کنفرانس را بی‌اثر کرد؟

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

اگر گفته شود آقای احمدی نژاد با حضور خود در کنفرانس دوربان 2 در ژنو، هدف اصلی کنفرانس را ‏تحت‌الشعاع حضور خود قرار داد، اغراق نخواهد بود.‏

کنفرانسی که پس از هشت سال برنامه ریزی و با هزینه هنگفت سازمان ملل برای بحث و گفتگو و توافق در ‏باره مبارزه با اشکال مختلف اندیشه و رفتار نژادپرستانه تشکیل شده، عملا به صحنه درگیری‌های سطحی و ‏لفظی در آمده است.‏

تحریم کنفرانس از طرف پاره‌ای کشورهای غربی و خروج نمایندگان کشورهای اروپایی در اعتراض به ‏اظهارات آقای احمدی نژاد از سالن کنفرانس قاعدتا موضوعی نیست که انباساط خاطر کسی را فراهم کند و یا ‏برای سازمان ملل موفقیتی به حساب آید.‏

مساله واقعی این است که جهان از صورت‌های مختلفی از اندیشه و رفتار تبعیض آمیز و نژادپرستانه رنج ‏می‌برد و جایی بهتر از کنفرانس دوربان 2 برای بررسی عمیق‌تر این معضل و توافق بر سر رفع دستکم ‏بخشی از این نوع اندیشه و رفتار وجود ندارد.‏

مسلما اگر کنفرانس دوربان 2 و هر کنفرانسی از این جنس بخواهد به وظیفه عادی و طبیعی خود عمل کند، ‏انتقاد از رفتار اسرائیل در برابر فلسطینی‌ها یکی از مفاد بیانیه نهایی آن خواهد بود.‏

کشورهای اروپایی و آمریکا نیز با انتقاد از رفتار اسرائیل در چنین کنفرانس‌هایی مخالف نیستند بلکه در نهایت ‏می خواهند که این انتقادها متوازن باشد و رفتار تبعیض آمیز سایر کشورهای نقض کننده حقوق بشر را هم ‏شامل شود.‏

برخی از مجامع تندرو اسرائیلی و گروههای صهیونیست اما تحمل انتقادهای متوازن را هم ندارند و ترجیح ‏می دهند که بهانه‌ای برای ترغیب متحدان غربی خود برای تحریم کنفرانس به دست آورند.‏

متاسفانه آقای احمدی نژاد با حضور خود در کنفرانس و تکرار سخنانی که بارها پیش از این اعلام کرده، عملا ‏به سود این مجامع عمل کرد و نه تنها امکان بحث جدی در باره عملکرد اسرائیل را از سوی تمام اعضای ‏جامعه جهانی از بین برد، بلکه بحث نفی هولوکاست و نابودی اسرائیل را بار دیگر بر سر زبان‌ها انداخت، ‏بحثی که بخصوص در بین افکار عمومی کشورهای پیشرفته جهانی حساسیت خارق‌العاده‌ای ایجاد می‌کند.‏

با این حساب باید از آقای احمدی نژاد پرسید که آیا بیان چند جمله علیه شورای امنیت سازمان ملل و ‏نژادپرست خواندن اسرائیل از یک تریبون بین‌المللی که بارها از سوی وی در تریبون‌های مختلف تکرار شده، ‏به بهای تحت‌الشعاع قرار گرفتن هدف اصلی کنفرانس و حتی خنثی شدن این هدف، می‌ارزید؟

در حالی که حتی روزنامه کیهان نیز به آقای احمدی نژاد توصیه کرده بود از این سفر صرف نظر کند، او با ‏چه انگیزه‌ای به ژنو رفت؟

آیا صرف اینکه وی بار دیگر در مرکز یک جنجال رسانه‌ای بین‌المللی قرار گرفته، برایش کافی است؟

دولت اسرائیل از این جنجال کمال بهره برداری را کرد در حالی که تاثیر مثبت چنین جنجالی برای آقای ‏احمدی نژاد محل ابهام فراوان است.‏

آیا رئیس جمهور ایران می‌پندارد که با نژاد پرست خواندن اسرائیل، چشم مردم جهان غرب را به روی ‏واقعیتی تازه می‌گشاید و آنان را به شورش علیه دولت هایشان ترغیب می‌کند؟ اگر واقعا چنین پنداری وجود ‏داشته باشد، از جنس تخیل و وهم خواهد بود.‏

آیا هدف اصلی آقای احمدی نژاد از چنین حضور و سخنانی، جلب توجه توده‌های ضد اسرائیل عرب و ‏مسلمان به سوی خود است؟

قاعدتا بخش قابل توجهی از توده های عرب و مسلمان از بیان سخنان ضد اسرائیلی آقای احمدی نژاد به وجد ‏می‌آیند و او را ستایش می‌کنند، اما این چه سود مستقیمی به وی یا ایران می‌رساند؟

توده های عرب پیش از این، برای جمال عبدالناصر، یاسر عرفات، صدام حسین و هر رهبر عرب و مسلمانی ‏که به رویارویی با اسرائیل برخاسته، سر و دست شکسته‌اند اما فرجام این سر و دست شکستن ها چه بوده ‏است؟

توده‌های عرب نشان داده اند که به رغم دل بستن به یک رهبر ضد اسرائیلی، در عمل منافع تعریف شده و ‏عینی خود را دنبال می‌کنند و در نهایت در نزاع بین دولت های خود با هر کشور دیگر، در پشت سر رهبران ‏خود قرار می‌گیرند.‏

به فرض که آقای احمدی نژاد همانطور که حامیانش دائم به آن افتخار می‌کنند، محبوب توده‌های عرب و ‏مسلمان در برخی از کشورها باشد، اما این محبوبیت جز برانگیختن دشمنی دولت های عرب و منزوی شدن ‏هر چه بیشتر ایران در منطقه چه دستاوردی برای وی یا دولت او داشته است؟

محبوبیتی که با چند جمله علیه اسرائیل و نظام جهانی به دست آید، قاعدتا آنقدر پایدار و جدی نخواهد بود که ‏بتوان از آن سرمایه‌ای برای منافع ملی کشور اندوخت. از همین رو، اگر آقای احمدی نژاد به قصد جلب نظر ‏توده‌های مسلمان و یا به جان خریدن غیض و دشمنی سران غرب و استفاده از آن در جهت وادار کردن جناح ‏محافظه کار به حمایت از خود در انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد، زحمت خنثی کردن کنفرانس دوربان ‏‏2 را بر خود هموار کرده، به احتمال زیاد به کوشش عبثی دست زده است، چرا که بسیاری از محافظه کاران ‏مشکلات عینی را بیش از پیش لمس می‌کنند و اسیر فضاسازی های رمانتیک نمی‌شوند.‏