ایران امروز، یکی از مطرح ترین کشورهای دنیا است. اقدامات دولت نهم و بخصوص دولتمردان آن، طی سه سال گذشته، به افزایش شهرت جهانی ایران بیش از پیش افزوده است. نکته اینجا است که بر خورداری از شهرت جهانگیر، موجب نشده که مردم هیچ کشوری در اندازه های ایران، اشتیاق قرار گرفتن در جایگاه جهانی امروز ایران را داشته باشند. دردناکتر اینکه کمتر کشوری در جهان امروزی، آماده است که در کنار ایران قرار گرفته و یا به حمایت بی چشم داشت از مواضع دولت آن بر خیزد. به تعبیر دیگر، ایران در عین شهرت افزوده در جهان، از نگاه مردم بقیه دنیا، کشوری است نامطلوب و منزوی. به تعبیری، منزوی تر از هر زمان دیگر در تاریخ معاصر خود.
شهرت امروز ایران در نتیجه قدرت مالی، توسعه اقتصادی، رفاه عمومی، تولید سرانه بالای ملی، مشارکت در اداره نظام جهانی، حضور فعال در جشنواره های فرهنگی و هنری، پذیرائی از میلیونها گردشگر خارجی و یا معرفی ریشه های تمدن سالمند آن نیست. شهرت ایران ناشی از حساسیت جهانی نسبت به مواضع و عملکردهای ایران است و انعکاس واکنشهای تلافی جویانه نسبت به اقداماتی که دولتهای ایران بمنظور تغییر روند جاری در نظام جهانی صورت داده و می دهند. بخش بسیار بزرگی از افکار عمومی جهان، به غلط یا درست، مواضع نظام سیاسی ایران را در عرصه بین الملل غیر متعارفی، تحریک آمیز و مخل نظم جاری می بینند. همین نگرش است که تلاشهای خارجی را برای منزوی ساختن و منزوی نگاهداشتن ایران در صحنه جهانی تشویق می کند.
ایران در زمینه حقوق بشر، با در اختیار داشتن رکورد سرانه اعدام در جهان، و مقام دومی برای مجموع اعدامهای سالانه بعد از کشورچین، چهره خشن و بی ترحمی را از خود در جهان ترسیم کرده است. از لحاظ به بند کشیدن روزنامه نگاران و تعطیل روزنامه ها نیز در همین ردیفها است که توسل به هر توجیهی در داخل وجه ایران را در خارج بهبود بمی بخشد. در زمینه اقتصادی ایران در میان پنج کشوری است که ازبالاترین میزان تورم در جهان رنج میبرند. از لحاظ ریسک سرمایه گذاری خارجی در پایین ترین ردیف منطقه است، به همین دلیل کمتر از هر کشور منطقه ( بدون توجه به منابع عظیم نفت و گاز آن) از سرمایه گذاری مستقیم خارجی بهره میگیرد و در عین حال برای پوشش نهادن براین نقیصه، قراردادهای پیمانکاری را سرمایه گذاری خارجی معرفی می کند. در عرصه سیاست خارجی، بدون داشتن توجیه امنیت ملی، خود را در تقابل با اسرائیل قرار داده است. بجای همکاری با دولتها منطقه، همیاری با گروه های سیاسی و نظامی را خارج از ساختار رسمی دولتها، در راس سیاست خارجی خود قرار داده است. در زمینه امنیت منطقه، بعنوان عامل عدم توازن و منبع خطر معرفی می شود. در زمینه اتمی بجای پیگیری برنامه های تولید انرژی هسته ای و در نتیجه بر خورداری از کمکهای فنی شرق و غرب بمنظور ایجاد کارخانه برق اتمی – شبیه راهی که هند در پیش گرفته- تولید سوخت اتمی را هدف قرار داده و یکسره ضرورت در اختیار داشتن راکتور های اتمی مورد نیاز را به فراموشی سپرده است. پیش گرفتن مسیر وارونه و اصرار بر قرار دادن اسب در انتهای درشکه، موجب شده که کشورهای منطقه و بقیه جهان نسبت به هدف های برنامه ای این چنین دچار تر دید شوند. پیگیری سیاستهایی از این دست، طی سه سال گذشته به صدور 5 قطعنامه توبیخی و تنبیهی علیه ایران در شورای امنیت انجامیده و انزوای سیاسی ایران را در جهان تشدید کرده است.
