گفت وگو♦ سینمای جهان

نویسنده
بهرام نوتاش

‏هیجان انگیزترین خبر هفته قبل برای دوستداران سینما، انتخاب شون پن- پسر بد هالیوود- برای ریاست هیئت داوران ‏جشنواره کن بعدی بود. شون پن امروز برای ایرانی ها نیز نام و چهره ای آشناست. چند سال پیش و در آستانه انتخابات ‏ریاست جمهوری بود که به عنوان خبرنگار افتخاری ‏CNN‏ به تهران سفر کرد. بازیگری که در کشورش نه فقط به ‏خاطر زندگی خصوصی یا هنری اش، بلکه به عنوان یک فعال سیاسی و مخالف سیاست های جورج بوش شهرت بسیار ‏دارد. آخرین سخنرانی وی در دانشکده هنر کالیفرنیا نیز که به حمایت از ایران و نقد سیاست های جنگ طلبانه بوش ‏صورت گرفت، بر محبوبیت وی نزد ایرانیان افزود. این وقایع با نمایش آخرین فیلم او در مقام کارگردانی به نام در دل ‏طبیعت وحشی همزمان بود، که چهره دیگری از این هنرمند را به نمایش گذاشت….‏

spen1.jpg

گفت و گو با شون پن ‏

‎ ‎منتقد آمریکا نیستم‎ ‎

شون جاستین پن[نام خانوادگی اش مخفف پینیون و ریشه یهودی سفارادی دارد] متولد 17 آگوست 1960 سانتا مونیکای ‏کالیفرنیاست. دومین پسر زوجی یهودی؛ ایلین رایان بازیگر ایرلندی/ایتالیایی تبار و لئو پن کارگردان روس و لیتوانیایی ‏تبار[که در لیست سیاه دوران مک کارتی قرار داشت] و برادر کریس پن بازیگر و مایکل پن آهنگساز است. ‏

اولین نقش خود را در 1981 در فیلم ضربه ها بازی کرد. منتقدان و سینما دوستان استعدادش را در 1985 با فیلم ‏The ‎Falcon and the Snowman‏ کشف کردند و سال بعد حضورش در کنار کریستوفر واکن در ‏At Close Range‏ ‏باعث شد تا جای پای محکمی در هالیوود پیدا کند. اما جوانی پر شر و شور[بازداشت 32 روزه اش در 1987] و ‏ازدواج اولش با مدونا [1985 تا 1989] در کنار شکست فاحش هنری و تجاری فیلم بعدی اش ‏Shanghai Surprise‏ ‏او را به حاشیه راند.‏

اما دو سال بعد با ایفای نفش پلیسی جوان در فیلم رنگ ها بازگشتی خیره کننده را برایش رقم زد و سال بعد حضور در ‏فیلم ضایعات جنگ[برایان د پالما] و سپس بازی در کنار رابرت دنیرو در فیلم ما فرشته نیستیم شون پن را تبدیل به یکی ‏از محبوب ترین بازیگران دهه نمود. در آغاز دهه 1990 شون نظر مثبت همه منتقدین را به عنوان یک بازیگر خبره ‏فیلم های درجه یک جلب کرده بود. جسارتش در قبول گریمی غیر متعارف در روش کارلیتو[1993] و بازی خیره ‏کننده اش در کنار ال پاچینو به نقش وکیلی فاشد و دو سال بعد اعدامی می آید[در منابع فارسی به غلط راه رفتن مرد ‏مرده ترجمه شده است] اولین نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد. ‏

اما نقش های متفاوت دیگری نیز در انتظار او بود: برادر مایکل داگلاس ثروتمند در بازی[1997]، گروهبان ادی والش ‏در فیلم ضد جنگ خط باریک قرمز[1998] و موزیکال رذل و دوست داشتنی[1999] به کارگردانی وودی آلن که ‏نامزدی دومین اسکار دیگری را به دنبال داشت[شون پن تنها بازیگری فیلم های آلن است که نامزد دریافت جایزه شده].‏

