صدا و سیمای جمهوری اسلامی که در یک سال پس از برگزاری انتخابات 22 خرداد، به عنوان تریبون نهادهای نظامی ـ امنیتی و دولت مستقرعمل کرده، در دور جدیدی از موضع گیری هایی از این دست به پخش برنامه هایی تحت عنوان “مستند” با عنوان “فتنه” روی آورده است. اولین برنامه این مجموعه، به فاطمه حقیقت جو، از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم اختصاص داشت؛با این نماینده مجلس ششم که اینک در آمریکا اقامت دارد، در مورد این برنامه مصاحبه کرده ایم.وی قصد دارد از صدا و سیما به قوه قضاییه شکایت کند؛هر چند امیدی به اینکه قوه قضاییه شکایت وی را پیگیری کند،ندارد.
آن گونه که مسوولان صدا و سیما اعلام کرده اند قرارست این مستند تا سالگرد انتخاباتی که به کودتا شهرت یافته، به طور مرتب پخش شود. این خبر راعزت الله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیما، در کنگره جمعیت ایثارگران اعلام کردو افزود: “برای سالگرد انتخابات مستندی تهیه شده است که قضیه فتنه از قبل تا پس از انتخابات برای بینندگان تشریح میکند، زیرا خاصیت فتنه این است که بعد از وقوع آن همگان متوجه واقعیات میشوند و لذا وقتی این فتنه تبیین شد، واقعیات در مورد آن باورپذیرتر میشود.”
و اولین برنامه درباره حقیقت جوبود؛ از اولین افراد مستعفی از مجلس ششم و از جمله نمایندگانی که به دلیل نطق پیش از دستورش در مجلس درباره عملکرد سپاه، با شکایت این نهاد، رو به رو شد.
صدا و سیما در مستند خود، فاطمه حقیقت جو را متهم کرده وی از طرفداران “مجاهدین”، “بی قانونی” و از همکاران موسسات آمریکایی وابسته به وزارت خارجه آمریکاست. فاطمه حقیقت جو در نامه ای به عزت الله ضرغامی از وی خواسته است جوابیه اش را از صدا و سیما پخش کند درغیراینصورت به دستگاه قضایی و نهادهای بین المللی شکایت خواهد کرد.
مصاحبه با خانم حقیقت جو در پی می آید.
خانم حقیقت جو، در نامه خود به صدا و سیماخواسته اید جوابیه شما را هم پخش کنند. واقعا امید دارید که این اتفاق بیفتد؟
بحث، بحث قانون است، چون این آقایان ادعا می کنند قانون مدار هستند و ما را قانون شکن معرفی می کنند. این نکته ای است که در برنامه مورد نظر هم پخش کردند. بر طبق قانون مطبوعات و تلویزیون، موظف اند وقتی درباره کسی برنامه ای خلاف واقع پخش می کنند یا مطلبی می نویسند، به همان اندازه به فرد مورد نظر وقت بدهند تا از خود دفاع کند. براساس این قانون باید به من پنج دقیقه و سی و پنج ثانیه وقت بدهند تا جوابیه ام قرائت شود یا فیلم ضبط کنم و صدا و سیما پخش کند. بر اساس قانون متخلف هم قابل پیگرد است.
نگفتید واقعا فکر می کنید که این جوابیه منتشر می شود؟
من به همین دلیل در نامه هم نوشته ام که اگر پخش نشود، خودم را محق می دانم که به دادگاه های داخلی و بین المللی شکایت می کنم.
یعنی از صدا و سیما شکایت می کنید؟
بله، من از صدا و سیما و آقای ضرغامی به قوه قضاییه شکایت می کنم، گرچه امیدی ندارم که قوه قضاییه شکایت من را پیگیری کند. با این حال ده روز منتظر می مانم که ببینم صدا و سیما چه می کند، اگر پخش نشد، شکایت ام را از طریق دستگاه قضایی پیگیری می کنم. بعداگر صدا و سیما جوابیه من را منتشر نکند، از آقای خامنه ای شکایت می کنم. چون صدا و سیما زیر نظر آقای خامنه ای است. باید ببینیم این آقایان چه قدر اهل قانون هستند. من یک شهروند ایرانی ام و آقای خامنه ای هم یک شهروند ایرانی است و طبق قانون باید به شکایت من از ایشان رسیدگی شود.
و اگر قوه قضاییه هم به این شکایت رسیدگی نکرد؟
در این صورت به طور جد از طرق بین المللی مسایل مربوط به صدا و سیما را پیگیری می کنم. یعنی کمپین بسیار جدی تری علیه صدا و سیما راه می اندازم. کمپین به این معنا که تلاش می کنیم تلویزیون جنبش سبز سریع تر راه بیفتد و فشاری وارد شود که تلویزیون ایران اجازه نداشته باشد از کانال های ماهواره ای استفاده کند. در تمام این زمینه ها تلاش خواهم کرد. نه فقط به این دلیل که علیه من برنامه ای پخش شده، بلکه به این دلیل که این مجموعه برنامه ها، علیه دیگران هم ادامه خواهد داشت.