شکست ایران در راه یافتن به شورای امنیت طی هفته گذشته، متعاقب تلاش عقیم مانده سیاسی دیگری برای عضویت در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، تازه ترین شواهد در اثبات انزوای سیاسی ایران است. در مورد شورای حکام، ایران با آگاهی پیش هنگام از عدم حمایت کشورهای منطقه، در رقابت با سوریه به نفع آن کشور پای پس کشید، حال آنکه سوریه نیز علیرغم آنکه در صحنه جهانی مرتبط تر از ایران است ناگزیر از عقب نشینی در مقابل افغانستان شد. در تلاش برای راه یافتن به شورای امنیت، ایران رقابتی دشوار تر از شورای حکام آژانس داشت چرا که کشور ژاپن بمنظور محروم ساختن ایران از شانس احتمالی انتخاب، نامزدی خود را در اخرین روزها اعلام داشت و به راحتی و در دور اول رای گیری در مجمع عمومی، سهمیه اسیا را بخود اختصاص داد. این شکست در حالی به ایران تحمیل شد که 115 کشور از 192 عضو مجمع عمومی، اعضاء جامعه غیر متهد ها محسوب می شوند، 56 عضو مجمع، کشورهای مسلمان اند و 22 کشور، عربهای منطقه، که ایران مدعی دوستی با آنها است. پیش از آن ایران تنها یکبار در سال 1956 به عضویت غیر دائم شورای امنیت درآمده بود حال آنکه ژاپن تاکنون 9 بار در شورای امنیت عضو بوده است. ایران البته از جمله اعضاء موسس سازمان ملل متحد نیز بشمار می رود!
دولت امریکا از با نیان بزرگ منزوی ساختن ایران در صحنه جهانی است و طی سه سال گذشت جامعه اروپا نیز در اجرای طرحهای انزوای ایران، کاملا در کنار دولت ایالات متحده قرار گرفته است. در عمل، تشدید انزوای سیاسی ایران بخشی از سیاست خارجی رسمی و اعلام شده امریکا محسوب می شود و در راه تحقق هدفهای این سیاست حتی روسیه و چین نیز سهم قابلی داشته اند. البته سیاست انزوای دولتهای غیر دوست را امریکا در مقابل کشورهای دیگری نیز تعقیب می کند، اما میزان توفیق امریکا در تحمیل انزوای سیاسی به سایر کشورها به هیچ وجه قابل مقایسه با عمق انزوای ایران نیست. بعنوان مثال در سال 2006، کشور ونزوئلا، مانند ایران، داوطلب راه یافتن به شورای امنیت شد، ولی امریکا با حمایت از عضویت گواتمالا بجای آن کشور، راه یافتن دولت هوگوچاوز به شورای امنیت را با مشکل روبرو ساخت. رقابت گواتمالا با ونزوئلا موجب شد که رای گیری برای تثبیت دو سوم آراء به نفع کشور برنده، در طول دوهفته 47 نوبت تکرار شود. در این مسابقه تنگاتنگ، ونزوئلا، از حمایت 22 کشور عرب بر خوردار بود و در ضمن حمایت روسیه و چین را نیز تامین کرده بود. در نهایت با اعلام داوطلبی پاناما، در نوبت چهل و هشتم رای گیری، کشور اخیر، سهمیه امریکای لاتین را بخود اختصاص داد و هر دوکشور مخالف و موافق امریکا را کنار زد. ایران حتی در بسیج دشمنان امریکا نیز توفیق نداشته و انتخابات اخیر شورای حکام آزانس و شورای امنیت سازمان ملل بر این شکست صحه نهادند.
انزوای سیاسی ایران در جامعه جهانی پدیده ای نیست که با تکیه بر درآمد نفت بتوان مدعی خنثی ساختن عوارض آن شد. ایران نیازمند حضور فعال در جامعه جهانی است و استراتژی دفاع از منافع و امنیت ملی ایران میباید به حضور فعال در صحنه های جهانی متکی شود. کوچک تر کردن جهان در اندازه های محلی و دلخوش بودن به حمایت گروههای کوچک سیاسی در پاره ای از کشورهای عرب و یا قرار گرفتن در کنار کره شمالی و سوریه راه خروج از انزوای سیاسی ایران نیست؛ عامل تشدید آن است. چرا که کشور های یاد شده خود، از سوته دلان منزوی در جهان بشمار میروند.
شهرت ایران در جهان به دلیل شنا کردن در خلاف مسیر است. به همین علت در جائی که کشور اوگاندا برای دست یافتن به یک کرسی غیر دائم شورای امنیت راهی هموار را طی می کند، ایران خجالت می کشد و درمی ماند. ایران زمانی در اقتصاد داعیه رقابت با کره جنوبی و رسیدن به اندازه های ژاپن را داشت. طرح این مقایسه امروزیک شوخی بزرگ است و تنها موجب خنده می شود. در عرصه سیاسی، ایران امروز بدلیل عدم بر خورداری از حمایت سایر کشورها، از مسابقه با سوریه انصراف میدهد و در انتها با کنار گذاشته شدن “کشور دوست” با حسرت شاهد قرار گرفتن افغانستان در مسندی می شود که حق خود می دانست. برای باز گشت به جامعه جهانی می باید با جهان تعامل داشت؛ تعامل واقعی با مردم ایران در داخل و با ملتهای جهان در خارج، و البته نه از نوع سازشهای شعار ی که تنها در نطق ها سالانه رییس قدرت اجرائی کشوردر مجمع عمومی دیده می شوند.