پن از سال 1991 روی صندلی کارگردانی نیز نشست. اولین فیلمش دونده سرخپوست[نامزد یوزپلنگ طلای جشنواره ‏لوکارنو] نام داشت که به دیدگاه های متضاد دو برادر درباره زندگی می پرداخت. چهار سال بعد جک نیکلسون را در ‏دومین فیلمش ‏The Crossing Guard‏ [نامزد شیر طلایی جشنواره ونیز]هدایت کرد. هر دو فیلم نقدهای مثبتی دریافت ‏کردند، اما موفقیت های مادی و معنوی بیشتر به عنوان بازیگر به سراغ او آمد. ‏

آغاز قرن تازه با خود پر کاری را نیز برای پن به همراه آورد. ابتدا بازی در نقش معلول ذهنی که برای حفظ حق ‏حضانت خود بر دختر خردسالش تلاش می کند در فیلم من سام هستم[2001، که برای بازی د یان فیلم 5 میلیون دلار ‏دستمزد دریافت کرد] و سپس پدر مضطرب فیلم ‏Mystic River‏ که در صدد انتقام گرفتن از قاتل دختر خویش است به ‏کارگردانی ایست وود که سرانجام جایزه اسکار و گولدن گلاب بهترین بازیگر را نصیب وی ساخت. و سپس پروفسور ‏فیلم 21 گرم و تاجر فیلم ترور ریچارد نیکسون که زمینه ساز گسترش شهرت جهانی وی شدند. ‏

پن یکی از بازیگران نابغه و مترقی و در عین حال بحث برانگیز هالیوود است. او در 1984 از سوی جان ویلیس در ‏کتاب دنیای نمایش به عنوان یکی از خوش آتیه ترین بازیگران جدید انتخاب شد و مجله امپایر در 1997 او را جزو ‏یکی از 100 بازیگر برتر تاریخ سینما لقب داد. تصور عامه بر این بود که وی می تواند و باید از این فرصت برای ‏تبدیل شدن خود به یک اسطوره استفاده کند، اما پن ترجیح داد تا ثروت و اعتبار خود را در راه فعالیت های سیاسی و ‏انسان دوستانه به کار بگیرد. ‏

spen2.jpg

پن که با کارگردانی سومین فیلمش قول بر اساس کتابی از فردریش دورنمات موفق شده بود به قله های افتخار و اعتبار ‏در محافل سینمایی دست یابد[نامزدی خرس طلایی جشنواره برلین و نامزدی نخل طلا]، پس از انتخاب جورج دبلیو. ‏بوش و آغاز جنگ عراق و حضور گسترده نظامی ارتش آمریکا در خاورمیانه، شون پن در اکتبر 2002 مبلغ 56 ‏هزار دلار به واشنگتن پست پرداخت کرد تا نامه سر گشاده اش به جورج بوش را به عنوان فرزند یک سرباز جنگ ‏جهانی دوم و پدر دو پسر، در مخالفت با جنگ عراق را به عنوان آگهی چاپ کند. سفرهایش به کشورهای اکثراً مخالف ‏آمریکا او را به چهره ای جنجالی بدل کرد. دریافت جایزه جان اشتاین بک در سال 2004 و همزمان انتشار زندگی نامه ‏اش توسط ریچارد تی. کلی با عنوان گشون پن “زندگی و دوران او” چهره چند وجهی او را به نمایش گذاشت. ‏

