نظرسنجی های اخیر رسانه های دولتی که مطابق نتایج ادعایی آنها، اسفندیار مشایی و محمد خاتمی از بالاترین میزان محبوبیت برخوردارند و کاندیداهای جناج محافظه کار با فاصله بسیار زیاد پایین تر از آنها قرار می گیرند، نشان دهنده همین رویکرد تیم دولت هستند؛ که گویی به حکومت هشدار می دهند که در صورت تن ندادن به آقای مشایی، باید پذیرای محمد خاتمی و متحدانش در قوه مجریه باشند.

از مجموعه شرایط موجود چنین بر می آید که تیم دولت در صورت ورود یک کاندیدای قوی اصلاح طلب به صحنه رقابت، او را رقیب اصلی خود در پای صندوق های رای به حساب خواهد آورد، و مشکل می شود تصور کرد که بخواهد - یا اساسا بتواند - برای دفاع از چنین رقیبی وارد رویارویی واقعی با نهادهای زیر نظر رهبری شود.

 

فرضیه اقبال حکومت به اصلاح طلبان

استدلال دیگری که برای توجیه امیدواری به حضور اصلاح طلبان در انتخابات مطرح شده آن است که امکان دارد رقبای محافظه کار تیم دولت – منسوبین رهبر ایران – مایل به حضور جدی اصلاح طلبان در صحنه سیاسی باشند.

بر مبنای این استدلال، جمهوری اسلامی در مواجه با بحران های بی سابقه اقتصادی و بین المللی، احتیاج به حضور عناصر اصلاح طلب در قدرت دارد تا با ارائه چهره میانه رو تر، زمینه حل و فصل مشکلات جمهوری اسلامی را - به ویژه بر سر پرونده هسته ای- فراهم آورند.

مبنای منطقی چنین تحلیلی، که در داخل و خارج کشور طرفداران قابل توجهی دارد، کاملا قابل درک است. با وجود این، ممکن است منطق حاکمان ایران، با روش استدلال حامیان این تحلیل متفاوت باشد.

دردرجه اول به این دلیل که اگرچه وجود بحران در ایران اتفاق جدیدی نیست، اما آیا “بی سابقه بودن” بحرانی که از سال گذشته شروع شده دلیلی جز تشدید تحریم های بین المللی و سرسختی حکومت بر برنامه هسته ای خود داشته است؟

دوم آنکه، آیا با فرض ثابت ماندن رفتار حکومت ایران در زمینه هایی چون برخورد با منتقدان یا شیوه برگزاری انتخابات، غرب مشکلی خواهد داشت که “تنها” در صورت کوتاه آمدن ایران بر سر برنامه هسته ای، تحریم های وضع شده علیه این کشور را کاهش دهد یا متوقف کند؟

و نهایت اینکه، آیا اگر همین مذاکره کنندگان فعلی هسته ای ایران، موافقت خود را با شرایط جامعه بین المللی اعلام کنند، غرب مشکلی با پذیرش موضع جدید جمهوری اسلامی از زبان آنها خواهد داشت؟

به سختی ممکن است بتوان به هیچ یک از سوالات فوق پاسخ مثبت داد. به عبارت دیگر، به نظر می رسد حتی در صورتی که رهبر ایران قصد تجدید نظر در برنامه هسته ای را داشته باشد، نیازمند آن نیست که با دست خود، زمینه تسلط نیروهایی چون اصلاح طلبان را بر دولت و تمام وزارتخانه های حساس آن (اطلاعات، کشور، نفت، بازرگانی، ارشاد، …) را فراهم بیاورد. نیروهایی که صراحتا آنها را غیرقابل اعتماد می داند و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، با صرف هزینه های سیاسی و امنیتی فراوان موفق به مهار آنها و متحدانشان در فضای سیاسی شده است.

تمام اینها در حالی است که تا این لحظه در مواضع رهبر جمهوری اسلامی، کوچکترین اشاره ای مشاهده نشده – حتی در حد نقل قولی تأیید نشده از آیت الله خامنه ای – که حکایت از تمایل او به حضور اصلاح طلبان در قوه مجریه داشته باشد.

حتی کوچکترین اشاره ای نیز مشاهده نشده که حاکی از کاهش بدبینی رهبر جمهوری اسلامی نسبت به اصلاح طلبان یا نارضایتی وی از اتهامات سیاسی و امنیتی شدیدی باشد که توسط منصوبین مستقیم وی علیه رهبران اصلاح طلبان – حتی شخص محمد خاتمی – وارد می شود.

 

ورود خاتمی امکان تخلف را کمتر می کند؟

گروهی از ناظران مدافع حضور جریان اصلاح طلب در انتخابات مدافع این دیدگاه هستند که اگر کاندیدای این جریان محمد خاتمی باشد، امکان تخلف جریان مقابل به حداقل می رسد یا در صورت وقوع، تاثیری در برنده نهایی انتخابات نخواهد داشت.

می توان با این دیدگاه موافق بود که ورود کاندیدایی چون خاتمی به عرصه انتخابات، کار محافظه کاران حاکم در مدیریت صحنه را دشوار تر از زمانی خواهد کرد که هر کاندیدای اصلاح طلب دیگری اعلام کاندیداتوری کند.

