شاید آقای احمدی نژاد ترجیح میداد پیام او به رییس جمهوری منتخب ایالات متحده حد اقل در قواره پیامهایی میبود که پیش از این به جورج بوش و مرکل و سرکوزی فرستاده بود. ولی مناسبت پیروزی اوباما در انتخابات و بهانه تبریک به او، ظاهرا فرصت نگاشتن پیامی حجیم تر را از رییس جمهوری ایران سلب کرد. با این وجود جنبه های ارشادی پیام تبریک ایشان، یاد آور پیامها قبلی خطاب به روسای سایر کشور ها و سه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل بود.
علی رغم به شوخی گرفتن محتوای پیامهای پیشین رییس جمهور ایران از سوی گیرندگان پیامها و همچنین ارباب رسانه های جهانی، بنظر میرسد که انتظار ایشان از ارسال پیامی دیگر به رهبر یک کشور بزرگ، بازتاب رسانه ای پیام بوده تا دست یافتن به یک نتیجه روشن سیاسی، منجمله فراهم ساختن زمینه رسیدن به تعامل با دولت تازه در واشنگتن. گذشته از این نکته که اصل ارسال پیام تبریک از سوی رییس جمهوری یک کشور به رییس جمهوری منتخب کشوری دیگری، در شرایط فقدان روابط سیاسی عادی مابین آنها، در عرف بین الملل کم سابقه است، به ویژه آن که روابط ایران و امریکا، تقابل خصمانه دو کشوری است که احتمال در گیری نظامی بین آنها طی چند سال اخیر همواره وجود داشته است. در شرایطی این چنین، طرف پیشگام برای ارسال تبریک میباید رییس تازه بقدرت رسیده را تافته ای کاملا جدا بافته از دولت سابق ببیند که در ارتباط با ایران، بارک اوباما چنین نیست! اگر تصور آقای احمدی نژاد این است که ارسال پیام تبریک به اوباما او را نمک گیر کرده و یا ارشاد های حکیمانه ایشان موجب شود که دولت بعدی امریکا به تعامل با دولت ایران رغبتی بیش از گذشت نشان دهد، تصور ایشان صرفا آرمانی و یقینا بدور از واقع است.
دل بستن دولت آقای احمدی نژاد به پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، عمدتا ناشی از دو دلیل بوده است. یکم اینکه او اعلام داشته بود مخالف ادامه حضور طولانی نیروهای امریکایی در عراق است و در صورت انتخاب شدن به فاصله 16 ماه بخش عمده نیروهای نظامی امریکا را از عراق خارج خواهد کرد.دوم اینکه بدون پیش شرط، آماده است که با دولت ایران از در گفتگو داخل شود. در هر دو مورد، سیاستهای اعلام شده از سوی اوباما با سیاستهای مک کین، نامزد جمهوری خواهان، که هم مخالف خارج شدن زود هنگام نیروهای امریکایی از عراق و هم مخالف انجام گفتگوهای بدون قید و شرط با ایران بود، تفاوت آشکار داشت. طبیعتاً از نگاه دولت ایران که حضور نیروهای امریکایی در مرزهای مشترک با عراق را بعنوان یک خطر امنیتی تلقی میکند و پیش شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم را نیز برای آغاز مذاکره با امریکا نمی پذیرد، اوباما گزینه ای بهتر از مک کین بود.
اینک با حضور اوباما در کاخ سفید، ظاهرا دولت ایران انتظار دارد بدون نگرانی از تهدید های نظامی، برنامه های توسعه اتمی خود را کماکان پیگیری کرده و بخصوص به رفع مشکلات غنی سازی و ذخیره سازی کافی اورانیوم غنی شده دست یابد. برای رسیدن به این منظور، حضور آقای اوباما در کاخ سفید و بی میلی ایشان به در گیری نظامی میباید وقت کافی را در اختیار دولت ایران قرار دهد. با احتساب زمان انتقال قدرت در بیستم ژانویه سال آینده مسیحی از دولت جورج بوش به کابینه برک اوباما، و حد اقل شش زمان لازم برای استقرار دولت و اعمال کنترل وزرای تازه بر حوزه های اجرایی آنها پس از طی شدن مراحل کسب رای اعتماد از کنگره، دولت ایران انتظار دارد که حاشیه امنیتی یافته و در سایه آن بتواند دولت تازه در واشنگتن را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد.
