صدای خس و خاشاک می آید

محمدرضا یزدان پناه
محمدرضا یزدان پناه

خبر، خوش است. آلبوم موسیقی سنتی “مرغ خوش خوان”، جدیدترین اثر محمدرضا شجریان پس از یک سال معطلی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم، مجوز انتشار گرفت.

بدین ترتیب اگر اراده مافوق قدرت و قانون در روزهای آینده دست به کار نشود، باید به زودی شاهد حضورمجدد نام و تصویر و صدای استاد در کوچه و خیابان های شهر بود.

محمدرضا شجریان، سال هاست که به عنوان چهره ای بی بدیل برای زنده نگاه داشتن موسیقی سنتی ایران مطرح است. او مدت هاست که با تربیت شاگردان متعدد و گسترش و تاکید بر موسیقی اصیل ایرانی، از اصلی ترین موانع پیش روی فراگیری ابتذال در موسیقی سنتی ایرانیان بوده است.

نام و صدای شجریان با بسیاری از آوازها و تصنیف هایش در دل و جان اهالی این مرز و بوم حک شده است. از مرغ سحر تا سرای امید، از رندان مست تا بهار دلکش و از رزم مشترک تا زبان آتش.

با این حال، حمایت استاد موسیقی سنتی ایران از جنبش اعتراضی و آزادی خواهی مردم در سال های اخیر، خشم حکومت و حامیانش را علیه او برانگیخته است. او در واکنش به خس و خاشاک توصیف شدن معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 خود را صدای همین خس و خاشاک خواند، در تظاهرات اعتراضی مردم شرکت کرد و برای آنها و خون های بر زمین ریخته شده شان خواند.

شجریان که نوای آسمانیش در دعای مشهور “ربنا” و آواز بی نظیرش در “مثنوی افشاری”، اوقات افطار در ماه رمضان سال های بسیاری را به لحظاتی به یاد ماندنی با حال و هوایی نوستالژیک برای ایرانیان فارغ از سلیقه سیاسی و حتی اعتقاد دینی شان تبدیل کرده بود، اکنون دو سال است که دیگر جایی در صدا و سیمای دولتی جمهوری اسلامی ندارد.

در این مدت، سایت ها و رسانه های هوادار حکومت، بی سابقه ترین توهین ها و دشنام ها را تنها به علت دیدگاه سیاسی و اجتماعی متفاوت شجریان نثار این استاد موسیقی کرده اند و می کنند؛ اهانت هایی که مشاهده آنها دل هر ایرانی دوستدار هنر و انسانیت را به درد می آورد.درشتی هایی که با عدم صدور مجوز برای آثارش و ممانعت از برگزاری کنسرت هایش در داخل کشور تکمیل می شد.

در چنین شرایطی، انتشار آلبوم مرغ خوش خوان پس از مدتها سنگ اندازی و مانع تراشی، آن هم در آستانه سومین ماه رمضانی که تیرهای کین می خواهند صدای استاد به مردمش نرسد، می تواند به فرصتی برای پیوند دوباره میان این دو تبدیل بشود.

محمدرضا شجریان برای حمایت از مردم کشورش که عمری برای آنها خوانده، سال هاست که به یکی از زبان های گویای آنها تبدیل شده است. او در این راه هزینه های مادی و معنوی فراوانی را از ناحیه حاکمان متحمل شده است.

دیکتاتورها در طول تاریخ همواره از هنرمندانی که میان عافیت طلبی و همراهی با حکومت های جور و استبداد یا حمایت از مردم، دومی را انتخاب کرده اند، وحشت داشته اند و به همین خاطر آنها را مورد آزار و اذیت خود قرار داده اند.به همین دلیل است که وجود هنرمندانی که حاضر باشند تمام تبعات تلخ و آشفته چنین مسئله ای را بپذیرند و بهای حمایت از مردم در برابر حاکمان را بپردازند، برای هر جامعه ای غنیمتی بس سترگ است.

ایران در طول تاریخ خود کم از چنین هنرمندانی به خود ندیده است. این روند در دو سال گذشته نیز ادامه داشته است. جعفر پناهی، پگاه آهنگرانی، اصغر فرهادی، محمد رسول اف، مهناز محمدی، مرضیه وفامهر، رامین پرچمی، محمدرضا شجریان و…

مردان و زنان شجاعی که صدای مردم خود شدند و در راه این مهم از تحمل آثار و تبعات دشوار چنین همراهی ای، هراسی به خود راه ندادند و در برابر فراوان بودند گروه های متشکل یا بی شکل از جوانان، زنان، دانشجویان و بسیاری از دیگر اقشار اجتماعی که با حمایت از تولیدات آنها، این پیغام را هم به گوش حاکمان و هم به گوش هنرمندان رساندند که قدردان آنهایی هستند که از عافیت و آسایش خود برای آنها می گذرند.

بازار موسیقی ایران تاکنون به یاد ندارد که اثری از آثار محمدرضا شجریان با استقبال عمومی روبرو نشود، اما حمایت هرچه بیشتر از استادی که صدای خس و خاشاک کشورش شد، در شرایط فعلی ایران رنگ و بو و معنای دگری دارد.مردم و جوانان ایران همواره و بخصوص در دو سال اخیر نشان داده اند که این معانی را با تمام وجود می فهمند.