یاد یاران

نویسنده
نوشین جعفری

po_bastani_01.jpg

در پی حذف گسترده کاندیداهای اصلاح طلب در سراسر کشور، به گونه ای که تنها در 70 حوزه از 200 ‏حوزه انتخاباتی امکان رقابت برای آنها باقی مانده است، در هفته جاری آخرین موضع گیری انتخاباتی ستاد ‏ائتلاف اصلاح طلبان اعلام شد. این موضع گیری، حکایت از تصمیم ائتلاف اصلاح طلبان به “حضور ‏محدود” در انتخابات و “ارائه لیست انتخاباتی در حوزه های اندکی که امکان رقابت فراهم باشد” دارد.‏

ستاد ائتلاف اصلاح طلبان، توجیه این تصمیم انتخاباتی خود را جلوگیری از “بدعت زشت از پیش تعیین ‏کردن بیش از دو سوم کرسی های مجلس” دانسته و از مردم خواسته تا مانع تشکیل مجلس شوند که به کام ‏اقتدارگرایان و به زیان کشور است.‏

البته که بسیار لازم است که در یک نقطه “جلوی بدعت زشت از پیش تعیین کردن بیش از دو سوم کرسی ‏های مجلس گرفته شود”. اما به راستی قابل فهم نیست که شرکت کردن در انتخابات در شرایط موجود، چگونه ‏به تحقق این هدف کمک خواهد کرد؟ ‏

در انتخابات مجلس هفتم، تکلیف دو سوم کرسی مجلس از پیش تعیین شده بود و با وجود این، اصلاح طلبان ‏در پی چند هفته تبلیغات پر سر و صدا در مورد تن ندادن به انتخابات فرمایشی (که با تهدید استعفای 14 عضو ‏کابینه و 28 استاندار همراه بود) سرانجام در آن حضور یافتند و نتیجه، تشکیل فراکسیونی 50 نفره در مجلس ‏هفتم بود که طبیعتاً تأثیری نیز بر روند امور کشور بر جای نگذاشت. در آستانه انتخابات مجلس هشتم، میزان ‏رد صلاحیت ها از آن هم بیشتر شد: این بار اصلاح طلبان در پی اعتراضات به مراتب کم حجم تر - و در پی ‏زمزمه های پراکنده در مورد احتمال شرکت نکردن در انتخابات- دوباره اعلام کرده اند که در همان حوزه ‏های اندکی که امکان رقابت فرام باشد به رقابت خواهند پرداخت. لابد در انتخابات بعدی، اگر تعداد حوزه های ‏باقی مانده برای رقابت به یا50 یا 40 کاهش یابد، باز پس از مدتی سخنرانی در مورد احتمال شرکت نکردن ‏در انتخابات، جمع بندی نهایی عبارت خواهد بود از حضور فعالانه در همان حوزه های “اندک تری” که ‏امکان رقابت در آنها فراهم باشد.‏

در نتیجه سوال این است: خط قرمز این نوع رقابت انتخاباتی بی حد و مرز چیست؟ به عبارت مشخص، اگر ‏رد صلاحیت ها تا کجا ادامه یابد، می توان نتیجه گرفت به حدی رسیده ایم که دیگر کاندیدا شدن و لیست دادن ‏در انتخابات بی معنی شده است؟ ‏

مهمتر آن که، اگر اقتدارگرایان حاکم مطمئن باشند که تشکل های اصلاح طلب در هر شرایطی و به هر میزان ‏هم که رد صلاحیت شوند، باز در وارد “مبارزه انتخاباتی” می شوند تا درست در همان محدوده ای که توسط ‏رقبایشان تعیین شده به رقابت بپردازند، به چه دلیل باید ملاحظه ای از تکرار یا تشدید این رفتار در آینده داشته ‏باشند؟ ‏

