رامین جاسوس است

نویسنده
آرش معتمد

در وبگرد امروز مشاجره یک وبلاگ نویس با معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد را نظر می گذرانیم، از ناامیدی یک نویسنده در خصوص راهپیمایی روز قدس آگاه می شویم، نظراتی در باب شبکه های مجازی جنبش سبز را می خوانیم و با مصائب مهاجرت معکوس از تهران به شهرهای کوچک تر آشنا می شویم. همچنین آرای یک وبلاگ نویس که  منتقد همزمان  فمینیست های افراطی و حاکمیت در مواجهه با آزادی زنان است را مرور می کنیم و روایتی از زیرپا گذاشته شدن حقوق شهروندی توسط سبزها به گواه یک وب نگار.

اتهام محاربه شیوانظرآهاری و تاریخچه بازداشت های وی نیز بهانه ای بوده است برای به روز شدن یک وبلاگ دیگر.

 

سه ملعون

محمدرضا شفیعیان در آخرین پست وبلاگ اش دیدار هفته گذشته خود با معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد را روایت کرده است. آقای شفیعیان که هفته پیش به نمایشگاه قرآن رفته است می نویسد که در بازدید از یکی از غرفه ها محمد علی رامین را دیده است و نسبت به بخشنامه ای که بر اساس آن انتشار اخبار و تصاویر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی در جراید ممنوع می شود اعتراض کرده است. آنچنان که نویسنده وبلاگ “گذار” حکایت می کند، آقای رامین نسبت به این اعتراض برآشفته می شود و سران سیاسی جنبش مخالفان دولت را “ملعون” و “جاسوس” می نامد. آقای شفیعیان نیز خاموش نمی ماند. تمامی دیالوگ های مذکور در پست محمدرضا شفیعیان ازثبت شده است و خواندن آن تامل برانگیز خواهد بود.

 

شرایط برای راهپیمایی پر خطر مهیا نیست

اما مساله ای که ذهن آرمان نویسنده وبلاگ مجمع دیوانگان را به خود مشغول کرده است  چیزی جز آخرین جمعه ماه رمضان یا همان روز قدس نیست. آرمان ضمن اشاره به حضور چشمگیر و روحیه بخش جنبش سبز در راهپیمایی روز قدس، حالا می پندارد شرایط “تغییر” کرده است. او می نویسد:“من همچنان( ) باور دارم که استراتژی استفاده از روزهای رسمی تقویم جمهوری اسلامی برای خودنمایی سبزها کارکرد خود را از دست داده است. دست کم از همان روز 13 آبان این مسئله مشخص شده بود.”

آرمان همچنین معتقد است بیانیه اخیر مهدی کروبی برای شرکت در تظاهرات روز قدس دعوت به یک راهپیمایی “ضد حکومتی” است که به باور وی غیر عملی است. او به “کارآزموده شدن” دستگاه سرکوب اشاره می کند و در توصیف وضعیت امروز سبزها می نویسد :“آنچه من می بینم به هیچ وجه شرایط حضور در یک راهپیمایی پرخطر نیست. سبزها مدت ها است که در درگیری های خیابانی شرکت نکرده اند. مدت ها است که به صورت میلیونی گرد هم جمع نشده اند. مدت ها است که در فرسایش روزمرگی به سر برده اند و در تمامی این مدت نیز هزینه های پنهانی از قبیل بازداشت، تهدید و توبیخ را تحمل کرده اند. جنبش سبز امروز دیگر موج خروشان و احساسی یک سال پیش نیست.”

این دو مهم آرمان را به این نتیجه رسانده است که راهپیمایی سبزها در روز قدس می تواند غیرعملی باشد.

 

در ستایش “اعتماد اجتماعی” مجازی

علی هنری نیز آخرین پست وبلاگ خود را مرتبط با جنبش سبز به روز کرده است. وی در وبلاگ از سرزمین پست مقاله اخیر خود با عنوان “قدرت شبکه های ضعیف” را منتشر کرده است که تاملی است در شبکه های اجتماعی جنبش سبز.

