یهودستیز و مسیحیت برانداز

اکبر گنجی
اکبر گنجی

پس از حمله ی به افغانستان و عراق، ویلیام بویکین، ژنرال آمریکایی، گفته بود:

“می دانستم که خدای من بزرگ تر از خدای او بود…[خدای مسیحی]خدایی واقعی، و[خدای مسلمانان]یک بت بزرگ بود”[1].

بیان این سخنان از سوی یک نظامی چندان بعید نیست.خدای “ بی صورت ” وقتی مصور می شود، به حد و قامت صورت بخشان در می آید. “خدای نظامیان” با “خدای کشاورزان” و “خدای بازاریان” و “خدای فقیهان” و…تفاوت های بنیادین دارد.ژنرال آمریکایی احتمالاً تفاوت ارتش ناتو و ارتش مسلمان ها را در ذهن داشته و گمان کرده که خدای طرفین هم در چنان وضعیتی قرار دارد.پس خدای مسیحی او بزرگ تر از خدای مسلمان هاست.

اما در این طرف نیز، فقیهانی که خود را اسلام شناس و مرجع تقلید قلمداد می کنند، سخنانی به همان اندازه ناموجه و غیرعقلایی بیان می دارند.آیت الله وحید خراسانی در درس تفسیر قرآن 24/1/90 خود گفته است:

“مسیحیت و ملت نصارا نسبت به عیسی اعتقادش این است که عیسی کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود و این هم افراط است.همه ی پیروان مسیحیت از اعلی و ادنی در همه ی دنیا و از روسای جمهور همه در نسب عیسی وامانده و متحیر هستند؛ در انجیل متی، عیسی پسر یوسف نجار می شود و یوسف پسر یعقوب است اما در انجیل یوقا[لوقا] عیسی پسر هالی است.در متی نسب عیسی از طریق یوسف نجار به سلیمان بن داوود می رسد و در یوقا[لوقا] همین عیسی باز به جای سلیمان پسر ناتان است و ناتان پسر داود.بلافاصله دو پدر و دو جد نه در طول بلکه در عرض هم مطرح می شود. تناقضات در این آئین غوغا می کند ؛ در متی بین یوسف و داوود 15 پدر است و در یوقا 41 پدر و این است آئینی که در خود عیسی اینچنین وامانده است”[2].

چند ملاحظه پیرامون سخنان ایشان به شرح زیر بیان می کنیم :

یکم- وی مدعای مسیحیان درباره ی خدابودن مسیح، یا نسبت ویژه ی او با خداوند را “ افراطی ” قلمداد کرده و سپس برمبنای اختلاف نظری که درباره ی نسب عیسی وجود دارد، حکم کلی صادر کرده که “ تناقضات در این آئین غوغا می کند “.به تعبیر دیگر، خدای مسیحیان، خدای واقعی/حقیقی نیست، خدای واقعی همان خدای مسلمین است. چرا خدای یهودیان، خدای مسیحیان و خدای مسلمانان، هر سه، خدای واقعی/حقیقی نباشند؟ این مدعای معقولی است که خدای هر دین، صورت بخشی پیامبر آن دین به خدای بی صورت است.ادیان مختلف نیز راه های متفاوت رسیدن به خداوند را پیشنهاد کرده اند.

دوم- مدعایی که آیت الله وحید به انجیل متی و لوقا نسبت داده، کذب است. ایشان برای جا انداختن مدعیات کاذب خود، کتاب مقدس را تحریف کرده است. در هر دو متن، مریم نامزد یوسف است و پیش از آنکه آنان همبستر شوند/ازدواج کنند، جبرئیل مریم را از سوی خداوند حامله می نماید.بنابراین کتاب مقدس نمی گوید عیسی فرزند یوسف نجار یا هالی است. به هر دو متن بنگرید. در متی آمده است:

“و یعقوب یوسف شوهر مریم را آورد… اما ولادت عیسی مسیح چنین بود که مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود. قبل از آنکه با هم آیند او را از روح القدوس حامله یافتند . و شوهرش یوسف چونکه مرد صالح بود و نخواست او را عبرت نماید پس اراده نمود او را به پنهانی رها کند. اما چون در این چیزها تفکر می کرد ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وی ظاهر شده گفت ای یوسف پسر داوود از گرفتن زن خویش مریم مترس زیرا که آنچه در وی قرار گرفته است از روح القدوس است . و او پسری خواهد زائید و نام او را عیسی خواهی نهاد زیرا که او امت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید… پس چون یوسف از خواب بیدار شد چنان که فرشته خداوند به او امر کرده بود به عمل آورد و زن خویش را گرفت و تا پسر نخستین خود را نزائید او را نشناخت و او را عیسی نام نهاد”(متی، باب اول، فقرات 25-17).

