کنترل اتفاق و تصادف درنقاشی
نمایشگاه نقاشی های پری آزرم معتمدی بر اساس اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی و سهراب سپهری در خانه هنرمندان ایران پا شده است. نگاهی پداریم به این نمایشگاه که در تالار زمستان مجموعه چهارفصل ایرانشهر برپاست.
معتمدی متولد سال 1325 تهران، دارای فوق لیسانس معماری از دانشگاه تهران و فوق لیسانس شهرسازی از دانشگاه لندن است و 30سال سابقه هنری در رشتههای معماری، نقاشی و طراحی دارد و در بیش 30 نمایشگاه انفرادی و گروهی در کانادا، امریکا و ایران شرکت کرده است.
پری آزرم معتمدی در سالهای اخیر 53 تابلوی نقاشی را با الهام از اشعار محمدرضا شفیعیکدکنی خلق کرده است. وی برخی از این تابلوها را پیش از این در نمایشگاههایی در نیویورک، واشنگتن و ونکوور نمایش داده و برخی از آنها را نیز فروخته است.
با دقت بر نقاشی های این نمایشگاه متوجه می شویم که رنگهای روشن و گرم آثارما را برای لحظه ای هم شده از اینجا و اکنون جدا میکند و شباهت آنچه در این نقاشیها با جهان بینی شعرهای سپهری دارد، بیننده را به جستجو در نشانههای این شباهت فرا میخواند. نقاشی های وی، نه که تنها تصاویری باشند از کمان تخیل رهیده، بلکه اشکالی اندیشیده شده و آمده از کژداری های دنیایی اند که می توانند، موزونی ها و ریتم های ِ پنهانِ هستی را، همچنان برتابند و یاد آور نوری باشند که هرگز از افق های فکروآمال، و تقدیرجهانیان غروب نخواهد کرد.
در این فرآیند، معتمدی دست به عملی پارادوکسیکال زده و عنصر اتفاق و تصادف را به کمند کنترل در آورده. او به بداهه مجال بروز میدهد اما در همان لحظه آن را دهنه میزند و به انقیاد در میآورد و در این فرآیند دشوار و شگفتانگیز دست و ذهن خود را با بوی جادو؛ جادوی حیرتآور خلاقیت تصویری، آشناتر میسازد.
در این نمایشگاه، شعرهای یک شاعر، علیظاهر دستمایه کار یک نقاش شدهاند امامعتمدی اولین گام را به درستی برداشته است، او به ترجمه نعل به نعل کلمه به نقش نپرداخته است و نخستین اصل تصویرگری شعر را درآثارش رعایت کرده است. او، پس از خواندن شعرهای سپهری و کدکنی، ابتدا به خیالپردازی خودش و سپس به خیالپردازی شاعران احترام گذاشته است و قطعا به همین علت است که ما در تماشای آثار و قرائت اشعار دچار وقفه و دستاندازهای اجباری نمیشویم و هر دو را با جان میبینیم و حس میکنیم. نقاش حتی به برداشت آزاد از شعر شاعر نیز رضایت نداده است. او در برخورد با شعر، همان کاری را کرده که در سازماندهی نقاشیهایش به آن مبادرت ورزیده است؛ فارغ از اینکه شعری در کار هست یا نه، او اثر خود را آفریده..
معتمدی از همان ابتدا موضع خود را نسبت به مخاطب اثرش مشخص میکند. اکراهی ندارد که او از کاری که کرده است بیزار شود و یا حتی به آن نگاهی هم نیندازد.موضوع، زاویه نگاه و برخورد با آن همانی است که از قبل در ذهن مخاطب آثارمعتمدی موجود است و حتی میتواند آن را به رنگها، فرمها و سایر تکنیکهای به کار گرفته در آثارش تعمیم دهد.
تخت بودن فضا بدون ایجاد هیچ عمقی -که این یکی را دیگر میتوان یکی از خصوصیات عکسگونگی آثار در نظر گرفت- نقطه قوتی است که دست نقاش را برای دیگر بازیهای تصویری در اثرش باز میگذارد. بدین شکل او آزاد است عنصری را بدون دلیل وارد کارش کند، جلو یا عقب ببرد، بزرگ یا کوچک کند و یا حتی از ابتدا آن را ندیده بگیرد. این تختی سطوح به مدد هارمونی رنگی غالب بر این نمایشگاه نقطه قوتی است که اگر همچنان در آثار معتمدی باقی بمانند در آینده تجربههای بهتری برای او به همراه خواهند داشت. خطهایی که پیش از این معتمدی در آثار خود به کار میبرد بیشتر از آنکه در خدمت اثر باشند، چشم بیننده را به گوشههای کادر هدایت میکند و با ایجاد پرسپکتیو نقطهای، مخاطب خواهناخواه در فهم حرف اصلی او (البته آنچه قرار بود در قالب اثرش بگوید) باز میماند.
وی که خود اشعار شفیعیکدکنی را همزمان با خلق تابلوهای نقاشی به زبان انگلیسی ترجمه کرده، می گوید: نوع نگاه کدکنی و سپهری به زندگی، انسان و طبیعت ارتباط زیادی با نوع نگاه خود من با این مقولات دارد.
با تامل بیشتر بر نقاشی های این نمایشگاه به این کلیت می رسیم که نقاش ذهناش را از کلام شاعر بارور ساخته، اما هنگام کار جانش از رنگ و نقش لبریز بوده است.