“آفتاب باش تا نتوانی بر کسی نتابی”
« زرتشت»
انسان های با شرف، پاکان و نیکان و رهبران حقوق مدنی و اجتماعی در درازای تاریخ در پی گمشده ای که آن را عدالت نام گذاردند در تلاش و مبارزه ای بردوام با نا قضان عدالت و نیروهای ستایشگر تاریکی هر یک به شیوه ای به سر برده و چه جنگ ها و خونریزی ها بر سر استقرار حاکمیت آن بروز نکرده و چه انسانهای بزرگی، جان شیرین بر سر آن نگذارده اند “که حفظ حقوق مردم را بالاترین و عالیترین قانون می دانستند”.
به راستی این عدالت چیست که عمر آخرین دوره این تلاش هابرای نیل به آن در کشور ما به یکصد و پنجاه سال می رسد و برای برپایی آن، چه خون های گرانقدری داده شد و هنوز هم در جستجوی آنیم.
آنگاه که سخن از عدالت می رود، آرزوی پایه های زیستی شرافتمندانه و انسانی به ذهن هر انسانی متبادر می شود که در آن حق تصمیم گیری، حق داشتن سر پناه، حق خوراک، حق انتخاب شغل، حق تعیین شکل زندگی، حق بهداشت و آموزش بدون هر گونه تبعیض جنسیتی و قومی و از همه مهمتر، حق داشتن آزادی گفتار و نوشتار و در یک کلام حق داشتن حاکمیتی مردم سالار و قانونمند و اما این عدالت اجتماعی در جوامع چگونه پا می گیرد؟ آنگاه که شهروندان در برابر قانون برابر باشند، آقازاده و رعییت زاده، خودی و غیر خودی در بین نباشد، انسانها به خاطر داشتن اندیشه درجه بندی نشوند و هیچ گونه راه بندانی در اجرای عدالت در زمینه های اقتصادی، فرهنگی ـ اجتماعی، حقوقی، جنسیتی و قومی وجود نداشته باشد به گونه ای که در کشور امکانات، اطلاعات، ثروت، قدرت و معرفت در اختیار همگان آن هم براساس نیاز و ضرورت قرار گیرد، مردم سالاری جایگزین الیگارشی گردد که بتوان از حقوق برابر، از ضابطه و نه رابطه، از حقوق شهروندی و نه وظیفه رعیتی سخن گفت که برای شماری به تعداد انگشتان دست از گرد راه رسیده، زمینه آن چنان فراهم نباشد که منابع گسترده مالی و بالاترین امکانات ویژه خواری ( رانت خواری ) را در اختیار بگیرند و به سر کیسه کردن مردم محروم از زندگی ابتدایی بپردازند و همزمان میلیونها نفر از هم میهنانشان در ژرفای نداری، بیکاری، اعتیاد و بی فردایی به فساد و تباهی کشیده شوند و برای گذراندن زیستی در حد خط فقر به پست ترین کارها مجبور شوند.
در تعریف واژه عدالت می گویند: “آنگاه که هر کس و هر چیز در جای خودش قرار گیرد، عدالت مستقر می شود.” پس این عدالت اجتماعی نیست که گروهی ویژه با در اختیار داشتن دهها شغل و مقام تمامی مزیت های مادی جامعه را در اختیار گیرند و صدها هزار نفر از متخصصان و تحصیل کرده ها و فارغ التحصیلان دانشگاهی ولی بی پارتی یا بیکار و یا در نازلترین لایه های جامعه به زندگی بخور و نمیر ادامه دهند که تنها زنده بمانند. آیا قرار است از بد حادثه همه ملت به شغل های کاذب روی آورند؟ یا دلال یا کارچاق کن شوند؟ این عدالت که آن را از بنیادیترین بن پایه های باورهایمان می دانیم، نیست که تعدادی در سایه رانت خواری نه شایستگی از درآمدهای چند میلیونی ماهانه برخوردار باشند، در مقابل میلیونها نفر زیر خط فقر به سر برند و شرمنده زن و فرزند و خانواده.
