جهان در آرزوی مصالحه

نویسنده

‏ آلن ژرارد سلاما

درست پس از ارائه گزارش شانزده سازمان اطلاعاتی امریکایی درخصوص “نیات و توانایی” هسته ای ایران، آسودگی خاطر ‏مجدداً به اروپا و به نزد اردوگاه “کبوترهای” امریکایی بازگشته است. با توجه به اینکه 14 سازمان اطلاعاتی [از میان شانزده ‏سازمان] بر این عقیده بوده اند که حکومت آیت الله ها از سال 2003 روند بهره برداری نظامی از غنی سازی اورانیوم را متوقف ‏کرده، ولی در نظر مخالفان سیاست جرج بوش مشخص گردید که غرب مجدداً قربانی یک “شستشوی مغزی” مشابه با درگیری ‏عراق شده است. این مسأله را در ابتدا مخالفان حکومت آیت الله ها در خارج از ایران آغاز کردند و سپس کاخ سفید به آن شاخ و ‏برگ داد و از آن سوء استفاده نمود.‏

با این حال، به نظر می رسد که جرج بوش به پیامدهای فاجعه بار اقدامات خود در عراق پی برده باشد. جرج بوش فعلی دیگر آن ‏جرج بوشی نیست که در 11 سپتامبر 2001 در دام بن لادن گرفتار شد و به بهانه های واهی دایر بر وجود سلاح های کشتارجمعی ‏در عراق متوسل شد. ایران نیمه دین سالار و نیمه دموکراتیک امروز، که مبنای اعتقادی خود را صرفاً بر اصول تشیع بنا نهاده، ‏هیچ تشابهی با عراق تقسیم شده بین جوامع سنی و شیعه ندارد. ‏

همچنین باید یادآوری کرد که احمدی نژاد صدام حسین نیست. دیکتاتور عراقی یک فرمانروای مطلق خونخوار با ایده های کوچک ‏بود که صرفاً بر ارتش خود تکیه می کرد. او شخصی بود که مردم خود را به خاک و خون کشید و قصد داشت کل جهان عرب را ‏به حمایت از سیاست های جنگ طلبانه خود مجاب کند؛ سیاست هایی که به هیچ وجه امکان اجرای آنها را نداشت.‏

ولی نوع حکومت “هاله بینان” تهران دیکتاتوری پوپولیستی است که در وقاحت کامل، مشابه با رویکردهای هیتلر، قصد دارند به ‏قیمت نابودی اسراییل طلایه دار جهان اسلام باشند. آیت الله های حاکم که از جاه طلبی های خود بسیار نگران اند، با درنظر گرفتن ‏بخشی از درآمد نفت به سود مردم، قصد دارند تورم و بیکاری موجود در کشور را تسکین دهند و بدین ترتیب در مسیر اهداف خود ‏گام بردارند.‏

در گزارش ترکیبی سازمان های اطلاعاتی آمده است که ایران تا قبل از سال 2003 از یک سیاست تولید سلاح هسته ای پیروی می ‏کرده و اینکه ممکن است احمدی نژاد این برنامه را با توجه به ادعاهایش ازسر گرفته باشد. ‏

در مجموع می توان گفت به همان نسبت که بوش در اولین دوره ریاست جمهوری خود غیرمسؤول و خطرناک بود، بوش امروز، ‏که اواخر دوره دوم خود را می گذارند، مسؤولیت پذیر و منطقی شده است. اکنون احتمال اتخاذ یک تصمیم یک جانبه در خصوص ‏حمله به ایران که صرفاً می تواند پیامدهای وخیم و غیرقابل تصوری برای ثبات منطقه و اقتصاد جهانی داشته باشد، بسیار کم است. ‏ولی نکته مسلم این است که در خصوص “صدام حسین پس از 2001” نیز می بایست سیاست ساده ای اتخاذ می شد و ازطریق ‏تحریم و گفتمان [و نه حمله نظامی] اقدامات او را خنثی می کردند. در رابطه با احمدی نژاد نیز باید چنین باشد. او دو سال را ‏‏[تاریخ بازگشت امام غایب] برای رسیدن به اهداف خود اختصاص داده و مطمئناً تا زمانی که مطمئن نشود متحدانش به ظرفیت و ‏توان ایجاد اغتشاش او پی برده اند به کار خود ادامه خواهد داد. او بیشتر مایل است خطرات یک رویارویی محلی را شاهد باشد تا ‏یک جنگ هسته ای را. ‏

با توجه به آنچه که ریموند آرون، فیلسوف و نظریه پرداز فرانسوی، در کتاب خود به نام “کلاوزویتس، تفکر جنگ” در رابطه با ‏بحران کوبا نوشته، تنها نتیجه ای که از گزارش ترکیبی سازمان های اطلاعاتی امریکا گرفته می شود، این است که “خطر استدلال ‏پردازی براساس تمامی حقایق یا هیچ یک از حقایق” وجود دارد.‏

اگر بازهای اقتدارگرای امریکایی در این استدلال پردازی برنده شوند، در دورنمای درگیری جدید ایالات متحده در منطقه، قرار ‏گرفتن روسیه و چین در کنار ایران قابل پیش بینی است و این ائتلاف بی شک شرایط را بسیار وخیم خواهد کرد: پوتین که نسبت به ‏سیاست اعمال تحریم بسیار سخت گیرانه عمل می کند، از یک روز پس از چاپ گزارش امریکا اعلام کرد که تحریم های جدید ‏سازمان ملل بی ثمر خواهند بود و اظهاراتی را در حمایت از مرکز هسته ای بوشهر [که ساخت آن متوقف شده بود] بیان نمود. ‏

ازطرف دیگر، اگر کبوترهای صلح طلب امریکایی در این استدلال پردازی برنده شوند، دیگر کشورهای منطقه، از جمله ترکیه، ‏مصر و عربستان سعودی، در پاسخ به تهدید احتمالی یک کشور شیعه، از پیمان منع گسترش اتمی سرپیچی خواهند کرد و این ‏وضعیت شرایطی بسیار بحران آمیز را ایجاد خواهد نمود. پس از آن، اسراییل نیز در صورت تهاجم گروهی از امکان انجام ‏هرگونه اقدام بازدارنده محروم خواهد بود. ‏

بی شک مذاکرات بدون پیش شرط با ایران نیز به مانند مذاکرات آناپولیس بین اولمرت و عباس به هیچ نتیجه ای نخواهد انجامید. ‏کسانی که تاکنون به تدابیر شورای امنیت و تأثیر آنها بر رفتار احمدی نژاد معتقد بودند، اکنون در جستجوی راه حل دیگری هستند. ‏براساس گزارش تنظیم شده، در حال حاضر ایران کلیه امکانات لازم برای دستیابی به بمب تا سال 2009 را داراست؛ البته در ‏صورتی که تصمیم به انجام چنین کاری داشته باشد، ولی ازطرف دیگر، هیچ چیز نشان دهنده عدم تصمیم گیری در این زمینه ‏نیست.‏

تنها راه خروج از این بحران راهی است که از سوی فرانسه پیشنهاد شده: از سر گیری تحقیقات آژانس اتمی به ریاست آقای ‏البرادعی که اظهار داشته تاکنون هیچ نشانه مشکوکی یافت نشده و تلاش مجدد سازمان ملل با همکاری روسیه، چین، هندوستان و ‏کشورهای سنی. ‏

درحال حاضر تشدید تحریم ها تنها راهی است که می تواند خطر وقوع جنگ بین تمدن ها را از بین ببرد.‏

منبع: فیگارو، 21 دسامبر ‏

مترجم: علی جواهری