سنجش وزن اجتماعی مطالبات سیاسی

علی افشاری
علی افشاری

تلقی از “مردم” به عنوان یک موجود واحد و با سیمای یکسان، وجه مشترک اکثر قریب به تمام گروه های سیاسی اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون در ایران است. وقتی واژه مردم به میان می آید گویی یک جریان یکدست و همبسته هست که دیدگاه، نظر و خواست مشترک و واحدی دارد. انگار از تنی واحد سخن به میان می آید که وجودش از تعارض و تفاوت عاری است.

 البته نظام سیاسی بیشتر از کلمه ملت استفاده می کند. رهبری جمهوری اسلامی آحاد ملت را یک کل یکسان می داند که همواره مدافع و باز گو کننده مواضع ونظراتی است که وی بیان می کند. او با هم ذات پنداری خود را تجسد و تبلور ملت می داند. البته چنین نگرشی در ارباب قدرت و نظام های تمامیت خواه طبیعی است. در دیدگاه توتالیتر و نسخه فقه سلار آن در قامت نظریه ولایت فقیه،حاکمان تجلی حق مطلق و نظر و عمل درست هستند،آنها در ادعایی کاذب،عصاره فضائل ملت و نیک فرجامی تاریخ را بازتاب می دهند و هیچ راه دیگری به غیر از آنان،ارزش ندارد! مخالفین یا فریب خورده و نا اگاه هستند ویا خوی اهریمنی دارند که می خواهند مردم را به انحراف بکشند. بنابراین آنها ملت و مردم را یکسان می انگارند و خود را آینه ای می بینند که خواست ملت در پندار و حرف های آنان پدیدار می شود.

 ولی در سر مشق تکثر گرایی،کلیت واحدی به مانند مردم یک امر انتزاعی و مجرد و مغایر با دنیای واقعی است. مردم یکدست نیستند بلکه از مجموعه ای از گروه ها واقشار متفاوت به لحاظ دیدگاه سیاسی،سبک زندگی، ارزش های فرهنگی،هویت، طبقه اقتصادی و منزلت اجتماعی تشکیل می شوند. پاره هایی که یک ملت را می سازند ثابت نیستند بلکه در گذر زمان تغییر می یابند. بنابراین مردم وگرایش غالب افکار عمومی پدیده های پویا ودگرگون شونده ای هستند. فقط در مقطع مشخصی از زمان می توان گفت که سیمای جامعه، متشکل از چه نگرش ها ونظراتی است.

 اعتبار محدود این ارزیابی فقط برای همان دوره هست و بلافاصله میرا می شود تا در نقطه دیگری از زمان،ارزیابی دوباره ای صورت بگیرد و بدینگونه دریافت نگرش مردم در کجا قرار دارد. در اصل داوری ها فقط تصورات ذهنی هستند که هیچگاه نمی توانند تمامی واقعیت های مزبوط به دیدگاه های متفاوت در یک اجزاء ملت را آشکار سازند. همواره خطایی بین تصور و واقعیت وجود دارد. هیچگاه نمی توان به شکل قطعی، نظر مردم به مثابه کلیتی متشکل از اجزاء گوناگون را تشخیص داد. در جوامع باز ابزار ها و نهادهایی در قالب موسسه های تحقیقاتی، دانشگاه ها، شرکت های نظر سنجی و پیمایش افکار و رسانه ها کارکرد دیده بانی و سنجش افکار عمومی را بر عهده دارند. اما در جوامع بسته نه تنها افراد نمی توانند واقعیت خود را اظهار کنند بلکه چنین امکانی نیز وجود ندارد و همواره عرصه رسمی با واقعیت جامعه تفاوت های فاحش دارد.

 با این مقدمه می پردازیم به مشکلات فضای سیاسی ایران.