در کدام یک از کشورهای قابل مقایسه با ایران، گروه های حاکم رقبایی چنین دست بسته را داوطلبانه راهی ‏مراکز تصمیم گیری حکومت می کنند؟ گروه هایی که اگر از انتخابات محروم شوند، نه می توانند به ‏سازماندهی اعتراضات اجتماعی بپردازند، نه رسانه های مهمی برای بیان اعتراض خود دارند، و نه حتی ‏امکان شرکت نکردنشان در انتخابات وجود دارد؟

البته، گروه های سیاسی اصلاح طلب برای تغییر دادن این معادله لازم نیست به “تحریم” انتخابات و دعوت ‏از مردم برای رأی ندادن بپردازند. چرا که حتی در یک انتخابات کاملاً خالی از اصلاح طلبان، رای دادن به ‏محافظه کاران رقیب احمدی نژاد، می تواند در مقابل غلبه انحصاری جریان دولتی بر کشور مانع ایجاد کند. ‏اما این حقیقت هرگز به آن معنی نیست که اصلاح طلبان، به عنوان “کاندیدا” در انتخابات کاملاً نمایشی ‏شرکت کنند و از این طریق به همکاری عملی با اقتدارگرایان حاکم در جهت “مشروع” و “رقابتی” معرفی ‏کردن انتخابات (آن هم در منطقه ای از جهان که در اغلب کشورهای آن انتخابات آزاد وجود ندارد) بپردازند.‏

در وضعیت کنونی، قطعاً هیچ کس در میان اصلاح طلبان، تردیدی در این واقعیت ندارد که برای آنان، مجلس ‏هشتم از هم اکنون از دست رفته است: با توجه به رد صلاحیت های گسترده انجام شده، در انتخابات پیش رو ‏در بهترین شرایط می توان یک اقلیت 40 - 50 نفره” شبه اصلاح طلب” را (که بسیاری‎ ‎‏ از آنها تایید ‏صلاحیت شان را مدیون مرزبندی با معترضین “تندروی” ردصلاحیت ها هستند) راهی مجلس کرد، که در ‏هر حال، تأثیری نیز بر سمت و سوی قوه مققنه نخواهند داشت.‏

اما گروه های اصلاح طلب، به جای این حد هزینه کردن از توان و اعتبار خود برای ایجاد یک فراکسیون ‏نمایشی در مجلس، احتمالا راه بهتری را نیز در پیش رو دارند: این که برای اولین بار عزم خود به عدم ‏شرکت در انتخابات غیر رقابتی را به نمایش بگذارند و کاندیداهای باقی مانده خود را به طور یکپارچه از ‏صحنه انتخابات خارج کنند.‏

این رفتار، اگرچه در کوتاه مدت هزینه هایی را به همراه خواهد داشت، اما در انتخابات های بعدی برای ‏اصلاح طلبان حداقلی از قدرت چانه زنی را ایجاد خواد کرد. چنین رویکردی، در واقع بیش از هر چیز به نفع ‏شرکت خود آنها در انتخابات خواهد بود. چون برای اولین بار نشانه هایی را به نهادهای حکومتی ارسال ‏خواهند کرد، حاکی از آن که باید واکنش رقیب به رد صلاحیت خود را جدی بگیرند. در غیر این صورت، ‏هیچ چیز مانع از آن نخواهد شد که اقتدارگرایان حاکم – که اثبات کرده اند برایشان بسیار مهم است که میزانی ‏حداقل از اصلاح طلبان برای نمایش نوعی از رقابت کنترل شده در انتخابات شرکت کنند- رویه فعلی خود را ‏در هر انتخابات ادامه نداده یا سخت تر نکنند.‏

گروه هایی که از ایده شرکت در انتخابات در هر شرایط ممکن طرفداری می کنند، ضروری است که خود را ‏به جای رقبایشان بگذارند: این رقبا باید از چه چیز بترسند تا در انتخابات مجلس بعدی، مثلا دو برابر میزان ‏فعلی رد صلاحیت نکنند؟ آیا اگر رقیب خود را مطمئن کنیم که حذف آسان مان از صحنه رقابت “هیچ” هزینه ‏ای در پیش ندارد، وی را به نابود کردن سریع تر خود تحریک نکرده ایم؟

‏ ‏