شعری از احمدرضا احمدی برای سهراب شهید ثالث
ساقه…
ساقههای این گُل لادن
غلتان در لیوان گم میشود
ابتدای هفته است
امروز شنبه است
مخلوطی از پایان عمر
و انگشتان ما
شبنم میشود
و بر گُل یادبود میشود
سالها بود که ما شبنم را ندیده بودیم
اینک شبنم
نگاه
و
تلخی میوهای که در تابستان
خوردیم.
چگونه است
اکنون بینا
دریا موج دارد
قایق دارد
از گُل ابر میچکد در باغ
ما هنوز ایستادهایم
و همهی ماندهی عمر را
با یک لیوان آب معاوضه میکنیم.
از سقوط ابر بر لیوان آب است
که شکیبایی را می آموزیم