خانم حقیقت جو، سال ها بود که اعلام می شد فعالانی که از ایران خارج می شوند عملا تاثیر مشخصی بر جامعه ندارند،اما مدتی است که رسانه های حامی دولت و صدا و سیما، حملات گسترده ای علیه حامیان جنبش سبز در خارج از ایران سامان دهی کرده اند. علت این حمله را چه می دانید؟
به نظر من، به همان میزانی که فعالان جنبش سبز در داخل خوب عمل کرده اند، فعالان جنبش در خارج از کشور هم توانسته اند به خوبی صدای مردم معترض داخل ایران را به مجامع بین المللی برسانند، فعالیت های دیپلماتیک انجام بدهند و حتی وقتی سال گذشته رییس جمهور متقلب به نیویورک آمد، چندین روز راه پیمایی علیه وی مقابل سازمان ملل انجام دهند. این ها می بینند که به هر مجمع بین المللی که می روند، ایرانیان در آن جا هستند،به همین دلیل است که آقای خامنه ای می گوید آبروی نظام رفته است. به نظر من این ها از صدای خارج از کشور ضربه خورده اند و چون به هیچ عنوان منتقدی را نمی پذیرند، سعی می کنند آن ها را تخریب کنند و علیه آنها برنامه بسازند.
این برنامه ها روی ذهنیت مردم اثری منفی درباره فعالان خارج از کشور نمی گذارد؟
این برنامه ها نه تنها اثر منفی ندارد، بلکه اثر مثبت هم دارد. من در همین چند روز تماس های زیادی داشته ام که به من تبریک می گویند که صدا و سیما علیه من برنامه ساخته و می گویند این نشان دهنده این است که به هر حال شما فعالیت های مثبتی داشته اید. در واقع می خواهم بگویم ساختن این برنامه ها، نشان دهنده این است که این ها از فعالیت خارج نشینان می ترسند. ضمن آنکه این فعالیت ها هم روی مردم داخل و هم روی رهبران جنبش سبز تاثیر دارد.
تاثیر روی رهبران جنبش سبز به چه معنا؟
منظورم بیشتر تاثیر حرکت کل ایرانیان به عنوان یک مجموعه است. وقتی رهبران می بینند در بیش از 150 شهر راهپیمایی در حمایت از جنبش سبز برگزار شده، به هر حال این تاثیر مثبتی روی آنان و فعالان جنبش دارد. ضمن اینکه رهبران جنبش از تفکرات ایرانیان فعال در خارج از کشور از طرق مختلف با خبر می شوند و حتی ممکن است روابط غیرمستقیمی هم وجود داشته باشد.
به بحث ایرانیان خارج از کشور و راه پیمایی ها اشاره کردید. یکی از بحث های صدا و سیما، بحث سخنرانی شما در بوستن بود. قضیه آن سخنرانی چه بود؟
من باید این توضیح را بدهم که نکته ای که اتفاق افتاده بود، دعوا بر سر پرچم بود. این دعوا هم نه مربوط به شهر بوستون که مربوط به خیلی از شهرها بود. یعنی بعضی ها دوست داشتند با پرچم شیر و خورشید در این برنامه ها حضور داشته باشند و الزاما همراه داشتن این پرچم را به معنای سلطنت طلبی نمی دانستند. عده ای هم معتقد بودند این نماد سلطنت طلب هاست و نمی خواستند با پرچم آن ها در برنامه حاضر باشند. یعنی نمی خواستند این راه پیمایی سلطنت طلب ها تلقی شود. این مساله واقعا باعث دعوا شده بود. در آن جا بحث من اساسا این بود که بگذاریم نماد ما همان علامت سبز باشد. در آن جا گفتم که شاید بعضی از شما سلطنت طلب باشید و بعضی از مجاهدین و بعضی هم از مذهبی ها. این جا منظورم واقعا مجاهدین انقلاب بود و نه مجاهدین خلق. چون در این صورت می گفتم مجاهدین خلق. چون اقشار مختلف ایرانیان با هر نوع طرز فکری در این برنامه ها حضور داشتند و می شد تنوع زیاد طرز تفکر ایرانیان را در این برنامه ها دید.