در دل طبیعت وحشی چهارمین فیلم بلند او در مقام کارگردانی است که از امیدهای اسکار امسال محسوب می شود. پن ‏که پس از ده سال انتظار موفق شده بود تا اجازه خانواده مک کندلس را برای تبدیل زندگینامه فرزندشان به فیلم دریافت ‏کند، ابتدا در نظر داشت تا از لئوناردو دی کاپریو-که از طرفداران حفظ محیط زیست است- برای ایفای نقش اصلی ‏استفاده کند. اما قرعه سرانجام به اسم امیل هیرش افتاد که برای بازی در این نقش 40 پاوند از وزن خود کاست. در دل ‏طبیعت وحشی که با هزینه 15 میلیون دلار و در طول چهار سفر به الاسکا در فصل های مختلف فیلمبرداری شده بود، ‏از نیمه سپتامبر 2007 با 4 سینما نمایش خود را آغاز کرد و تا هفته اول دسامبر 2007 بیش از 16 میلیون دلار فروش ‏داشته است. این فیلم به همراه مایکل کلایتون و پیرمردها وطنی ندارند، سه نامزد اصلی مراسم اتحادیه بازیگران ‏امریکا ‏Screen Actors Guild‏ است که در روز ۲۷ ژانویه تقریباً یک ماه پیش از جوایز اسکار برگزار می شود. این ‏جوایز شاخص بسیار مهمی برای نامزدهای احتمالی است چرا که اتحادیه بازیگران امریکا بیشترین عضو را میان ‏اعضای رای دهنده آکادمی علوم و هنرهای سینمایی دارد. در واقع به خاطر حق رای اعضای این انجمن، فهرست ‏نامزدهای احتمالی اسکار شباهت بیشتری با نظرات و انتخاب های این انجمن دارد تا با نگاه منتقدان. امسال فیلم در دل ‏طبیعت وحشی به کارگردانی شون پن در چهار رشته از جمله گروه بازیگری و بهترین بازیگر مرد نامزد دریافت جایزه ‏از این مراسم سالیانه است

پن در سال 1996 –پس از 5 سال زندگی مشترک-با رابین رایت پن ازدواج کرده و دو فرزند از او دارد. وی نام ‏پسرش را به احترام دو همکار و دوسنت نزدیک خانوادگی اش[جک نیکلسون و دنیس هاپر] هاپر جک گذاشته است. ‏شون پن که تاکنون در بیش از 40 فیلم بازی کرده، همواره از ملکوم مک داول به عنوان بهترین بازیگری که با وی ‏همکاری کرده یاد می کند و دیدن فیلم های رابرت دنیرو را اولین و مهم ترین انگیزه خود برای انتخاب بازیگری می ‏داند. ‏

spen3.jpg



‎ ‎چطور داستان کریستوفرمک کندلس را کشف کردید؟‎ ‎

دوازده سال پیش در قفسه یک کتابفروشی، روی جلد کتاب سفرتا انتهای تنهائی نوشته جان کراکائر نظرم را جلب کرد. ‏در تصوبر سیاه و سفید یک اتوبوس بر روی جلد، چیزی به نظرم آشنا می آمد. به همین خاطر کتاب را خریدم. شروع ‏کردم به خواندن کتاب و دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. همان موقع تمام فیلم در سرم بود. شروع کردم به دوباره ‏خواندن آن و تلاش کردم با جان کراکائر ارتباط برقرار کنم. کسی که بعداً ترتیب ملاقاتی را با خانواده مک کندلس داد. ‏به نظر می رسید که اجازه اقتباس آن را به من خواهند داد تا روزی که مادر خانواده به من گفت که خوابی دیده و در آن ‏پسرش به او گفته است که هنوز آماده نیست. به او گفتم اگر به قدرت رویاها احترام نمی گذاشتم، فیلم نمی ساختم و اگر ‏روزی نظرش تغییر کرد علاقه ام به داستان کریس به قوت خودش باقیست. چیزی که ده سال بعد اتفاق افتاد.‏

‎ ‎آیا در فیلمنامه عناصری از وجود شخص خودتان را نیز گنجاندید؟‎ ‎

من همیشه مبهوت چشم اندازهای آمریکا بوده ام. کتاب سفر تا انتهای تنهائی، تصاویر و احساساتی فنا ناپذیر را در من ‏برانگیخت. سپس شروع کردم به سفر به جاهایی که کریس آنجا بوده و ملاقات با افرادی که با آنها آشنا شده بود. چنین ‏عناصری است که موجب ارتقاء فیلمنامه می شود. در ضمن بعضی از شخصیت ها که با کریس برخورد کرده بودند، ‏دراین فیلم بازی می کنند. شخصی که در ابتدای فیلم او را با ماشین می رساند در واقعیت نیز درست درهمان محلی که ‏این صحنه را فیلم گرفتیم، این کار را انجام داده است. همین طور وستربرگ واقعی[موسیقی دادن آمریکایی]که نقشش ‏توسط ونس ون ایفا شد، در تمام طول فیلمبرداری در کنار ما بود. ‏

