می خواهیم اینجا هر بار تب هوای اهالی سیاست را اندازه گیری کنیم و هفته ای یک بار خطاب مان به یک نفر مشخص باشد. اما قرار نشد که این نفر حتما از دایره بزرگان و تصمیم گیران و اندیشمندان و خوش فکران باشد. گاه می شود از کوچک ها و پیاده نظام ها هم یاد کرد و با اندازه گیری تب سیاسی آنان به این تحلیل رسید که چه کسانی با چه اندازه و قواره ای در کجای مرکز تصمیم گیری کشور ایستاده اند. می شود از آدم های کوچک شروع کرد و خلاء حضور آدم های بزرگ را با آسیب شناسی رفتار و گفتار آنان کنکاش کرد.
جناب آقای کوچک زاده ! متاسفانه خطاب این هفته شمایید که دو دوره لباس نمایندگی مجلس برتن کرده اید و به عنوان نماینده مردم تهران بر کرسی مجلس هفتم و هشتم نشسته اید. هر کس بسته به گامی که بر می دارد نام خود بزرگ می کند اما نام کوچک زاده آنگاه بزرگ بر صفحه رسانه ها نشست که یقه خبرنگار شرق را در مجلس گرفت و اگر نبود وساطت خبرنگار پارلمانی آفتاب یزد، بیش از این هم زور بازو به رخ می کشید و رقیب نحیف را در خانه مجلس به زمین می زد. اصحاب رسانه در مجلس شاهد بودند که کوچک زاده جسارت کرد تا آلوده ترین دشنام را بر زبان جاری سازد اما وسعت آلودگی آن کلام چنان بود که هیچ رسانه ای جسارت ثبت آن را نداشت و جای آن، ترکیب آشنای سه نقطه در صفحه گذاشته شد تا مخاطب خود حساب کار دستش بیاید که از خانه ملت و از سوی وکلای ملت هر آنچه بر زبان می آید الزاما مناسب انتشار نیست.
امسال در آستانه روز خبرنگار، کوچک زاده باز دهان گشود و در یک مناظره ای که فارس گزارش آن را نوشت چنین گفت: در بین خبرنگاران افراد فاسدی هستند که متاسفانه برای خشنودی دبیر خود مطالبی را منتشر کرده و با آبروی افراد بازی میکنند.
این استدلال کوچک زاده نماینده ای است که نامش به بضاعت ادب اش تعریف شده است. ورنه کیست که نداند در هرجامعه و قشری، فساد بیداد می کند اما اینکه کسی چنین زود به زود دفتر و دستک زیر بغل بزند و اینجا و آنجا برود و عنان و افسار کلمات رها کند و هر آنچه از دهان خارج شد را به حساب تحلیل و نظر بگذارد آنگاه واضح است که باید دنبال ریشه این همه کینه رفت و دید صاحبان قدرت از کجا زخم خورده اند که در برابر هر تیربونی این همه بی تابی می کنند و به تسویه حساب های شخصی روی می آورند تا میدان قدرت را به میدان تخلیه روحی و روانی خود بدل کنند.
این روزها خبرنگارانی را می شناسیم که اگر نهادهای امنیتی و نظامی اعم از موازی و غیر موازی با بلدوزر هم از روی خانه شان رد شوند و قندان به سمت شان پرتاب کنند و گازشان هم بگیرند، باز ممکن نیست به شیوه کوچک زاده ها سخن بگویند، این روزها خبرنگارانی با ادبیات و استعدادهای درخشان در زندان هستند. محمد قوچانی، احمد زیدآبادی، عیسی سحر خیز و باقی کسانی که خبررسانی کرده اند و اینک از بند ۲۰۹ اوین گهگاهی خبری کوتاه از زنده بودن و سلامت شان به خانواده ها می رسد. این روزها خبرنگار ها به همراه همسران شان در زندان هستند، مسعود باستانی و مهسا، ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی، این روزها مجلس کسانی در زندان گرم است که سیلی به گوششان هم اگر بزنی زبان آلوده آلوده دشنام نمی کنند و خشم خود جز در نقد دستهای آلوده ای که سیلی به آنها زده خالی نمی کنند. این روزها مجلس ادب داران بزرگ در اوین برگزار است و مجلس کوچک زاده گان نیز در بهارستان. شگفتا که شما بهار و قدرت و آزادی را یکجا دارید اما باز هم از ظاهر و کلامتان پیداست که تا چه اندازه از کوره در رفته و خشمگین هستید و دهان باز نکرده صورتتان سرخ می شود تا جمعی را فاسد بخوانید و فحش حواله شان کنید. در مقابل، حال و هوای خبرنگارانی که زندگی شان در اسارت شماست و شب نشینی شان مزه مزه کردن کلماتی است که بازجوها برای اعتراف فردایشان سرو کرده اند، هزگز به آشفتگی و پریشانی شما نیستند. محمد قوچانی و احمد زیدآبادی را در برابر شما تصور می کنم که اگر گلو پاره شود از خشم و صورتتان آتش بگیرد از سرخی خشم و یا مثل هم اندیش دیگرتان دندانی هم به شانه سحرخیز نشان دهید، با اطمینان می گویم که به جای مقابله به مثل، با تعجب به صورت برافروخته شما نگاه می کنند تا راهی برای آرام کردن تان بیابند. همین محمد عطریانفر که برای همه ما خانه به دوشان خانه خبر، پدری کرده است را ببینید، دوستان شما در زندان خانه خراب اش کرده اند و گودی چشم هایش گواه ویرانی دل اش بود، اما تا دید دل شما و اهالی قدرت به مشتی اعتراف خوش است همان را هم از شما دریغ نکرد و حالا همه تعجب ما هم از همین است که شما، خانه خبرنگاران را که پلمپ کرده اید، دوستان ما را یا از خانه رانده اید یا در خانه به حبس کرده اید، دیگر این همه بی تابی و بی قراری و پریشانی تان برای چیست؟
جناب کوچک زاده ! سهراب می گوید بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم، این روزها کسانی که بعد از یک تقلب بزرگ، آدم کشته و سردخانه و زندان شان هم پر شده از جنازه های ما، دیگر فصل آن رسیده که یک گوشه آرام بنشینند و بر اعصاب شان کمی مسلط باشند و پیروزی شان را جشن بگیرند اما چه شده که پیروزهای میدان انتحابات که همه معترضان را بیمار می دانند این روزها خودشان تب کرده اند و مدام به همه بد می گویند؟ از شما که گذشته و با این همه بی قراری و عصبانیت قادر به قضاوت نیستی اما کودکانی که فردا تاریخ کشورشان را ورق می زنند، خودشان قضاوت می کنند که چرا در فصل سیاست ورزی اصولگرایان مدعی اخلاق، مجلس آدم های بزرگ، در بند ۲۰۹اوین است و مجلس ۲۹۰ نفره بهارستان جای کوچک زاده ای همانند شماست که عنان زبان هم به سختی دارد تا چه رسد به….