ایلان برمن
اقدام ایران در اواخر ماه مارس که به گروگانگیری 15 ملوان و تفنگدار بریتانیایی در خلیج فارس منجر شد، به تدریج درحال فراموش شدن از اذهان عمومی است؛ ولی از نظر غرب و در برابر استراتژی های جمهوری اسلامی، این رویداد به منزله یک رویداد مهم و یک فرصت بی سابقه تلقی می شود که به واسطه آن می توان در آن سوی اقیانوس اطلس به یک رضایت عمومی دست یافت.
مسئولین ایران از ابتدا این اقدام سازماندهی شده خود را به عنوان یک اقدام غیرمتداول در صحنه سیاسی قلمداد کردند. هدف چه بود؟ نشان دادن عزم و ثبات قدم جمهوری اسلامی در برنامه هسته ای.
این پیام که تنها به فاصله چند روز پس از تصویب مجازات ها و تحریم ها توسط شورای امنیت درخصوص اقدامات هسته ای غیرمجاز ایران ارسال شد، پیامی کاملاً واضح و عاری از هرگونه ابهام بود: حکومت ایران برای برنامه هسته ای خود کاملاً راغب و آماده مبارزه است.
از دید ملل اروپایی، این پیام به منزله یک “بیدارباش” همه جانبه است. درواقع، اروپا به مدت یک دهه و نیم تمامی مذاکرات را رهبری کرد تا شاید یک همزیستی یا سازش موقت با حکومت ایران به دست آورد. در سال 1992 در زمان نشست شورای اروپا در ادینبورگ، اتحادیه اروپا گفتگویی را آغاز کرد که به “گفتمان منتقدانه” مشهور شد: یک رویارویی اقتصادی و دیپلماتیک که با هدف اثر گذاشتن بر موقعیت ایران در زمینه های سلاح کشتارجمعی، تروریسم و حقوق بشر برنامه ریزی شده بود.
این تلاش دوام چندانی نداشت و درنهایت نیز شکست خورد؛ تا زمانی که مجدداً در سال 1997 به روی میز بازگشت. این “گفتمان منتقدانه” حکومت ایران را به داشتن تماس های بیشتر در زمینه های سیاسی و تجاری مجاب کرد، ولی به هرحال نتوانست به طور کامل روند رفتاری این حکومت را تغییر دهد. از سال 2003 تا 2005، سه کشور بزرگ اروپایی [آلمان، فرانسه و بریتانیا] تلاش کردند تا مجدداً “گفتمان منتقدانه”ای درخصوص گسترش فعالیت های هسته ای با ایران داشته باشند، ولی باز نتایج مشابهی به دست آمد.
گروگانگیری روز 23 مارس بر شکست کامل این دیپلماسی مهر تأکید زد. دراختیار داشتن سلاح های کشتارجمعی برای آیت الله های ایران به عنوان یک نقطه قوت در سطح جهان محسوب نمی شود، بلکه به منزله عاملی برای ثبات نظام و وسیله ای برای سیطره بر منطقه به شمار می آید و اروپا نیز به تدریج درحال پی بردن به این مهم است.
سیاست اروپا اکنون باید با این واقعیت سازگار شود و واشنگتن نیز مطمئناً می تواند در این دگرگونی سهمی داشته باشد. سال های سال است که مقامات امریکایی در مهار کردن جاه طلبی های هسته ای ایران و توان ایجاد اغتشاش این کشور در منطقه ناموفق ظاهر شده اند. در این مدت، تلاش امریکا در برابر حکومت اسلامی به دلیل نبود یک عامل واقعی اقتصادی و نفوذی مختل شده، ولی اروپا قدرت تغییر چنین وضعیتی را دارد.
کشورهای عضو اتحادیه اروپا به طور یکجا بزرگ ترین شریک بازرگانی ایران محسوب می شوند. تنها سه کشور اروپایی [آلمان، فرانسه و ایتالیا] به طور سالانه 30 درصد واردات تجاری ایران را تشکیل می دهند و اصلی ترین خریداران اروپایی این کشور [فرانسه، ایتالیا و هلند] به طور سالانه بیش از 10 میلیارد دلار از صادرات آن، به ویژه نفت و تولیدات پتروشیمی را مصرف می کنند.
تمامی این نکات نشان دهنده آن است که با مشارکت اروپا و تدابیر اقتصادی جدی مانند توقیف دارایی، کاهش سرمایه گذاری های مستقیم خارجی و تحریم های بازرگانی دوجانبه می توان اقتصاد ایران را تحت تأثیر قرار داد. با انجام چنین اقداماتی می توان این پیام آشکار را به سران ایرانی داد که رفتارهای فریبکارانه و غیرقابل قبول آنها مطمئناً پیامدهای قاطع و مشخصی به همراه خواهد داشت.
مقامات اروپایی و امریکایی باید با استفاده از این فرصت، استراتژی های خود را در برابر دولت تهران هماهنگ کنند. اگر این هماهنگی صورت نگیرد، مسلماً این خطر وجود خواهد داشت که حکومت بنیادگرای ایران برداشت اشتباهی از ثابت قدمی غربی ها داشته باشد.
مترجم: علی جواهری