خانم حقیقت جو، بحثی در برنامه صدا و سیما درباره شما وجود داشت که شما در نامه تان هم به آن اشاره کردید. آن هم بحث تغییری است که شما از آن صحبت می کنید. اصولا آنچه که اصلاح طلبانی که سال ها در حاکمیت بوده اند، می خواهند چه نوع تغییری است؟ شما از طریق جنبش سبز به دنبال چه نوع تغییری هستید؟
من فکر می کنم این سئوال را باید به و شکل مطرح کرد: اول اینکه فعالان جنبش به دنبال چه تغییری هستند و بحث دوم اینکه فاطمه حقیقت جو به دنبال چه نوع تغییری است. این برای این است که دچاراین اشکال نشویم که بگوییم جنبش ماییم. جنبش، یک جنبش متکثر و متنوعی است و از همه طیف ها و گروه ها در آن وجود دارند: از وفاداران به اصل نظام تا حامیان تغییر رژیم.به نظر من این جنبش زاییده این شعارست: “رای من کجاست.” این بدان معناست که پذیرفته بود در چارچوب همین نظام به بازی سیاسی بپردازد و به دنبال تحولات حداقلی هم بود. یعنی حتی کاندیداهای انتخابات هم شاید حداقل آن چیزی بودند که مردم می خواستند، اما مردم به هر حال کسانی را انتخاب کردند و به آن ها رای دادند، اما آرای آن ها به شکل دیگری خوانده شد و کس دیگری از صندوق بیرون آمد. بنابراین من فکر می کنم عموم فعالان جنبش حداقل در ابتدای حرکت، به دنبال این بودند که تحولات را در داخل ساختار موجود پیگیری کنند.
اماوقتی پاسخ نظام گلوله و تجاوز و زندان و کشتار شد، دیگرباید توجه داشت که هیچ نظامی با ظلم پایدار نیست. در حال حاضر به نظرم تردیدهای بسیار زیادی در بسیاری از افراد ایجاد شده که آیا اصلا این نظام اصلاح پذیر هست یا نه و فکر می کنم در حال حاضر اکثریت معتقدند که قانون اساسی باید تغییر پیدا کند و انعکاس این مساله را در سخنان رهبران جنبش سبز ـ آقایان موسوی و کروبی ـ هم می بینیم. یعنی می گویند باید همه قانون اساسی مورد توجه قرار بگیرد و معتقد هم نیستند که آنان که خواهان تغییر قانون اساسی هستند، خائن اند. این بدان معنا است که قشر عظیمی از مردم به دنبال تغییر قانون اساسی هستند.
من فکر می کنم هر چه قدر رژیم تصلب بیشتری از خود نشان دهد و هر چه قدر کمتر به خواسته های حداقلی مردم تن دهد، مردم را بیشتر به سوی تغییر نظام سوق می دهدو مردم می گویند این رژیم دیکتاتوری است و دیکتاتور باید برود. فکر می کنم عملکرد غلط رژیم باعث شده است که این تلقی در میان بسیاری از جوانان در حال حاضر وجود داشته باشد.
و خواسته خود شما ـ یا تعبیر شما ـ از تغییر چیست؟
از نظر من تغییر بنیادی این است که قانون اساسی باید عوض شود و رژیمی سکولار جایگزین شود. البته حاکمیت به عمد سکولاریسم را به گونه ای معادل با بی دینی معرفی کرده است، این هم دلیلی نداشته جز حساس کردن مردم دین دار. در حالی که سکولاریسم از نظر من یعنی احترام به دین. در این جمهوری اسلامی و در دوران آقای خامنه ای و به ویژه در سال های اخیر و بخصوص در یک سال اخیر، روحانیون مستقل به همان اندازه تحت فشار بوده ا ند که بقیه مردم و فعالان تحت فشار بوده اند. گاهی می بینیم که چیزهایی به نام دین ارایه می شود، که بیشتر شبیه بازی است. مثلت اینکه بگوییم مردم در چهارشنبه سوری از روی آتش بپرند یا نه، چگونه می توان از نظر دینی نسبت به آن نظر داد؟ این بازی ای است که اقای خامنه ای با دین انجام می دهد. یعنی دین ابزار مستبد می شود.به نظر من هم از حوزه دفاع از دین و هم دفاع از حقوق مردم، باید نهاد دین از نهاد سیاست جدا شود. یعنی هم مذهبیون و هم سکولارها باید در آینده ایران نقش داشته باشند و هیچ کدام به علت دین دار بودن یا غیردینی بودن، بر یکدیگر برتری نداشته باشند. منشا قانون هم مردم و رای آن هاست. این تغییری است که باید اتفاق بیفتد؛ در قانون اساسی باید برابری کامل وجود داشته باشد. قانون اساسی موجود تبعیض را قانونی کرده و این قابل قبول نیست. مثلا عملا رهبری از بقیه جداست، در حالی که طبق اصل 107 رهبر در برابر قانون با بقیه آحاد مردم برابر است. به هر حال این منظور من از تغییر است، گرچه به عنوان یک فرد مذهبی، از این مساله ناراحت ام که به نام دین، به حقوق مردم تجاوز می شود، به سوی آن ها گلوله شلیک می کنند، در زندان مورد شکنجه قرار می گیرند و… اما به هر حال با توجه به عملکرد رژیم در حال حاضر اکثر مردم خواهان سکولاریسم هستند.