قربانیان پارانوئیای قدرت

علی افشاری
علی افشاری

اعلام پر هیاهوی کشف و انحلال شبکه جاسوسی سایبر سیا، پرده جدیدی از تلاش های نیروهای افراطی حاکمیت را به تصویر می کشد. این مانور امنیتی  همانند دستگیری عبدالمالک ریگی  بازتاب خبری گسترده ای در رسانه های حکومتی داشته است . دامنه  تجلیل ها و تبریک ها چنان گسترش یافته است که برخی دستگیری سی نفر تحت عنوان بزرگترین و اصلی ترین شبکه جاسوسی سیا  را عیدی بزرگ  سپاه پاسداران به ملت ایران نامیده اند!

این ادعای بی پایه  به مانند خیل ادعاهای مشابه، ریشه در اذهان بیمار گونه و سناریو ساز صاحب منصبان جدید حکومتی دارد. این ذوق زدگی های شتاب آلود و اغراق های مشمئز کننده نشانگر اوج گیری تباهی در بخش های اصلی قدرت است که چطور  غافل از تبعات مهلک سپردن کار های بزرگ به دست افراد کوچک ،عنان کار را به افراد بی مایه و بی لیاقت سپرده اند .

مجموعه فیلم ها و اخباری که تاکنون از سوی مراجع مربوطه منتشر شده است فاقد مدرک و استنادات قابل اتکا است. مجموعه ای نامربوط از عکس ها و فیلم های منتشر شده از سوی افراد در وب سایت های شخصی شان را جمع کرده اند و با ادعاهای برخی از افراد که صحت  وسقم آنها هنوز ثابت نشده است سر هم نموده اند  تا افکار عمومی راگمراه سازند و هم مسئولان بالاتر را قانع ساخته که تهدیدات جدی بر علیه حکومت را خنثی کرده اند و بدین ترتیب امتیاز گرفته و موقعیت خود را در هرم قدرت ارتقاء دهند و هم از اضطراب مقامات بلند پایه  بکاهند که با کابوس همیشگی عبور  اعتراضات عمومی از مرز های سرکوب و به خطر افتادن بقاء قدرت خودکامه دست و پنجه نرم می کنند.

تصاویری که در فیلم مربوطه پخش شد ، عکس هایی از زندگی خصوصی برخی افراد بود وهیچ ارتباط منطقی با جرائم ادعایی نداشت. از سوی دیگر برخی از مفاد چت و مکالمات داخلی مجموعه فعالان حقوق بشر منتشر شده است که معلوم نیست آیا اساسا آنها واقعی هستند یا ساختگی؟ آیا از طریق تحت فشار قرار دادن افراد بازداشتی این اطلاعات را  بدست آورده اند یا اینکه بر اسای ادعای ارتش سایبری سپاه  ،ایمیل ها و سایت های این گروه را شنود کرده اند.

دست اندرکاران کودتای انتخاباتی از ابتدا به طریق گوناگون کوشیدند تا با القای توهم انقلاب مخملین  ،بر تقلب گسترده انتخاباتی روپوش بگذارند و هم خشونت ها و قساوت های صورت گرفته را توجیه کنند.

به نظر می رسد نیروهای افراطی از این سناریو چند هدف عمده را دنبال می کنند. هدف اصلی زمینه سازی برای گسترش فضای امنیتی و تشدید جو اختناق و ارعاب است. در همین راستا نام مرصاد 2 را بر این پروژه گذاشته اند . آنها نیاز دارند تا با شتاب دهی به حرکت ماشین اعدام قربانیان دیگری را در پای اراده نمایندگان خودخوانده خداوند ذبح کنند! نام گذاری مرصاد بوی خون می دهد و از همین حالا می توان پیش بینی کرد که برای برخی از متهمین این پرونده  احکام اعدام  سفارش داده شود.

هدف دیگر افزایش هزینه فعالیت جنبش سبز  وتخریب رهبران آن است. در این سناریو با منتسب کردن مجموعه فعالان حقوق بشر به سازمان مجاهدین خلق و سازمان جاسوسی آمریکا  می کوشند این مجموعه را به عنوان یکی از مراکز اصلی اطلاع رسانی و بسیج کننده جنبش سبز معرفی نمایند که به زعم آنها با ارائه اخبار دروغ و فریب  ،فضا را غبار آلود نموده  و عده ای از افراد ناآگاه را تحریک کرده اند!