این عدالت اجتماعی نیست که بیش از سی سال بیمه پرداخت کنی و اکنون حتی در بیمارستانهای دولتی با مشکل راه پیدا کنی و توان پرداخت هزینه های مداوای بسیاری از دردها همچون داروهای ضد سرطان را نداشته باشی و همزمان دیگرانی باشند با احترام و کبکبه و دبدبه در گران ترین بیمارستان های خصوصی پذیرایی شود. “که ملک با کفر می ماند ولی با ظلم هرگز” و همزمان باور داریم: “لیس للانسان الاماسعی” ( برای انسان چیزی جز نتیجه تلاشش نیست ) ولی در عمل زمینه ای فراهم شده است که تعدادی دلال و کارچاق کن و چاپلوس حق به ناحق کن ویژه خوار، در مدت بسیار کوتاه به ثروتهای سرسام آور برسند و پولهای این ملت را در بانک های خارجی سپرده گذاری کنند و پس از مدتی کسب اعتبار کرده، از بانک های خارج وام کم بهره می گیرند و آن را در داخل کشور به ترفندهای مختلف در واقع نزول بدهند. کار بدستان به فریاد این ملت برسید، پیش از آنکه نه تاک ماند نه تاک نشان. که این رفتار در عمل آبی است که به آسیاب بیگانه می ریزید و میهن را به خطر و بیگانگان را از این گونه حرکات شاد می کنید. آن هم در وضعی که متجاوزان شمالی و جنوبی اندیشه تسخیر ایران در سر می پرورانند و در حال برنامه ریزی و توطئه علیه تمامیت میهن مان هستند، به هوش باشید! دوستی آنها را که درلباس میش ظاهر شده اند، باور نکنید که استعمارگران، چون نیک نگری از یک قماشند، همه آنها از نارضایتی و هرج و مرج داخلی و شعارهای تهی از عمل ما، برای متحد کردن جهان خواران علیه ما بهره می گیرند. به راستی چرا اینان را با این گونه رفتارها، غیر مستقیم در راه رسیدن به امیال متجاوزانه شان یاری می دهید. آیا نباید با همبستگی صفوف داخلی را در سایه دادن حقوق قانونی و رفع نابرابری ها منسجم و ملک وملت را بیمه کرد. چه پرمعناست کلام علی (ع) اگر راهنمایمان باشد: “زکات توانایی، دادگستری است”. آیا با بگیر و به بند، بازداشت دانشجویان، فرهنگیان، زنان، کارگران و فعالان سیاسی و اقوام که زندگی آنها نمایانگر باور راستینشان به سربلندی ایران است و هدفی جز بهروزی ملت، استقلال میهن و آزادی در سر ندارند به نتیجه می رسید؟ چه اشکالی دارد اگر دست کم نیروهای مسالمت جو، اجازه اظهار نظر و اندیشه و بیان داشته باشند تا بیش از این در ورطه سقوط پیش نرویم و بیش از این، غول بیابان به دنبال سرآب، فریبمان ندهد.
از گرانی خبر ندارید، از فرار مغزها، از نرخ رشد روزافزون معتادان، از رواج دروغ و سقوط ارزشهای اخلاقی، از بیکاری جوانان که ریشه تمام ناهنجاریهای اجتماعی است. نا بسامانی ها را نباید به زیر فرش جاروب کرد. آیا شک دارید که شمار زیادی از مدیران و کاربدستان، عمده ترین عامل بروز این ناهنجاریها هستند. چه اگر قادر به برداشتن باری از دوش ملت بودند طی سال های گذشته گامی ریشه ای و رو به جلو در راستای اجرای عدالت که بنیادی ترین درمان درد جامعه امروز است بر می داشتند و روز به روز شکاف بین مردم از یک سو و ملت و دولت از دیگر سو عمیق تر نمی شد. باور کنید راه حل مشکلات ایران فشار بیشتر بر مردم نیست. باید متوجه بود که سرکوب نیروها و عناصر مسالمت جوی عدالت خواه جز اینکه دولت را بیش از پیش از متجاوزان به حقوق بشر در جهان معرفی کند و ایجاد همبستگی را مشکل تر سازد و جهان بیرون را علیه کشور یک صدا وبسیج کند، هیچ بهره ای ندارد؟ آیا با ابراز خشونت و بگیر و به بند از تهدید خارجی و توطئه آنها کاسته خواهد شد؟ یا به عکس؟ تاریخ می گوید ار 21 تمدن بزرگ جهان 19 تمدن در اثر ناهنجاریهای داخلی رو به اضمحلال رفته اند. زور راه حل معضلات جامعه نیست تنها خرد جمعی است که می تواند جامعه را از بن بست رهایی بخشد.
بکوشید و در راستای استقرار عدالت تلاش کنید. رسیدن به جامعه ای عادلانه میسر نمی شود مگر زمینه های بی عدالتی که مهمترین آن تبعیض و خودی و غیرخودی بودن هاست را از میان بردارید، که افلاتون می گوید :
“فقط عدالت است که می تواند موجد خوشبختی شود.”