به یمن دولت خدمتگذار محمود احمدی نژاد، تهران را بهشت کارتن خوابها می خوانند، و نیز به یمن خدمات این دولت مردمی، رقم قابل تاملی از کارتن خوابها به زنان اختصاص یافته است.میانگین سنی افراد کارتن خواب راهم بین ۳۵ تا ۴۵ سال اعلام کرده اند.
سالهاست که خیابان مولوی تهران پاتوق بی خانمانها است؛ کسانی که خانه های مقوایی خود را در کف پوش این خیابان بنا کرده اند و بی سر پناهی را درمیان این خانه های کارتنی، با فرو رفتن به عالم نئشگی فراموش می کنند.
تعداد این افراد روزبه روز بیشتر می شود اما بخاطر مخفی بودن آمار و ارقام و معضلات اجتماعی، این ادعا را فقط از طریق مشاهدات می توان ثابت کرد و با چرتکه انداختن آمار و ارقامی که هر از گاهی برخی از مسئولین اعلام می کنند، به حدودی از این آمارهای مخفی پی برد.
به عنوان مثال امان الله قرایی مقدم، مدیر کل بخش آسیب های اجتماعی شهرداری تهران طی مصاحبه ای اعلام کرده است: در فصل سرما روزانه بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ کارتن خواب در گرمخانه هایی که در زمستان برای این افراد تدارک دیده شده، پذیرش می شوند و تعدادی هم بیرون از گرمخانه ها می مانند.
وی در ادامه می افزاید: در حال حاضر ما ۳ گرمخانه در تهران داریم که باید آنها را به ۶ گرمخانه افزایش دهیم، ۲ گرم خانه برای زنان و۴ گرم خانه برای مردان. یعنی بطور تخمینی می توان حدس زد که درتهران حدود ۵۴۰۰ کارتن خواب وجود دارد که در فصل سرما نیاز به مکانی گرم دارند.
حال سردار ساجدی نیا رییس پلیس تهران اعلام کرده که در یورشی شبانه ۵۰۰ کارتن خواب بازداشت شده اند. سردار ساجدی نیا در تشریح این یورش، به جای واژه سامان دهی کارتن خوابها، از کلمه بازداشت استفاده و البته تاکید می کند که تعداد کمپ های دولتی، متناسب با تعداد افراد دستگیر شده نیست وبه دلیل ظرفیت کم این کمپ ها، مجددا عده ای به داخل شهر و به مناطق مسکونی بر خواهند گشت.
نکته قابل تامل و البته دردناک در خصوص افراد کارتن خواب و نیز کودکان کارو خیابان این است که هر وقت مقامات دولتی سخن از جمع آوری آنها به میان می آورند، دلیل بازداشت این افراد را زشت کردن چهره پایتخت اعلام می کنند، نه به خاطر وجود انسانهایی که فقر، کرامت انسانی آنها را زیر پای خود لگد مال کرده، و نه به خاطر کمک به انسانهایی که تا چندی پیش مانند سایر شهروندان زندگی می کردند و برای خود سامانی هر چند فقیرانه داشتند و امروز فقر، بیکاری و اعتیاد اندک داشته های آنها را ربوده است وآنها شده اند ابزار زشتی و کراهت پایتخت.
در طرح دلایل بازداشت این افراد، سخنی از ۸ سال مدیریت غلط رییس جمهوری که ابتدایی ترین امکانات زندگی را از سفره مردم فقیر دریغ و آنها را از خانه های محقرشان بیرون کشیده و مهمان سنگ فرش خیابان ها کرده ، به میان نمی آید.
همینطور، در هیچیک از نهادهای دولتی و خصوصا مجلس قانون گذار، وزیری بابت افزایش حیرت آور معضلات اجتماعی به استیضاح کشیده نمی شود و عاملین این نابسامانی اقتصادی و اجتماعی هرگز شناسایی و معرفی نمی شوند. همان طور که افراد متخصص به کمیسیون های مجلس، که وظیفه تدوین و به تصویب رساندن قوانین حمایتی از اقشار فرو دست اقتصادی را دارند،خوانده نمی شوند و دانش و تجربه آنها مورد استفاده قرار نمی گیرد.
چند پیشنهاد:
۱ ـ در ۸ ساله اخیر ان جی او ها در بدترین شرایط ممکن خود بسر برده و حتی بسیاری از آنها از فعالیت باز مانده اند و دست نهادهای مردمی از کمک رسانی به مردم کوتاه شده است.برخی از فعالین مدنی هم بدلیل همکاری با این نهادها بازداشت و روانه زندان شده اند. (مانند بازداشت جوانانی که برای کمک به زلزله زدگان ورزقان به آذربایجان رفته بودند و یا بازداشت افرادی که به دعوت ان جی او های زیست محیطی به خشک شدن دریاچه ارومیه و به کم کاری و پاسخگو نبودن دولت اعتراض کردند.)
معضلات اجتماعی مانند یک بیماری مسری قشر فقیر اقتصادی را در خود فرو برده است. پس می توان از رییس جمهور و کابینه جدید خواست که راه را برای فعالیت این نهادها باز بگذارد تا مردم از طریق همکاری با نهادهای مردمی بتوانند کمکهای لازم را به اقشار فرو دست اقتصادی بکنند.
۲ ـ دولت و کابینه جدید بهتر است با تدوین لوایح کارشناسی شده به معضلات اجتماعی بیندیشد و برنامه ای مدون وجامع برای کمک به این افراد تدوین نماید، چرا که ما در مرحله اول نیازمند کالبد شکافی دقیق این معضلات و سپس داشتن راهبردهای مشخص در حوزه اجتماعی هستیم.
3 ـ– دولت جدید می تواند با استفاده از کارشناسان علوم اجتماعی و تجربیات دیگر جوامع به برنامه ریزی کوتاه مدت و میان مدت در این خصوص بیندیشد و دست کارشناسان را در تهیه طرح شفاف و روشن مشکلات اجتماعی باز بگذارد تا شهروندان در جریان آمارهای واقعی قرار گیرند و بر اساس اطلاعات داده شده بتوانند به کمک دولت در خصوص مهار بحرانهای اجتماعی بیایند؛کاری مهم و حیاتی که بدون کمک شهروندان غیر ممکن است.
سالهاست دولتهای متعددی که برمسند قدرت تکیه زده اند، از انتشار هر آمار و ارقامی در خصوص مشکلات اجتماعی به هراس افتاده اند.این ترس باعث شده ما زمانی متوجه معضلات اجتماعی شویم که آن بیماری اجتماعی تا مغز و استخوان جامعه رسوخ کرده است.پس برای آنکه راه حلهایمان کار ساز باشد و چاره اندیشی هایمان گرهی از مشکلات به هم تنیده شده را بگشاید، نیاز به آمار و اطلاعات دقیق و سانسور نشده داریم و نیز عزمی ملی برای حل آن.