تیتر این یادداشت، نوشته پشت یک وانت سواری است. نویسنده صاحب ذوق نصیحت تاریخی حکیم طوس را با لحنی طنزآمیز به نصیحتی مناسب با حال و احوال روزگار خودش برگردانده است. او که شاهد بینتیجه ماندن تحصیلات و ناکامی دانشآموختگان این روزگار است، لذا به این نتیجه تلخ میرسد که ز گهواره تا گور بیخیال!
به نظر میرسد گوینده این نصیحت تلخ که احتمالا خود راننده وانت است، تجربه تلخ خودش را از زندگی و موضوع انشای علم بهتر است یا ثروت؟ در قالب متلک به صورت نصیحت بیان میکند. بیخیالی پیام اصلی این نصیحت است. اما این واژه منفی و در عین حال پرمعنی از کجا آمده است.
بیخیالی و منفعل بودن در برابر جبر تقدیر، ریشه در فرهنگ ناشی از شکستهای پیدرپی تاریخی دارد. به بیان سادهتر بخشی از جامعه امروز مثل همین گوینده این پیام که راننده وانت است، به نظر میرسد در برابر مشکلات زندگی و دغدغههای سروسامان دادن به دشواریها، چنان ناتوان هستند که به ناچار تسلیم واقعیت میشوند و در حالت انفعالی تنها چاره رهایی از دغدغههای توانفرسا را در بیخیالی میپندارند. به طور کلی قضا و قدری بودن یکی از ویژگیهای فرهنگی و تاریخی ما ایرانیان بوده است. برای مثال شعر و ادبیات کهن فارسی سرشار از بازی تقدیر و شکایت از فلک کجمدار است. اما چرا؟ ریشه این چرایی را میشود در شکستهای پیدرپی تاریخی و عقبماندگیها و ناکامیهای ناشی از آن جستوجو کرد. شخصیت و نوع تفکر راننده وانت موضوع اصلی این بحث است. بپردازیم به شیوه رانندگی صاحب وانت که ما را به بیخیالی نصیحت میکند. بنا بر آمار تعداد کشتهشدگان در تصادفات رانندگی در ایران سالانه سر به فلک میزند. خود این آقای راننده که میگوید: ز گهواره تا گور بیخیال! مثل دیگر هموطنان چنان با سرعت و بیخیال رانندگی میکند که هر لحظه جان خودش و دیگران را با مرگ تهدید میکند. روانشناسی در اینباره میگوید: سرعت و جلو زدن این راننده، ناشی از مکانیسم جبران عقبماندگی اوست! اما در کالبدشناسی و تحلیل این همه عقبافتادگی در جامعه به چه نتیجهای میرسیم و علت آن چیست؟
سبب این ناکامی عمومی نیافتن فرصت مناسب مردم برای زندگی است. فرصتهای تحصیلی، شغلی، مسکن و درمانی و… از اینرو، کار به جایی رسیده که برای جبران عقبماندگیها در رانندگی، با سرعت و بیخیال از دیگران جلو میزنیم. ز گهواره تا گور بیخیال!
منبع: شرق، بیست و یکم آذر