شدت پریشان گویی آنچنان بالا است که فراموش کرده اند کشتن بیش از هفتاد نفر را نمی توان با هیچگونه تصویر سازی جعل کرد.  هزاران  انسانی که شاهد این جنایت های هولناک بوده و گرمی خون جان باختگان را با تمامی وجود خود حس کرده بودند ،راویان این واقعیت ها هستند که دنیا را تکان داد. کسانی که به ناحق بر کرسی های انقلاب تکیه زده اند  ،باید بدانند همانطور که رژیم گذشته نتوانست فریاد های اعتراض ملتی را به نوار های کاست صدا تحریف کند ،دستان آلوده ذوب شدگان در ولایت را نیز نمی توان با هیچ نقاب و خدعه ای مستتر نمود.

اطلاعات پیرامون قتل ها واقعیاتی بودند که خون های پاشیده شده بر کف خیابان  ، اظهارات شاهد های شجاع و سینه های داغ دیده مادران و پدران عزادار بر صحت آنان گواهی دادند. گزارشات مجموعه فعالان حقوق بشر و دیگر نهاد ها و از جمله کمیته پیگیری ستاد مهندس موسوی هر یک به نحو مستقلی فقط بازتاب دهنده این واقعیات بودند نه تولید کننده آنها.

هیچگونه ارتباطی بین ستاد مهندس موسوی و مجموعه فعالان حقوق بشر وجود نداشته است تا بتوان در سناریو هایی خام آنها را به هم پیوند داد!

البته ا زکسانی که هنر شان فقط بازی و نمایش است و مرتب  دروغ و انگاره های کاذب را به مدد انحصار رسانه های عمومی  به جای واقعیت می نشانند ، نباید انتظار داشت که قیاس به نفس نکنند  ودیگران را نیز چون خود نپندارند.

شکافتن سینه های مردم بیگناه و کشتن معترضینی که برای مطالبه حق تضییع شده شان به صحنه آمده بودند و انعکاس گسترده این جنایت های تکان دهنده در افکار عمومی داخل و خارج هزینه سنگینی را برای  حاکمیت ایجاد کرد  تا جایی که خود رهبری نظام بدین واقعیت  اعتراف کرد.

سرقت آراء اکثریت رای دهندگان، ریختن خون بیگناهان  ،ضرب و شتم وحشیانه معترضین  ،شکنجه و اذیت و آزار بازداشتی ها مشروعیت حاکمیت را کاملا مخدوش نمود که وانمود می کرد در برابر نظام سلطه جهانی ایستادگی می کند   و بشارت دهنده انسانیت در جهان کنونی است.

حال متصدیان امور در تلاشی کودکانه و مذبوحانه می کوشند تا اتوطئه سازمان های جاسوسی خارجی و پاره ای از مغرضان داخلی را نشان دهند. البته تابع هدف آنها بیشتر نیرو های ریزشی است که با دیدن این ستمگری ها و سبوعیت ها از حاکمیت روی گردان شده اند. همچنین سوخت ماشین تخریب و برخورد های ایذایی  علیه نیروهای معترض  را برای چند صباحی دیگر فراهم کنند.

“پارانوئیای قدرت” تمامیت خواهان حکم می کند تا در تبلیغاتی گسترده، موسوی و کروبی  ستون پنجم دشمن  و غرب معرفی شوند و در سطحی دیگر هر کس که به نوعی دل در گرو مناسبات دموکراتیک دارد و با نظام توتالیتر می ستیزد  ، به جاسوسی برای  بیگانگان  متهم گردد.

گردانندگان جدید دستگاه امنیتی برای توجیه اقدامات خام و عملکرد نازل امنیتی خود به هر دری می زنند تا بگویند که توطئه ای خطرناک علیه کشور و نظام در پیش است. در این راه ابایی ندارند تا عده ای از جوانان را با اتهاماتی سنگین قربانی سازند. هدف و مقصد نهایی این قربانیان نیستند بلکه برخورد حذفی با همه جریاناتی است که منتقد اصول گرایان افراطی در بدنه حکومت هستند. بین اعلام این فتح الفتوح دائی جان ناپلئونی که وخامت بیماری دستگاه امنیتی کشور را نشان می دهد که چگونه بازیچه سطحی نگری افراد بی مایه و مریض شده است  با مطالب روزنامه کیهان در روز های گذشته تشابهات و هماهنگی زیادی وجود دارد.