‎ ‎گرفتن برداشت ها چقدر طول کشید؟‎ ‎

هشت ماه. دوتوقف یک و دو هفته ای داشتیم وگرنه بی وقفه در حال سفر بودیم ( اشاره به جاده ای بودن فیلم و لوکیشن ‏های متعدد فیلم ).‏

spen4.jpg


‏ ‏

‎ ‎همه برداشت ها در فیلم استفاده شده؟‎ ‎

همه، اما دستمایه زیادی برای تدوین داشتیم. اریک گوتیه (مدیر فیلمبرداری) ومن همکاری تنگاتنگی داشتیم. ما مدام در ‏حال فیلمبرداری بودیم. درمدتی که امیل هیرش (بازیگر نقش نخست فیلم) لباسش را برای صحنه بعد عوض می کرد ما ‏در مدت انتظار چیزی برای فیلم گرفتن پیدا می کردیم. فیلمبرداری در مکان های طبیعی امکانانت بی حد وحصری در ‏اختیار ما گذاشت.‏

‎ ‎واکنش خانواده کریستف به فیلم شما چگونه بود؟‎ ‎

والدین او پشتیبانی شان را لحظه ای قطع نکردند. ازهمان ابتدای کار حضور داشتند. اما وضعیت شان دشوار و رابطه ‏شان با فیلم بسیار پر نوسان بود. ‏

‎ ‎درگذشته داستان کریس مک کندلس در رسانه های جمعی آمریکا مطرح شد؟‎ ‎

خیلی پوشش داده نشد اما به هنگام انتشار کتاب (1996) از طرف نیویورک تایمز در فهرست پرفروش ها قرار گرفت. ‏مدت زیادی در این فهرست نماند، اما سپس کمابیش تبدیل به یک کتاب بسیار محبوب شد وجان کراکائر را به شهرت ‏رساند.امروزه داستانی تقریبا شناخته شده است و دوباره وارد فهرست پرفروش ها شده. درزمان تدارک فیلم حتی کشف ‏کردیم که دربعضی مدارس تدریس می شود.‏

‎ ‎تاثیر رمان بر روی جاده[جک کرواک] درفیلم شما حس می شود، مولفی که جزء نسل بیت[‏Beat ‎generation‏] است. آیا از غیبت جربان های بزرگ در هنر معاصر افسوس می خورید؟‎ ‎

آره و نه. چیزهایی وجود دارند، اما نمی دانم به اندازه کافی مشهود هستند که دیده و یا شنیده بشوند. مطرح شدن در میان ‏حجم زیاد اخبار رسانه های گروهی بسیار دشوار است و افراد اکثراً راه شان را گم می کنند. درمورد خودم، هر از چند ‏گاه به راهی می روم و در طول آن با افرادی ملاقات می کنم که خودم را نسبت به آنها نزدیک احساس می کنم.‏

spen5.jpg

‎ ‎فیلم بعدی تان ملیک[درباره گای هاوری میلک فعال سیاسی که در 1978 در سن فرانسیسکو به قتل رسید]با ‏بازی مت دیمن و به کارگردانی ون سنت یکی از همان هاست؟‎ ‎

بله. هنوز مافیای هنرمندان فعال است. خوشبختانه هستند کارگردان هایی که فیلم هایشان احساس زنده بودن را به ما می ‏دهد. افرادی مانند گاس ون سنت، الساندرو گونزالز انیاریتو، آلفونسو گارون.‏

‎ ‎فکر می کنید که رستگاری جامعه ما از طریق یک بازگشت به طبیعت- همانگونه که فیلم شما آنرا نشان می ‏دهد- صورت می گیرد؟‎ ‎

یکی ازمضامین اصلی سلوک است. روزگاری ما تحت تسلط آن بودیم. برای به آسایش رسیدن باید رنج برد. امروزه ما ‏آن چنان به آسایش و رفاه عادت کرده ایم که باید برای اینکه خودمان را زنده احساس کنیم، برخلاف تمایل درونی مان ‏بلند شویم. این کاری است که انجامش را به همه توصیه می کنم و درجه اول به فرزندان خودم.‏

