جان هیوگز
اعتقاد بی چون و چرا به آزادی های بنیادین به عنوان یکی از افتخارات بزرگ آمریکا، انحصاری نیست بلکه حق مسلم هر انسان از زمان تولد محسوب می شود.
این بخشی از پیام همبستگی جان کندی در اوج جنگ سرد به آلمانی ها بود. این پیامی است که در درخواست ریگان برای فروپاشی دیوار برلین نیز به چشم می خورد . رئیس جمهور بوش هم اعلام کرده بود: «فراخوان برای آزادی، سرانجام به سراغ تمامی ذهن ها و روح ها خواهد رفت.»
رئیس جمهور اوباما هنگام سخنرانی دربارۀ قانون، عدالت، دولت شفاف و «آزادی زندگی به شیوه انتخابی بشر» عهد کرد: «این ها فقط آرمان های آمریکا نیستند، بلکه حقوق بشراست و ما همه جا از آن دفاع خواهیم کرد.»
اما وقتی این تعهدات جهانی با منافع حیاتی و ظریف ملی گره می خورند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ یک رئیس جمهور چگونه باید میان پیشبرد دموکراسی در یک کشور ، و برخورد با کشور سرکوبگری که قرار است تن به مصالحه بدهد از سوی دیگر، موازنه برقرار کند؟
در پاسخ باید گفت این رویکرد به عواملی بستگی دارد؛ به نوع کشور مورد نظر بستگی دارد؛ به اهمیت مصالحه مورد نظر بستگی دارد. همین عوامل، شرایط اجتناب ناپذیری پیش روی دولت اوباما قرار داده است.
اگر کشور مورد نظر برمه باشد، ایالات متحده می تواند آشکارا به انتقاد از سرکوب حقوق بشر اعتراض کند. از زاویه ای بازتر، باید گفت هرچند شایعاتی درباره همکاری برمه با کره شمالی بر سر دانش فنی تسلیحات هسته ای وجود دارد، اما این کشور از اهمیت چندانی برای آمریکا برخوردار نیست.
اما در نقطه مقابل، چین اهمیت زیادی برای ایالات متحده دارد. چین در مقام مشتری معتبر بانکی آمریکا و صاحب قدرت تسلیحات هسته ای قرار گرفته است. این کشور در حال خرید نفت از سراسر دنیا برای اقتصاد شکوفای خود است. ناوگان دریائی گسترده ای تشکیل داده است و درحال تقویت بازوهای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود است. وقتی باراک اوباما چندی پیش به چین رفت دریافت باید با احتیاط درباره مسأله حقوق بشر سخن می گفت.
چالش ایران از نوع متفاوتی است. در سایه نادیده انگاشته شدن حقوق بشر در این کشور، هزاران شهروند معترض به انتخابات تقلبی ریاست جمهوری که خواستار اصلاحات دموکراتیک هستند، هدف ضرب و جرح نیروهای دولتی قرار گرفتند و سر از بازداشتگاه ها و زندان ها در آوردند.
علیرغم کشته شدن تعدادی از معترضان، تظاهرکنندگان همچنان شجاع و مصمم باقی مانده اند. سرسختی آنها باعث به لرزه درآمدن رژیم شده و وطن پرستی ایرانی دوباره به خروش درآمده است. هیچکس نمی تواند مطمئن باشد که آیا این آغاز یک فرآیند تغییر رژیم در ایران است یا خیر.
اوباما در ابتدا از ابراز نظر درباره مسائل ایران خودداری می کرد. همزمان با تشدید و مرگبار شدن سرکوب تظاهرکنندگان، او نیز در پشتیبانی از آزادی بیان و آزادی اجتماعات در ایران بی پرواتر شد.
مسأله ایران، چالش بسیار دشواری برای اوباماست. هرچند ممکن است قلب او با دانشجویان و سایر تظاهرکنندگان باشد، اما وی در پی تماس با دولت سرکوبگری است که ظاهراً به دنبال تولید بمب هسته ای و یا دست کم، قرار گرفتن در نقطه توانائی تولید یک بمب است.
چنین توانمندی می تواند تهدیدی علیه اسرائیل محسوب شود زیرا محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، تا کنون چندین بار با تکرار عقیدۀ آیت الله خامنه ای اعلام کرده: «رژیم اشغالگر اورشلیم باید از صحنه روزگار حذف شود.» یک ایرانِ مجهز به سلاح هسته ای، به عنوان رژیم پشتیبان تروریسم که در حرف و عمل به کشته شدن سربازان آمریکائی در عراق کمک کرده است، می تواند یک تهدید جدی برای ایالات متحده نیز محسوب شود. سالهاست که القاعده در پی به دست آوردن بمب هسته ای است. اگر این بمب توسط ایران تأمین شود، می تواند در صورت فرود آمدن در یک شهر بزرگ، فاجعه ای عظیم به دنبال داشته باشد.
اولین وظیفه رئیس جمهور آمریکا، حمایت از مردم آمریکا است. به عبارت دیگر، باید اطمینان حاصل کند حاکمان فعلی ایران از دانش فنی هسته ای برای مقاصد ویرانگر استفاده نکنند. ایرانی ها در قالب مذاکرات جسته و گریخته، پیام های گیج کننده و در عین حال مشکوکی ارسال کرده اند.
درحالیکه هم اسرائیل و هم ایالات متحده هشدار داده اند حمله نظامی علیه تأسیسات هنوز به عنوان یک گزینه بر روی میز است، اما این اقدام باعث ایجاد اختلال در نظم جهانی و منطقه ای خواهد شد. ضمناً ممکن است باعث بروز واکنش منفی و همراه حس وطن پرستانه نزد معترضان ایرانی شود؛ معترضانی که هم اکنون سرگرم به چالش کشیدن رژیم کشورشان هستند.
استفاده قدرتمندانه از دیپلماسی در همراهی با متحدان همفکر، باید اصلی ترین شیوۀ عمل اوباما در برابر رژیم ایران باشد. در عین حال باید گفت، گرۀ دموکراسی به دست مردم ایران باز خواهد شد.
منبع: کریستین ساینس مانیتور- 21 ژانویه 2010