آقای هنری  در این نوشته با توصیف چارچوب ها و مختصات شبکه های اجتماعی حقیقی و مجازی به تفاوت افراد و رابطه ها در فضای مجازی با حقیقی پرداخته است. در ادامه وی به نقطه ضعف شبکه های مجازی همچون “فیس بوک” و “بالاترین” می پردازد که یک بحث “اعتماد اجتماعی” است. نویسنده وبلاگ معتقد است :” شبکه مجازی مملو از کاربرهای ناشناخته  نه تنها از طریق تزریق حس بی اعتمادی، میزان مشارکت را در جنبش اجتماعی کاهش می دهد، بلکه سر بزنگاه ها امکان وارد شدن ضربه هایی بر پیکر جنبش را از فراهم می کند. اخبار کذبی که در شبکه های اجتماعی می چرخد یا بهره برداری های سیاسی که از اطلاعات شخصی افراد می شود از آن دست است.”

 

سبزها زیر ذره بین

بحث اخیر وبلاگ پیوست نیز در ارتباط به جنبش سبز است. البته با لحن و کلامی طنز آلود. مسعود پیوسته به این نکته اشاره دارد که اعضای جنبش سبز باید در رفتار شهروندی خود جلوه بهتری از خود بروز بدهند :” مراقب حقوق شهروندی باشن تا اون داعیه روشن و روشن فکر و آزاداندیش و سکولار و سکولار مسلمان و مومن و خوش اندیش و دوراندیش و دمکرات  که دارن ، ناگهان کاری نکنن بغل دستی  غیر همسو که نگاهش هیچ ربطی به منش این انسان  های سبز روشن فکر دمکرات نداره ، متعجب از رفتار این انسان سبز بشه و به خودش بگه : اینا که از ما بدترن.”

باری آقای پیوسته چندی پیش به مراسم افطاری یکی از چهره های ملی مذهبی می رود که بسیاری از شرکت کنندگان طرفدار جنبش سبز بوده اند. در همان حال نگهبان ساختمان از حاضران می پرسد :” آیا ممکنه این دوتا ماشینی که راه رو بند آوردن  که یه موتورهم ازاونجا رد نمیشه مال شماها باشه.”

طنر روزگار اینکه ماشین متعلق به یکی از همان سبزها بوده است و بد روزگار اینکه  وبلاگ نویس نکته سنج در آن محفل حضور داشته است و بیاید طعنه ای به سبزها بزند که بیشتر مراقب کردار باشند.

 

مهاجرت معکوس

اما سمیه توحید لو در بر ساحل سلامت اش به نقد طرح دولت محمود احمدی نژاد برای انتقال کارکنان دولت از تهران به دیگر شهرها نشسته است. خانم توحید لو که نام پست اخیر خود را مهاجرت معکوس گذاشته در توصیف مصائب مهاجرت از شهری به شهر دیگر می نویسد :“این آسان جابه جا شدن و از جایی به جای دیگری رفتن آثار و پیامدهای اجتماعی دارد. همان اندازه که مهاجرت به شهرها همیشه معضلی بوده است، این مهاجرت معکوس هم مشکلات خودش را دارد. اگر مهاجرین قبلی حاشیه نشین های شهرهای بزرگ می شدند، این مهاجرین ِ دولت خواسته به قلب ِ شهرها و شهرستان ها نفوذ خواهند کرد.”

وی به مشکلاتی چون ناهمگونی فرهنگی، اشتغال ، نارضایتی نسبی و گسست و از بین رفتن همبستگی های خانوادگی در هنگام چنین مهاجرت هایی می پردازد تا در نهایت خاطرنشان کند :” اگر قرار باشد به شکل دولتی به این مهاجرت معکوس دامن بزنیم، مشکلاتی به مراتب سخت تر و ریشه ای تر از مهاجرت را، به شهرهای پذیرنده هدیه داده ایم. مشکلات و هزینه های اقتصادی و سیاسی دیگری را هم می توان بر ماجرای مهاجرت معکوس اضافه کرد.”

 

هشت سال بازداشت شیوا

علی خردپیر یکی از آخرین مطالب وبلاگ خود را به شیوانظرآهاری اختصاص داده است.  آقای خردپیر می نویسد نخستین بار در وبلاگستان با خانم نظرآهاری آشنا شده است و اینکه تنها دیدار وی با خانم نظرآهاری به یک گردهمایی در خانه دکتر احمدی زیدآبادی ـ روزنامه نگار محبوس ـ باز می گردد. توصیف علی خردپیر از خانم نظرآهاری این گونه است:” نه برای سخن گفتن از حسن اسدی که مجری آن نشست بود وقتی گرفته بود و نه وجودش نمایشی برجسته داشت که تازه از زندان به قید وثیقه رهایی یافته و از این دست ژست های کودکانه ی متاسفانه مد روز.”