البته این محاسبات بر این مبنا صورت گرفته که مواضع دولت آینده امریکا در قبال ایران بگونه ای “ سریع و عمیق” – انچنان که در پیام آقای احمدی نژاد به اوباما آمده بود، تعدیل شود و رییس جمهور بعدی با آغوش باز رییس جمهوری ایران را مورد استقبال قرار دهد. ولی با توجه به اختلافات بسیار گسترده فی بین دو دولت، انتظار تهران برای تعدیل یکجانبه سیاستها و روشهای دولت امریکا در قبال ایران، بدون تغییرات متقابل، نه سازنده و نه عملگرایانه است. احنمالا این نکته ساده را حتی افکار عمومی در خیابانهای تهران نیز بخوبی درک میکنند که پیش از اعلام نتایج انتخابات اخیر امریکا و در گمانه زنی های غیر رسمی خود پیرامون انتخابات آینده رییس جمهوری در ایران، شانس آقای احمدی نژاد برای تجدید انتخاب را تنها در شرایطی کافی میدیدند که مکین به کاخ سفید راه یابد و در غیر این صورت از چهره های متعادل تر اصولگرا برای رسیدن به ریا ست قدرت اجرایی در ایران نام میبردند. و لی بنظر میرسد که بینش سیاسی گردانندگان دیپلماسی و روابط خارجی ایران حتی در این سطح از درایت نیز نیست.
نکته ای که بنظر میرسدآقای احمدی نژاد در ارسال پیام اخیر نیز از آن غافل شده، تعهد رییس جمهوری امریکا به حفظ منافع ملی و امنیت ملی امریکا و دفاع از کشورهای دوست ان کشور است که اسراییل از جمله مهمترین آنها بشمار میرود. بعلاوه همواره روسای جمهوری دمکرات امریکا نسبت به مسایل حقوق بشر و آزادی های سیاسی در کشورهای جهان حساسیتی بیش از روسای جمهوری حزب جمهوری خواه داشته اند. به این دلیل ارسال پیامی ارشادی و فیلسوفانه از سوی آقای احمدی نژاد به نظر نمیرسد که در مواضع رییس بعدی دولت امریکا و جهان بینی او در ارتباط با ایران تغییری یکشبه و یک جانبه ایجاد کند. بی تردید انتظار انعطاف پذیری امریکا در قبال ایران بدون تغییر سیاستها و روشهای دولت ایران، انتظاری است غیر عقلانی. صرف قبول انجام گفتگوهای بدون پیش شرط نیز نمیتواند به تغییر مواضع دولت بعدی امریکا در قبال ایران بیانجامد، چنانچه دولت ایران همچنان بر مواضع کنونی خود در موارد مورد اختلاف اصرار بورزد.
در ارتباط با مجموعه ای از موضوعات منجمله برنامه هسته ای، پر کردن خلا قدرت ناشی از خروج امریکا از عراق توسط ایران، یا مسائل مربوط به رعایت حقوق بشر و آزادی های سیاسی، دولت اوباما به هیچ وجه معتدل تر از بوش نخواهد بود. نکته بسیار مهم دیگر اینکه انتظار میرود اوباما به بهبود چهره امریکا در جهان یاری دهد و همین نکته میتواند در جهت تضعیف و انزوای بیش از پیش ایران مورد استفاده امریکا قرار گیرد. استفاده از ابزار های بین المللی منجمله سازمان ملل و قطعنامه های تنبیهی شورای امنیت از جمله اولین اهرمهایی است که در صورت به نتیجه نرسیدن دیپلماسی در قبال ایران و شکست گفتگوهایی که تهران بی صبرانه انتظار آن را میکشد مورد استفاده کاخ سفید قرار خواهد گرفت. از این لحاظ پیام آقای احمدی نژاد، که در آن کوچکترین نکته ای دایر بر تعادل در مواضع ایران بچشم نمی خورد وحاوی پیشنهاد روشنی در جهت کاهش اختلافات دو کشور نیست، بعیأ است که قادر شود بجز فراهم کردن یک فرصت تبلیغاتی تازه برای رییس دولت ایران، به نتیجه سیاسی چشمگیری منجر شود.