بررسی ادبیات اپوزیسیون نشان می دهد که تکثر عملا در هنگام تعریف مردم نادیده گرفته می شود. اکثر گروه ها جوری مردم را توصیف می کنند انگار یکسان می اندیشند و خواست واحدی دارند و از منظری یکسان به پدیده های سیاسی و اجتماعی می نگرند. هر کس و یا گروه،خود را سخنگوی ملت معرفی می کند که اراده و خواست مردم از زبان آنها جاری می شود و حتی برخی به خود اجازه می دهند با جمع شدن و برگزاری نشست هایی با وکالت خود خوانده از جانب ملت به تدارک نجات و آزاد سازی کشور بپردازند! این خطای تحلیلی و معرفتی نتایج مخربی در میدان سیاست به بار می آورد و بر تنش ها وآشفتگی ها می افزاید.

 تکلیف نگرش های ایدئولوژیک مشخص است آنان پیشاپیش قواره ذهنیت و الگو های مطلوب خویش را بر تن ملت دوخته اند و مجال انتخاب برای آنان قائل نیستند. آنان می خواهند مردم ر ادر ظرف و قالب های یکسان ساز شکل دهند. خلق و توده ها کلید رمزی است برای نفی تمایز ها و گوناگونی های جامعه و محدود کردن جامعه به طرفداران و هواداران در قالب تقدس بخشیدن به توده ها. در برخی موارد خلق تعبیر ارزشی از مردم را می نمایاند تا هر بخشی از مردم که موافق دیدگاه ها و راهبرد سیاسی مورد نظر نبود به ضدیت با خلق محکوم گردد.

 اما کسانی که معتقد به دموکراسی و چند صدایی هستند باید این نکته را دریابند و لوازم عملی اعتقاد به تکثر گرایی را رعایت کنند.

دفاع از پلورالیسم سیاسی وعقیدتی تنها به حرف نیست بلکه پایبندی به آنها باید در میدان عمل و رفتار نیز مشاهده شود.

در عالم واقعیت، ناگزیر مردم در هر موقعیتی برای انتخاب باید به نظر واحدی برسند که تا کنون اکثریت عددی ملاک سنجش اراده ملت بوده است. اما چنین امری فقط برای همان اتخاب ضرورت دارد و برای تصمیم سازی باید تکثر را در نظر گرفت تا معدل خواسته ها مد نظر قرار بگیرد و همگان احساس کنند که در فرایند اتخاذ تصمیم گرفته شده مشارکت داشته اند.

 موضع گیری ها در طول دوران فعالیت جنبش سبز مثال خوبی برای بررسی این مساله هست. نیروهای نزدیک به رهبران سمبلیک سبز همواره ادعا می کنند مواضع آنها بر اساس نظر مردم هست. آنان آراء مردم وهمچنین حضور خیابانی شان و پاسخ مثبت مردم به فرا خوان های موسوی و کروبی را سند مقبولیت مردمی خود می شمرند وبخصوص به نیرو های خارج از کشور و جامعه فعال در فضای سایبر گوشزد می کنند که آنها از نظرات مردم داخل کشور غافل هستند! در مقابل کارابران فضای مجازی بر اساس دیدگاه هایی که در وبلاگ ها، شبکه های اجتماعی مجازی، بالاترین و تارنما ها وجود دارد، تصور رادیکال تری را به عنوان نظر مردم تبلیغ می کنند. برخی از نیروهای سیاسی رادیکال با دست گذاشتن بر روی شعار های ساختار شکن وانقلابی بخش هایی از راهپیمایی کنندگان مدعی می شوند که همه مردم خواهان سرنگونی هستند.

بی شک هر کدام از این گرایش ها بخشی از واقعیت را بازتاب می دهند. اما تصویر ارائه شده از سوی هیچ یک از انها همه واقعیت را نمایان نمی سازد. در اصل ترکیب متنوعی از گرایش های سیاسی وفرهنگی در اعتراضات حضور داشتند. تشخیص اینکه کدام گرایش دست بالا را داشته است دشوار هست. اما روندی را می توان مشاهده کرد که هر گاه کمیت جمعیت زیا د و در اندازه ملیونی بوده هست، شعار ها بیشتر به سمت میانه و رفتار آرام میل کرده هست. اما وقتی میزان شرکت کنندگان کمتر بوده و شمار صد هزار نفر به پایین را شامل می گشته، شعار ها رادیکال تر شده و معترضین نیز محکم تر و رادیکال برخورد کرده اند.