در لوقا هم چنین آمده است:

“در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به بلدی از جلیل که ناصره نام داشت فرستاده شد.نزد باکره ی نامزد مردی مسمی به یوسف از خاندان داود و نام آن باکره مریم بود.پس فرشته نزد او داخل شده گفت سلام بر تو ای نعمت رسیده، خداوند با تواست و تو درمیان زنان مبارک هستی.چون او را دید از سخن او مضطرب شد که این چه نوع تحیت است وفرشته بدو گفت:ای مریم ترسا مباش زیرا که نزد خدا نعمت یافته. و اینک حامله شده پسری خواهی زائید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود.و او برخاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود. مریم به فرشته گفت این چگونه می شود و حال آن که مردی را نشناخته ام .فرشته در جواب وی گفت روح القدوس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند از آن جهت آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد “(لوقا، 36- 26).

آقای وحید گمان کرده که متالهان مسیحی بی کار نشسته و به فکر ایجاد سازگاری در متن مقدس خود نبوده اند. به عنوان نمونه، آفریکانوس، در قرن سوم میلادی، کوشیده است نشان دهد که هر دو روایت نسب عیسی با یکدیگر سازگارند[3].

سوم- آیت الله وحید به گونه ای سخن می گوید که گویی مسأله ی نسب عیسی مسیح و چگونگی زاده شدن او در قرآن حل و کاملاً روشن شده است.اما چنین نیست و آیات قرآن در این زمینه چنان است که پس از گذشت 14 قرن، مفسری چون علامه ی طباطبایی در المیزان هرچه کوشیده تا این موضوع را به نحوی حل کند، موفق نشده است.تفسیر طباطبایی این است که حضرت مریم صورتی خیالین از جبرئیل در ذهن خود درست کرد- چون تبدیل موجود غیر روحانی(جبرئیل) به موجود مادی محال است- و مریم آن صورت خیالین ذهنی را دید، نه جبرئیل را که دیدنی نیست. مسأله ی بعدی چگونگی حامله کردن مریم توسط جبرئیل(صورت ذهنی برساخته ی مریم!!؟؟) بود.طباطبایی با استناد به احادیث ائمه می گوید که جبرئیل در آستین یا آلت تناسلی مریم فوت کرد و او حامله شد[4].اگر آنچه مریم دید، فقط صورت خیالین برساخته ی خود بود، پس فوت جبرئیل را هم باید فوتی خیالی به شمار آورد.ممکن است تفسیر طباطبایی از این موضوع نادرست باشد.اما مدعای حل مسأله ی تولد و مرگ عیسی مسیح در قرآن، مدعای بلادلیلی است.

چهارم- مورخان و مفسران مسلمان درباره ی نسب پیامبرگرامی اسلام، و زندگی شخصی و همسران آن بزرگوار اختلاف نظر دارند.آیا با استناد به این واقعیت می توان مدعی شدکه “در این آئین تناقضات غوغا می کند”؟ در قرآن هم ناسازگاری های بسیار(مثلاً بحث جبر و اختیار) وجود دارد. مفسران از راه تأویل این “ناسازگاری ها” را “سازگار” می کنند .

پنجم- آیت الله وحید در گام بعد، کار را به هتاکی و دروغ می کشاند.می گوید:

“یهود نسبت به عیسی اعتقادش این است که عیسی فرزند حرام است و نسبت به مریم عقیده دارند که او فاحشه است.این است بدبختی و بیچارگی پاپ و مسیحیت است که اینقدر از یهود در قبال مسلمانان طرفداری می‌کنند و دم از مسیحیت می‌ زنند اما اینقدر غیرت و شرف ندارند که درباره ی این عقیده در مورد حضرت عیسی جستجو کنند.این بدبختی نیست که مسیحیت ملتی را که می‌گوید مریم باکره و بتول که فقط مورد عنایت خدا بوده است یک فاحشه بیشتر نیست آن ملت را بگیرد(حمایت کند) و در قبال مسلمین به آنها کمک کنند.آیا ضلال مبین این نیست و آیا تفریط درباره ی عیسی از این مرحله ی انزل هم ممکن است”[5].

