سعید ۲۰ ساله بود که به پدرش اطلاع داد همجنسگراست. او یادش میآید در کودکی تصاویر مدلهای لباس زیر مردانه را زیر بالش خود پنهان میکرد و وقتی تنها بود ساعتها به آنها زل میزد. مادرش که کنار پدرش نشسته بود زبانش بند آمده و رنگش پریده بود.
پدر سعید که بازنشسته نیروی هوایی است و با نظم ارتشی و اعتقادات مذهبی بار آمده مستقیم به چشمان او نگاه میکند و میگوید: “که اینطور. همیشه میدانستم تو با بقیه بچههایم فرق داری. این را به مادرت هم گفته بودم. این طبیعت توست. انتخاب تو نبوده. باید زودتر میگفتی.”
اشک از چشمانش سعید سرازیر میشود و نفس راحتی میکشد، مادرش دست او را میگیرد و میگوید: “چطور میتوانیم کمکت کنیم؟”
ممکن است این موضوع در کشوری دیگر امری عادی باشد، اما برای سعید که در کشورش روابط با همجنس جرم محسوب میشود اینگونه نیست. در حال حاضر پس از تغییر قوانین، شخص فاعل را تا ۱۰۰ ضربه شلاق میزنند، اما اگر متاهل باشد حکم او اعدام است. شخص مفعول چه متاهل باشد چه مجرد با مجازات اعدام روبروست. حکم روابط جنسی بین دو زن هم شلاق است.
بسیاری از همجنسگرایان ایرانی جلای وطن را تنها راه ادامه زندگی عادی خود میدانند. همجنسگرایان طبقه پایین و مناطق دورافتاده، که معمولا تعصب در آنها شدیدتر است، کمتر میتوانند خانه را ترک کنند، چه رسد به اینکه از کشور خارج شوند. حتی در میان طبقات بالاتر جامعه نیز همجنسگرایی چندان قابل قبول نیست. اما برخی از ایرانیهای طبقه متوسط و مرفه توانستهاند دور از چشم خویشان و دوستان، برای خود یک زندگی موازی ایجاد کنند. افرادی مانند سعید خوششانس هستند.
سعید در یک کافیشاپ در تهران میگوید: “۹۵ درصد همجنسگرایان ایران هرگز خود را بروز نمیدهند.” هر کدام از دوستان او که چنین جراتی به خرج دادهاند تجربه ناخوشایندی داشتند، والدینشان آنها را در خانه حبس کرده، تلفن و لپتاپشان را ضبط و مجبورشان کردهاند خود را درمان کنند. حسین علیزاده از کمیسیون بینالمللی حقوق هجنسگرایان میگوید: “بزرگترین تهدید برای همجنسگرایان ایران خانوادهها هستند.”
مقامات ایران معمولا چشم خود را به روی خوشگذارنیهای جامعه همجنسگرای ایران میبندد اما مانند سرویسهای اطلاعاتی در شوروی سابق، این اعتقاد وجود دارد که اطلاعات ایران هم در مورد بسیاری از شهروندان پروندههای قطوری دارد و میتواند وقتی آنها را هنگام فعالیتهای سیاسی دستگیر کرد، از این پروندهها علیهشان استفاده کند. معمولا از این اطلاعات استفاده میشود که همجنسگرایان در مورد شهروندان مشابه خود اطلاعات بدهند.
سعید میگوید: “ما خیلی میترسیم. به من نگاه کنید، ۲۵ ساله هستم اما به نظر ۳۰ ساله میرسم.”
یکی از مکانهای پرتردد برای همجنسگرایان ایران پارک دانشجوی تهران است. در میان شلوغی میتوانید، مزراتی، بیام و و پورشههایی را ببینید که دور پارک میچرخند و مردان مجرد را سوار میکنند. فاحشگی یکی از سادهترین راهها برای روابط همجنسگرایان است. درآمد وسوسهبرانگیزی هم دارد، چه برای همجنسگرایان و چه دگرخواهان.
چالش پیدا کردن یک یار دائم برای همجنسگرایان ایران بسیار جدی است. بسیاری از آنها از افسردگی، تنهایی و توهم به عنوان یک وضعیت روحی همیشگی نام میبرند.
نعیم و بهرام در یک آپارتمان بیشتر اوغاتشان را با هم میگذرانند. نعیم میگوید: “خانوادهام همهاش میگویند ازدواج کن، بعدش برایت این خانه و آن ماشین را میخریم.” پدر و مادرش برای او زنهای مختلفی در نظر گرفتهاند، اما به او میگویند خودت همسرت را انتخاب کن، با این حال نمیدانند چرا او همهشان را رد میکند. “مجبورم بهانههای مختلف بیاورم. مثلا اینکه این خانم قدش زیادی بلند است و این یکی زیادی کوتاه است. یک آدم عادی حتما یکی از آنها را انتخاب میکرد چون این دخترها از هر لحاظ عالی هستند.”
با اینکه خانواده بهرام مذهبیتر هستند اما این مشکلات را ندارد. “پدرم میگوید اگر دوباره بدنیا میآمدم مثل تو زندگی میکردم و ازدواج نمیکردم. دلش میخواهد با دوستانش باشد و به خانواده فکر نکند. از اینکه من ازدواج نکردهام خیلی خوشحال است و از زندگی من لذت میبرد.”
محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق ایران در سال ۲۰۰۷ در نیویورک گفت، ما در ایران همجنسگرا نداریم. چه این حرف را خودش باور داشته باشد یا نه، اما نشان میدهد که مقامات ایران تمایل به نادیده گرفتن همجنسگرایان دارند. هرچند، به نظر میرسد موضع تندروها در این زمینه کمی نرمتر شده باشد.
قرآنکه پایه تمام قوانین ایران است، همجنسگرایی را به شدت رد کرده است. اما حرفی از تغییر جنسیت نزده. آیتلله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی اجازه این کار را در سال ۱۹۸۳ صادر کرد. برای همین جراحی تغییر جنسیت تبدیل به یک راهحل پرمناقشه برای این مسئله شده است. به جز تایلند، ایران بیش از هر کشور دیگری در جهان این عمل جراحی را انجام میدهد.
منبع: ویک - 10 ژانویه 2015