اگر طیف های مختلف را در دو گانه اجرای بی تنازل و تغییر قانون اساسی و رهبری دسته بندی کنیم. معلوم نیست وزن کدامیک از آنها بیشتر است.

در واقع نمی توان به صورت قابل قبولی گفت که چند درصد مردم ایران از وضع موجود ناراضی هستند؟ موضوعات عدم رضایت چی هست؟ چند درصد حاضرند از نارضایتی جلو تر آمده ودست به اعتراضات عملی بزنند؟ چه میزان از معترضین رویکرد اصلاح طلبانه دارند و چند درصد خواهان رویکرد انقلابی به معنای جایگزینی نظام سیاسی هستند؟

از منظری دیگر چند درصد مردم حاضر هستند هزینه پرداخت کنند؟ و تا چه سطحی هزینه را تحمل می کنند؟ ضرب وشتم،بازداشت،اخراج از کار،زندان و یا اعدام؟

یکی از مشکلات کنونی که باعث غبار آلود شدن فضای سیاسی کشور شده هست مشخص نبودن همین اطلاعات است. اکثر گروه های سیاسی مخالف و منتقد نیز کمکی برای روشن شدن این مهم نمی کنند بلکه فقط بر طبل مواضع خود می کوبند. بار ها شنیده ایم که برخی مدعی می شوند “هفتاد ملیون ایرانی این سخن را تایید می کنند”، “مردم ایران خواهان انقلاب نیستند”، “مردم ایران جز تغییر قانون اساسی و براندازی راضی نمی شوند” و ادعا هایی از این دست ولی هیچیک از مدعیان سندو مستندی برای ادعایش ارائه نمی دهد و توجه به ماهیت رنگین کمانی و موزائیکی جامعه نمی نماید. گویی این وافعیت ها به آنان الهام شده و یا شهود کرده اند!

البته در نظام های سیاسی دموکرات و جوامع مدرن، انتخابات ها فرصت شناسایی را فراهم می کنند. در اصل در هر انتخابات مشخص می شود سیمای جامعه چه تفاوت هایی پیدا کرده است و آخرین چیدمان سیاسی،فرهنگی و عقیدتی جامعه چیست.

اما به دلیل نبود انتخابات موثر و آزاد از این موهبت نمی شود در ایران بهره جست.

مهندسی موفقیت آمیز گذار به دموکراسی در ایران محتاج دسترسی به این اطلاعات در سطح قابل قبول است و گر نه بدون درک درست و مبتنی بر واقعیات از فضای ذهنی اقشار مختلف مردم،هر گونه تعیین راهبرد سیاسی یه معنای پرتاب تیر در تاریکی است و بسیار بعید است ره به جایی ببرد.

راهکار موثر برای ایجاد همبستگی و وفاق اجتماعی نیز نیازمند این داده ها است تا با مشخص بودن عیار هر جریان وشناسایی درست ویژگی های آن بتوان ملاط مناسبی برای همبسته سازی جامعه تهیه نمود.

بسیاری از ناکامی های بزرگ سیاسی ایران در تاریخ معاصر که منجر به هزینه های گزاف و اتلاف جان هزاران نفر شده است ریشه در غفلت از این امر مهم دارد.

البته در فضای سیاسی بسته و حاکمیت کنونی و فقر شفافیت در فرهنگ رفتاری مردم، دست پیدا کردن به این داده ها دشوار است. ولی این مانع نباید باعث شود تا در این زمینه تلاش نکرد و صرفا به بیان تصورات ذهنی پرداخت که در بسیاری موارد فقط آرزو ها ویا خواست سیاسی یک جریان را نشان می دهد.

البته فرهنگ دیرپای استبداد واقتدار گرایی در ایران به نوعی تک صدایی را در ضمیر ناخود آگاه جامعه نهادینه کرده است. ولی تغییر این رویکرد ضرورتی مهم برای بن بست شکنی از شرایط کنونی است.