یهودیان در کجا گفته اند که حضرت مریم فاحشه و حضرت عیسی حرام زاده بود؟ یهودیان کجا گفته اند که حضرت مریم “ یک فاحشه بیشتر نیست “؟ آیا با این مدعای کاذب به قصد فریب(دروغ)، کار یهودیان یکسره می شود؟

ششم- به فرض آن که چند یهودی در طول تاریخ چنین مدعای اهانت آمیزی بیان کرده باشند، چگونه می توان از این مقدمه نتیجه گرفت که: پاپ و مسیحیت و مسیحیان، همه، بی غیرت و بی شرف و بدبخت و ضلالت روشن هستند.آیا این بحث منطقی و نقد مستدل یک مرجع تقلید شیعه علیه مسیحیان است؟

هفتم- سادگی یا خودبزرگ بینی آیت الله وحید در این است که گمان می کند مسیحیان با شنیدن مدعیات او خونشان به جوش آمده و کل یهودیان را نابود خواهند کرد.اما شیعیان ایران هم هیچ اهمیتی به این مدعیات کاذب آیت الله وحید نمی دهند، چه رسد به پاپ و مسیحیان کل جهان.

هشتم- مرجع تقلید حوزه ی علمیه ی قم، اهانت به یهودیان و مسیحیان را به زرتشتیان هم تعمیم داده و می گوید:

“اگر پیامبر(ص) نبود ما یا پیرو آئین مجوس بودیم که در مقابل آتشی که با اندک بولی خاموش می شود سجده می کردیم یا پیرو آئین مسیح بودیم با این همه تناقضات “[6].

نقد “ بولی ” آیت الله وحید، موجب شرمندگی آدمی است. نباید گمان کرد که این مدعیات فقط از سوی آیت الله وحید بیان می شود. اگر فرصت دست داد به تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی رجوع کنید که مدعیات رادیکاتری درباره ی یهودیان و مسیحیان و اهل تسنن در آن بیان شده است.

نهم- ممکن است آیت الله وحید و همفکرانشان بگویند این نوع سخنان به هیچ وجه اهانت به یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان نیست. در این صورت، نباید از بیان چنین سخنانی نسبت به اسلام بشورند. چگونه است که سخنان پاپ اهانت به اسلام قلمداد می شود و در عکس العمل نسبت به آن تظاهرات و خشونت به راه می اندازند، اما سخنان مراجع تقلید حوزه درباره ی یهودیت و مسیحیت و دیگر ادیان را نقد قلمداد می کنند. آیا وقتی آیت الله وحید مسیحیت را دین “ ضال و مضل ” قلمداد می کند که بساط آن باید برچیده شود، او و همفکرانش بیان چنین سخنی درباره ی اسلام را هم نقد به شمار خواهند آورد.

دهم- ادیان- یا لااقل ادیان ابراهیمی- دارای گوهر مشترکی هستند.پیامبر گرامی اسلام خود را ادامه دهنده ی سنت یهودی/مسیحی به شمار می آورد. ما نیازمند زندگی صلح آمیز با پیروان ادیان مختلف هستیم. صلح محصول رواداری است. صلح محصول گفت و گوی همدلانه است.نمی توان طرف مقابل را “ضال و مضل”، بی غیرت، بی شرف، بدبخت و بیچاره قلمداد کرد و با او زندگی صلح آمیز داشت. باید معنویت و اخلاق را گوهر مشترک ادیان به شمار آورد تا زندگی صلح آمیز دینداران ممکن گردد.

 

پاورقی ها:

1-Quoted in the ,International Herald Tribune, August 27, 2004, p. 6.

2 – رجوع شود به لینک

3- رجوع شود به لینک

4- طباطبایی، روایتی از امام باقر، در خصوص چگونگی حامله کردن مریم نقل می کند: “ در مجمع البیان گفته : از امام باقر (علیه‏السلام‏) روایت شده که فرمود : او یعنی جبرئیل گریبان و یقه پیراهن مریم را گرفت و در آن دمید، دمیدنی که با آن فرزند در رحمش در یک ساعت به حد کمال رسید، کمالی که در رحم سایر زنان احتیاج به نه ماه وقت دارد، آری در عرض یک ساعت زنی باردار و سنگین شد، که وقتی خاله‏اش بدو نگریست او را نشناخت، و مریم در حالی که از او و از زکریا خجالت می‏کشید راه خود را گرفت و رفت “( طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 67).

فخر رازی در مفاتیح الغیب در ذیل همین آیات، در خصوص چگونگی حامله کردن مریم، سه قول را نقل می کند. می نویسد:“در کیفیت این دمیدن دو قول وجود دارد. اول اینکه جبرئیل در گریبان او فوت کرد و آن به رحم او رسید. دوم آنکه در دامن او فوت کرد و به اندام تناسلی او(فرج) او رسید. و قول سوم اینکه جبرئیل آستین مریم را گرفت و در پهلوی او دمید و سپس فوت به سینه او رسید و او حامله شد”. زمخشری در کشاف در ذیل آیه 22 سوره مریم، که مریم حامله شد، از ابن عباس نقل کرده است که “جبرئیل نزدیک مریم شد، و در گریبان او فوت کرد و فوت او به بطن مریم رسید و او حامله شد”.

5 و 6 - رجوع شود به لینک