جریانات افراطی  که تیرشان در ارائه مستندات برای انتساب جنبش سبز به خارج به سنگ خورده است  ،ساز جدیدی را کوک کرده اند تا از آن برای برخورد بیشتر با رهبران سمبولیک جنبش سبز استفاده کنند. این محفل می کوشد تا از با استفاده از اتفاقات اخیر  وهدف قرار دادن نیروهایی که حاشیه امنیت پایینی دارند، اصلاح طلبان و نیروهای تکنوکرات را به شکل کامل از فعالیت سیاسی محروم گرداند و مانع از بازگشت آنان به نظام سیاسی شود. از دید آنان هر گونه میانجیگری به معنای رنگ عوض کردن اصلاح طلبان برای نقش آفرینی مجدد در نظام سیاسی است.

 این جریان فاشیست مسلک که حیاتش در بحران سازی است از هر نوع مصالح و توافق در بخش های مختلف نظام و تقویت اعتدال و میانه روی  هراسناک است و از آنجاییکه حضورش در قدرت و مناصب کلیدی در سایه فضای امنیتی است و منافع زیادی در حفظ حضور نظامیان در سیاست دارد می کوشد تا رهبری نظام را برای محاکمه قضایی و مجازات چهره های شاخص معترض قانع سازد. البته حلقه وصل این جریان به رهبری خلق و خوی خودکامه وی است که هر گونه تلاش برای محدود کردن اختیاراتش  به چهارچوب قانون و مصلحت عمومی را  به توطئه ای بر علیه نظام تحریف می کند و ولایت فقیه را از دایره فقاهت و عدالت به تجلی نا مشروط  اراده شخصی خود تنزل داده است.

رشد نهاد ها و اشخاصی که به صورت حرفه ای  و تخصصی در  سالیان گذشته  در زمینه حقوق بشر فعالیت می کردند یکی از مهمترین ویژگی های فضای سیاسی ایران را تشکیل می داد. کوشندگان حقوق بشری می کوشیدند با اتخاذ موضعی بیطرف در منازعات سیاسی، نقض حقوق بشر در حوزه های مختلف  را مستند سازند و با استناد به فصولی از قانون اساسی و اسناد بین المللی، حکومت ایران را به رعایت استاندارد های حقوق بشری ترغیب سازند. حضور فعال نهاد های حقوق بشری داخلی و استفاده ا زگزارش های آنان در مجامع صالح  بین المللی و بویژه در اجلاس اخیر شورای حقوق بشر سازمان ملل باعث شد تا زنگ خطر برای حاکمیت پادگانی – امنیتی به صدا در بیاید.

از این رو جمع کردن بساط نهاد های حقوق بشری ماهی دیگری  است که حاکمیت می کوشد تا با گل آلود کردن فضای سیاسی  صید کند. اگر چه در فیلم ها و اخبار انتشار یافته تمامی مطالب بر علیه مجموعه فعالان حقوق بشر است اما پای گروه های دیگر چون گزارشگران حقوق بشر و کانون وکلای مدافع دموکراسی و حقوق بشری نیز به میان کشیده شده است تا با پرونده سازی برای آنان از فعالیت های شان جلو گیری بعمل آید و به سازمان ملل نیز نشان داده شود که نقض حقوق بشر در ایران واقعیت ندارد بلکه محصول توطئه و فتنه سیا و دستگاه های امنیتی و تبلیغاتی غرب است. حاکمیت به مانند بحران هسته ای در چالش با سازمان ملل در زمینه حقوق بشر نیز رویکرد تهاجمی را در پیش گرفته است تا این پیام را انتقال دهد که به هیچوجه حاضر به مصالحه نیست و حتی برسختگیری ها هم می افزاید .

در مجموع برخورد امنیتی با مدافعان حقوق بشر و متهم کردن آنان به جاسوسی تاوان جسارت شان در به تصویر کشیدن کارنامه سیاه حاکمیت در زمینه حقوق بشر و دفاع از حقوق خدادادی و آزادی های اساسی مردم است. اینک هواداران آزاد حقوق بشر و دموکراسی در هر جای دنیا باید بکوشند تا  توطئه جدید محافل امنیتی را نقش بر آب سازند و اجازه ندهند تا جان انسان های بی گناه دیگری در پای استبداد  قربانی شود.