هر فرد و گروه باید قبول کند که مردم فرا تر و بزرگ تر از باور های ذهنی و سیاسی مطلوب آنها هستند. بنابراین نباید سعی کنند که تنوع و تکثر جامعه و خواست ها را محدود به تصورات و ایده آل های خودشان بکنند. هر کنشگر سیاسی ویا هر تشکل و سازمان می تواند و باید متاع مستقل و توصیه هایش را داشته باشد و آن ر اتبلیغ کند ولی مجاز نیست در مقام توصیف مردم ایران وجامعه، فقط تصویر دلخواه خود را بیان کند که گویی همه بمانند وی و یا جریانش می اندیشند!

مولفه مهم دیگر در نظر گرفتن تنوع ها در راه حل های ارائه شده هست. راه حلی که در آن تکثر وگوناگونی علائق سیاسی لحاظ نشده و جایگاهی را برای همه گرایش های سیاسی، عقیدتی و قومیتی جامعه در نظر نگرفته باشد، ناگزیر به سمت تک صدایی می رود و دوباره مناسبات ساخت مطلقه قدرت را باز تولید می کند.

در نهایت اکثریت را باید به عنوان مبنای نظر مردم در نظر گرفت منتها این نظر مقطعی بوده وجنبه ابدی ندارد. در اصل برای یک مورد خاص هست و همواره باید فرصت سنجش نظر مردم و تغییرات صورت گرفته در نگرش لایه های مختلف جامعه مهیا باشد.

دستاورد ارزشمند روشن گشتن سیمای متنوع جامعه، مشخص شدن سهم هر یک از گرایش ها و راهبرد های سیاسی در سبد جامعه و تعیین وزن اجتماعی گروه ها و کنشگران سیاسی است.

این عامل کمک می کند تا ائتلاف های سیاسی و همکاری ها بر پایه درست و اصولی انجام شود. در میدان سیاست نیز بمانند تجارت، همکاری موثر نیازمند متناسب بودن توقعات با آورده هر جریان است که در اینجا آورده به معنای وزن اجتماعی و میزان پایگاه مردمی است.

بنابراین در مقطع فعلی پیدا کردن ساز و کار هایی که بتواند شناسایی خواست و مطالبات بخش های مختلف جامعه را درسطح قابل قبولی امکان پذیر سازد، امری استراتژیک و کلیدی است. همه گرایش های معتقد به دموکراسی در ایران شایسته است در این زمینه فعال شوند.

دستیابی به چنین مهمی نیازمند گفتگو و پذیرش تکثر گرایی در میدان سیاسی و مبنا قرار دادن مردم در جایگاه مافوق هواداران هر گرایش سیاسی و تعیین کننده نهایی تصمیم ها است. توافق بر روی روش ها و ساختار هایی که بتواند به شکل قانع کننده ای، خواسته های کنونی جامعه متنوع ایران و وزن هر یک از انها را مشخص سازد، می تواند نقطه آغاز باشد.

بهره مند شدن از نتایج سنجش مختصات سیاسی وعقیدتی جامعه ایران، وسیله ای مهم در جلوگیری از متوهم شدن است واجازه نمی دهد تا جامعه اسیر ذهنیت های غیر واقع بینانه شود. همچنین جلوی سوء استفاده برخی از گروه های سیاسی را نیز می گیرد که خواسته ها ومنافع گروهی خود را پشت خواست مبهم وعیر سنجش پذیر مردم به عنوان یک کل واحد پنهان می سازند. این امر جلوی فرصت طلبان وقدرت طلبان را نیز می گیرد تا نتوانند با غوغا سالاری و برخورد های احساسی نظیر دادن شعار های تند تخیلی،رادیکالیسم کور، پوپو.لیسم و یا تعابیر زیبا برای توجیه محافظه کاری، گرد و غبار ایجاد کنند و در کوتاه مدت افکار عمومی را گمراه سازند.