با وجود این، نمی توان فراموش کرد که در انتخابات ۱۳۸۸، میزان آرایی که برای محمود احمدی نژاد اعلام شد، ۱۱ میلیون بیشتر از آرای میرحسین موسوی بود که خود، کاندیدایی بسیار قدرتمند محسوب می شد و پشت‌گرم به طیف وسیعی از نیروهای اصلاح طلب و میانه رو (شامل محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی) و حضور بسیار پرتعداد حامیان خیابانی بود.

اگر اصلاح طلبان معتقدند که تخلفات انتخابات گذشته جای کاندیدای برنده و بازنده را عوض کرده، به آن معناست که اعتقاد دارند دستکاری در این انتخابات به حدی بوده که یک فاصله حداقل ۱۱ میلیونی را با آرای غیرواقعی پر کرده است.

اگر برگزاری انتخابات در ایران به گونه ای است که حکومت توان این حد دستکاری در نتیجه انتخابات را دارد، این سوال مطرح می شود که اگر کاندیدای اصلاح طلبان آقای خاتمی باشد، دقیقا با چه مکانیسمی تخلفات احتمالی چنین حکومتی در انتخابات ۱۳۹۲ را بی اثر خواهند کرد؟

ممکن است برای این پرسش، پاسخ مناسبی وجود داشته باشد. اما به نظر می رسد که چنین پاسخی، هنوز ارائه نشده است.

 

اتکا به رقیب؟

مجموعه تردید هایی که تاکنون مطرح شد، به معنی آن نیست که امیدواری بعضی از ناظران اصلاح طلب به تأثیرگذاری بحران های داخلی حکومت بر احتمال تخلف در انتخابات ۱۳۹۲، لزوما بی مبناست.

غیر ممکن نیست که، چنانکه برخی ناظران اصلاح طلب گفته اند، اختلاف میان ناظران و مجریان انتخابات امسال، یا احساس نیاز بخش هایی از حکومت به اصلاح طلبان برای کاهش تنش با جامعه بین المللی، به درجاتی برنحوه برگزاری انتخابات ۱۳۹۲ تأثیر بگذارد.

اما می توان حدس زد که حتی امیدواران به تحقق چنین سناریوهایی نیز، این امیدواری را به معنی اعتماد به رفتار انتخاباتی محافظه کاران حاکم نمی دانند.

در چنین شرایط، سوال مهمی که در مقابل اصلاح طلبان قراردارد آن است که آیا جز اعتقاد به این احتمال که بحران های داخلی حکومت باعث محافظت گروهی محافظه کاران از آرای اصلاح طلبان بشود، دلیل دیگری برای امیدواری به عدم وقوع تخلف در انتخابات خرداد ماه دارند؟

پرسش اساسی تر در این میان، آن است که حتی اگر اصلاح طلبان احتمال بدهند که محمود احمدی نژاد به خاطر رویارویی با رهبر ایران جلوی تخلف علیه اصلاح طلبان بایستند یا آیت الله خامنه ای به خاطر نیاز به اصلاح طلبان در تعاملات بین المللی موافق اقدام نهادهای حکومتی علیه آنان نباشد، آیا خود نیز بر نامه مدونی برای دفاع از آرای کاندیدایشان دارند؟

شاید انتظار ارائه چنین برنامه مدونی در شرایط فعلی، کمی زودهنگام باشد. اما انتظار حضور جدی اصلاح طلبان در انتخابات به این معنی است که آنان باید پیش از اعلام اسامی کاندیداها توسط شورای نگهبان، جمع بندی بحث های خود در این زمینه را به پایان رسانده باشند و به محض اعلام اسامی نهایی، برنامه ای مشخص و شفاف را برای دفاع از آرای خود ارائه کنند.

انجام نشدن این کار به مثابه آن است که اصلاح طلبان به شهروندان حامی دیدگاه های خود بگویند که برنامه مشخصی برای دفاع از آرای آنان ندارند، اما از آنان می خواهند رای بدهند چون احتمال می دهند که محمود احمدی نژاد یا آیت الله خامنه ای از آرای آنها دفاع خواهند کرد.

قطعاً در میان مدافعان اصلاحات افراد با انگیزه ای وجود دارند که حتی در چنین شرایطی نیز در انتخابات شرکت خواهند کرد. اما می توان حدس زد که بسیاری از رأی دهندگان بالقوه به کاندیدای اصلاح طلب، این شرایط را برای حضور در پای صندوق های رأی کافی نداند. اصلاح طلبان ایران، اگر تمایل به حضور جدی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم دارند، نیازمند اقناع – ولو نسبی – این شهروندان و ارائه راهکار مشخص خود برای دفاع از آرای آنها هستند.

ممکن است راهکاری که در این ارتباط ارائه می شود، گروهی از شهروندان مردد را اقناع کند یا نکند یا احتمال دارد در نهایت، چیزی جز توضیح اقدامات اصلاح طلبان برای “کاهش احتمال” تخلف در انتخابات نباشد.

اما اصلاح طلبان نمی توانند از اساس، خود را از توضیح در مورد آنچه برای محافظت از آرای طرفدارانشان انجام خواهند داد، بی نیاز بدانند.

منبع: بی بی سی