‎ ‎آیا تا حال خودتان مثل کریس مک کندلس دست به مسافری در دل طبیعت وحشی زده اید؟‎ ‎

بله. از زمانی که گواهینامه رانندگی ام را در 16 سالگی گرفتم بی وقفه در حال سفر روی جاده ها بوده ام. چندین بار ‏دور آمریکا را گشته ام. عاشق متل های سر راه هستم. جائی که می توانید ماشین تان را در سه متری تخت خوابتان ‏پارک کنید. دوست دارم چادرم را بردارم و چند روزی در حفاظت گاه های طبیعی اردو بزنم. تنها خود را بر روی جاده ‏ها یافتن، ملاقات افراد مختلف و کسب تجربه های جدید در زندگی. غافلگیر شدن و به هیجان آمدن از آنچه که فردا ‏برایتان پیش خواهد آمد…..‏

spen6.jpg

‎ ‎هنوز هم این کارها را می کنید؟‎ ‎

باید اعتراف کنم که انجام این کار در طی شانزده سال گذشته به خاطر بچه هایم کمی سخت تر شده است. اما همین که ‏شرایطش محیا می شود، همراه آنها راهی سفر می شوم. همین چند وقت پیش به همراه پسرم و جان کراکائر رفتم آلاسکا ‏و در همان اتوبوسی که کریس آنجا زندگی کرده، اردو زدیم. ‏

‎ ‎جدا از چهره سیاسی تان، آیا دیدارهای تان از ایران یا کوبا به نحوی قسمتی از جستجو های معنوی تان ‏است. همان باز بودن نسبت به جهان… از این سفرها چه چیزی دستگیرتان شد؟‎ ‎

من دوبار به عراق رفتم، یک بار به ایران و کوبا و جدیداً به ونزوئلا. این سفرها تنها این نظر را در من تقویت کرد که ‏افراد هرکجا که باشند و از هرجا که بیایند همانی هستند که هستند. باید توجه داشت که در ایالات متحد رسانه ها مدام می ‏گویند که خطر در پشت دروازه های کشور است. درحالی که اگر امکانش را داشته باشیم، برای این که نظر خودمان را ‏داشته باشیم بهتر است به کشورهای دیگر سفر کنیم. اگر این امکان را نداریم، لازم و ضروری است که دیدی بسیار باز ‏داشته باشیم و وجدانی بیدار، تا تحت تاثیر کسانی که همه را یک جورنگاه می کنند قرار نگیریم و حرف شارلاتان ها را ‏باورنکنیم.‏

‎ ‎ازکشور خودتان بسیار انتقاد می کنید و همزمان به شکلی شدید به آنچه که آن را می سازد، وابستگی دارید. ‏طبیعت آن، رسوم آن…‏‎ ‎

من منتقد آمریکا نیستم. بلکه منتقد خنثی بودن شهروندان و در درجه اول دولت تروریست بوش هستم. این افراد ضد ‏آمریکایی هستند و برای مدت های طولانی باید به زندان بیفتند. آمریکا یک کشور بزرگ است. من عشق و احترام ‏بسیاری برای آنچه که می تواند باشد، دارم. نه آنچه که عده ای ادعا می کند که چنین هست…‏

spen7.jpg

‎ ‎آیا باورهای شما تاثیری بر رابطه تان با محیط سینما داشته است؟‎ ‎

تا آنجا که من می دانم نه. اما تحقیقی که وزارت دارایی روی من داشت، برایم بسیار گران تمام شد. آنها مرا متهم کردند ‏که در اولین سفرم به عراق تحریم را نقض کرده ام. مسخره است. تلاش من مانند افراد دیگری که سعی کردند تا نشان ‏بدهند که دولت ما را فریب می دهد، متاسفانه خیلی مثمر واقع نشد. تا امروز تمام تلاش های ما بی نتیجه بوده و هر روز ‏افراد بیشتر و بیشتری کشته می شوند. اگر این تلاش ها انعکاسی داشته، فقطا شکست بوده است. البته تا حال حاضر…‏