آقای خردپیر سپس به تاریخچه بازداشت های متعدد شیوا نظرآهاری از هشت سال پیش تا پاییز سال گذشته اشاره می کند.:” شیوای 26 ساله اولین بار شهریور 1381 ، در سالگرد یازده سپتامبر بازداشت و به بند 240 زندان اوین گرفتار آمد.”

در حالی که خبر احتمال متهم شدن خانم نظرآهاری به “محاربه” یکی از بحث برانگیز ترین اخبار یک هفته اخیر بوده است، علی خردپیر می نویسد :” شیوا حالا فقط دخترکی وبلاگ نویس نیست که در سالگرد فاجعه ی تروریستی یازده سپتامبر دو شمع سفید در کیفش پیدا شود ، شیوا در نگاه دستگاه قضایی ایران محارب است.”

علی خردپیر همچنین گوشه ای از مطالب وبلاگ شیوا نظرآهاری را منعکس کرده است که خواندنی اما اندوهبار است.

 

انتقاد از “فمینیست های افراطی”

دلقک ایرانی نویسنده وبلاگی به همین نام است که اخیرا در آن مطلبی منتشر کرده است با عنوان “ زن ومرد مساوی؛ نرومادۀ موازی!” تا در  نه بند اندیشه های خود در خصوص آزادی زنان را بازگو کند. وی خود را جزو مردمانی می داند که با برابری زنان ومردان به “روایت فمینیست های افراطی” مخالف است چرا که به باور وی طریقت آنان سبب می شود تا “ زن ها طبیعت زنانگی خودرا فراموش کرده ودرمهرورزی وعشق بازی با منتخبان هنجاری خودنیزسردرگم وسرد وشتابزده وشرمنده باشند - که نتیجه اش ضرب المثل “خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوارکج”

وی همچنین در نقد رفتار حاکمان، به سیاست های آپارتاید و کنترل جنسی آنان اشاره می کند و اینکه “ تنها حربه ای که یافته اند ومرتب درآستین اش فوت می کنند توصیه های دینی، اخلاقی، ناموسی، غیرتی و…به جامعۀ شهری است وگماردن نیروی انتظامی برسرهرکوی وبرزن تا خون زنان را توی شیشه بکنند که: “برای حضوردرعرصۀ عمومی باید اززن بودن خود صرفنطر کرده ودربهترین حالت مثل مردان رفتارکنند.”

 

اشعاری از شاعر محبوس

حسن ختام این وبلاگ گردی می تواند خواندن اشعار بهزاد کوردستانی باشد. شهاب الدین شیخی در وبلاگ نه از جنس خودم نه از جنس شما، سه شعر از اشعار آقای کردستانی را به فارسی ترجمه کرده است. بهزاد کردستانی دومین روز شهریور بازداشت شده و آنچنان که آقای شیخی می نویسد او “مطلقا شاعر است.”

در اینجا بخشی از شعر “ گلزار دختری است و نام های دیگر نیز” را می خوانیم و باقی اشعار را در وبلاگ شهاب الدین شیخی

صف بلیط این فیلم !

نوبت تو تا کجا دراز است 

مرا هم بخری پاره ام می کنند

مرا هم ببینی تمام می شوم

 تمام هم بر می گردم سرآغاز این دراز

هیچکاک هم انار است؟!

باور نمی کنی؟!

جمع اش کنید با هرچه

ملا بگذار هی بگوید 

 ”سینه،ما”ی مان را داشته

لذت بخش تر است

 از سالاد کتاب و کتک و کلام و  ویران

“پا” از رادیوی تان شوت می کنم 

این شوتی است بدون این که بدانید 

گل می روید یا نه

هورایی بکشید

خرافات سربالا جوب است

گل!

گل!

گل!

هورا گل!

گلزار همسایه

گل آگاهی است

هرچقدر هم شوت باشید

هورایی نمی شناسید اش  

گلزار خارج از تمام بازی ها است.