‎ ‎به عنوان بازیگر یافتن تعادلی بین بعد سیاسی پروژه هایی که انتخاب می کنید و ارزش های هنری دشوار ‏است؟‎ ‎

در طول ده سال گذشته فیلم هایم را برحسب عملکرد کارگردان ها انتخاب کردم. هر فیلمی که در آن بازی کردم مانند ‏یک دوره آموزشی بود. نشستن در ردیف اول و نظاره کار چنین کارگردان هایی امتیازی است. وقتی که کارگردان ‏هستیم ادامه کارنامه بازیگری یک چیز لوکس است.‏

‎ ‎درباره فیلم های متعددی که درباره جنگ عراق ساخته شده است و همین طور تلاش های سینمائی بازیگرانی ‏چون جورج کلونی چه فکری می کنید؟‎ ‎

کلونی باهوش و با استعداد است. آدم خوب و مهمی است، اما او را درفهرست کسانی قرارنمی دهم که در کنار من تا ‏شکست پیش می روند تا چیزی را عوض کنند. یعنی اینکه او فقط به من کمک می کند تا امید خودم را از دست ندهم. ‏درمورد فیلم هایی که شما به آنها اشاره می کنید، چیزی ندیدم. در دل طبیعت وحشی در چند سال گذشته خیلی مرا ‏مشغول خودش کرده بود. ببینید نکته حیاتی ساختن فیلم های خوب است، چه سیاسی و یا غیر سیاسی. درست کارکردن ‏و خوب بزرگ کردن بچه ها، یک فعالیت سیاسی است.‏

spen8.jpg

‎ ‎در دل طبیعت وحشی ‏Into the Wild ‎

نویسنده و کارگردان: شون پن. موسیقی: مایکل بروک، کاکی کینگ، ادی ودر. مدیر فیلمبرداری: اریک گوتیه. تدوین: ‏جی کسیدی. طراح صحنه: درک آر. هیل. بازیگران: امیل هرش[کریستوفر مک کندلس]، مارشیا گی هاردن[بیلی مک ‏کندلس]، ویلیام هارت[والت مک کندلس]، جنا مالون[کارین مک کندلس]، کاترین کینر[جن بورس]، وینس ون[واین ‏وست برگر]، برایان دایرکر[رینی]. 140 دقیقه. محصول 2007 آمریکا. نامزد جوایز بهترین بازیگر، کارگردان، آواز، ‏بازیگر نقش مکمل مرد، بازیگر نقش مکمل زن، فیلمنامه و بهترین فیلم از مراسم منتقدان رسانه ها، نامزد جایزه بهترین ‏فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از مراسم انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، نامزد گولدن گلاب بهترین ‏موسیقی و آواز، نامزد جایزه گرمی بهترین آواز، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد/هرش از جشنواره میل ولی، برنده ‏جایزه بهتریت بازیگر.هرش از انجمن ملی منتقدان فیلم آمریکا، برنده جایزه بهترین کارگردان سال از جشنواره پالم ‏اسپرینگز، برنده جایزه هیئت داوران جشنواره رم، نامزد جایزه بهترین آواز از جشنواره ساتلایت، برنده جایزه ‏تماشاگران به عنوان بهترین فیلم خارجی از جشنواره سن پائولو و نامزد دریافت چهار جایزه در رشته بازیگری در ‏مراسم اتحادیه بازیگران آمریکا. ‏

کریستوفر مک کندلس دانشجوی جوان و ورزشکار دانشگاه اموری، پس از فارغ التحصیل شدن در سال 1992 زندگی ‏عادی خود را رها کرده و بعد از بخشیدن تمامی پس انداز 24 هزار دلاری خود، پای پیاده به سوی آلاسکا راه می افتد ‏تا در دل طبیعت وحشی زندگی کند. او در طول راه با شخصیت های مختلفی برخورد می کند که زندگی او را تغییر می ‏دهد….‏

ژانر: ماجرایی، زندگی نامه، درام. سایت رسمی فیلم: ‏http://www.intothewild.com/‎