پوچی و بیمایگی و حقارت……
“پدر خوانده ناپلی”نوشته ادواردو دفیلیپو با ترجمه و کارگردانی بابک محمدی اجرای خود را از روز بیست و ششم اردیبهشت ماه در سالن شماره یک مجموعه ایرانشهر آغاز کرده است.نگاهی داریم به چند و چون متن و اجرای این تئاتر در تهران…
خلاصه نمایش:پدر خوانده ای در شهر ناپل، عمر خویش را صرف حل کردن مشکلات و مسائل مردم شهرش کرده است و همیشه تلاشش چنین بوده که به هر قیمتی از قتل و خون ریزی جلوگیری کند. اما در جریان رسیدگی به یکی از این اختلافات ماجرایی رخ می دهد که همه چیز را دگرگون می کند…
ادواردو دفیلیپو شاعر، نویسنده، بازیگر و کارگردان شهیر ایتالیایی است و بسیاری از صاحبنظران اورا مولیر زمان می دانند. او به سبک خاصی و برای مردم کوچه و بازار می نوشت. یکی از مشهورترین نمایش نامه های او «پدر خوانده ناپلی» است که در سال ۱۹۶۰ نوشته شده است.
دون آنتونیو مردی است که به سیستم قضایی حاکم اعتماد ندارد. او عدالت را به شیوه خود اجرا میکند. در جوانی مردی را که به او آزار رسانده، کشته و حال که ثروت و قدرت توامان دارد، همین رویه را برای مردم محله خویش نیز اجرا میکند. این بیاعتمادی عمیق او به حکومت علیالخصوص سیستم قضایی، بارها و بارها در طول نمایش از خلال دیالوگهای پارانویایی دون، به مخاطب عرضه میشود.
با نگاهی کلی به متن و اجرای این اثر نمایشی توسط گروه محمدی می توان دریافت که شخصیتپردازی دون آنتونیو در این میان فضا و امکان ویژهای برای وسعت بخشیدن به قابلیتهای ساختاری متن و پرورش ایدهها و گسترش ظرفیت معنایی آن آفریده است و مهمترین نقطه قوت و اوج درام محسوب میشود که تبدیل به اصلیترین گرهگاه دراماتیک اثر نیز شده و در تنیدگی درست با بافت روایت و پیرنگ اصلی، درخشانترین جلوههای معنایی را به همکنشی با یکی از بدیعترین بسترهای پرورش شخصیت با همه ابعاد و ساحتهای ذهنی روانی و کنشی آن میرساند و مهمترین و مثالزدنیترین نمودار فضاسازی مفهوم بخش و هویتپرداز اثر در نهایت گیرایی و اثرگذاری شده است.
نقاط حساسی که نویسنده در لایه زیرین به آنها اشاره میکند، سیاست و روان بیمار این آدمها است. مهمترین وظیفه کارگردان در هنگام کار با چنین متنی، شناختن فضای مطلوب برای جریان آن و سر و شکل دادن به لحظات باورپذیر و نفسگیر است. ما در رویارویی با این نمایش، این نقاط را حس نمیکنیم چرا که به سادگی از آنها چشمپوشی شده است. تاکیدات مهمی که روی مسائل حیاتی از جمله، قتل، خیانت، تجاوز و قانون در نمایشنامه گذاشته شدهاند، در اجرا به چشم نمیآیند و حتی گروه اجرایی سعی هم نکرده است که این متن را از زاویه تازهای بنگرد.
پرهیز از کمترین نزدیکی با کلیشههای رایج، دوری از پرداخت سطحی، تک بعدی و تک ساحتی و خلق مایههای جذاب و پرانرژی و پرانعطاف، روی هم رفته منظر شخصیتپردازی و کاراکتر قهرمان درام را گسترش و تعمیق میبخشد. او شخصیتی چند وجهی دارد: آمیزهای از زیرکی، سادگی، شوخطبعی و سرزندگی، پرحرفی، موشکافی، تیزبینی و کنجکاوی و… حرفها و حرکاتش گاه به شدت مایههای کمیک به خود میگیرد،اما با این همه به شدت مرموز و ناشناخته است.
دیالوگ نویسی نمایشنامه ترکیبی از دیالوگهای کوبهای و ایهامی است، تعلیق پنهان در اثر به مثابه عاملی در جهت پیشبرد روایت به کار گرفته شده است که به آرامی از بستر و بافت دراماتیک میگذرد و ضربه نهایی خود را در پایان بر ذهن مخاطب وارد میکند.طنز، نقشی موثر و محوری در شکلگیری اتفاقات دارد و از طریق تکرار و ترجیع در رساندن بخشی از مفاهیم مستقر در متن یاری میرساند.
در وجه تماتیک، نمیتوان از فضای به شدت تلخ و اندوهبار و غمآلود حاکم بر سرنوشت کاراکترهای نمایشی به راحتی گذشت. تنهایی تراژیک آدمها نقطه عطفی است که تمام ماجراها به آن سو هدایت شدهاند. این تلخی و غمانگیزی روی دیگر پوچی و بیمایگی و حقارتی است که جلوه دیگر آن را در طنز و مایههای کمیک نهفته در کاراکترها میتوان یافت و در آمیختن این دو به گونهای که بافت اثر را دچار اختلال و تناقض و عدم توازن در بیان روایتی نسازد بیتردید یکی از نقاط قوت نمایشنامه است.
بابک محمدی در انتخاب بازیگران با توجه به فیزیک و روحیه آنان نسبتا موفق است، اما در هدایت آنان سهلالوصل برخورد کرده است. مهدی سلطانی با توجه به ظاهر و جنس برخوردهایش نزدیک به یک آدم چند رویه و پیچیده است اما این پیچیدگی با توجه به موقعیت و شرایط باید با کنشها، حالتها و حسهای متفاوت و متنوعی همراه باشد تا شاهد چالشهای دراماتیک و منطقیتر باشیم یا دختر مدام در حال نق زدن و غر زدن است در حالی که او هم با توجه به آن که مورد تجاوز واقع میشود و به گونهای ویرانی سختی را به چشم دیده نمیتواند به سادگی حال و هوای خود را تغییر دهد. مگر آن که از قبل میزانسنها او را در مسیر حرکتی قابل درکی قرار داده باشد تا این لحظاتش هم منطبق با واقعیت بیرونی باشد.
استفاده از وسایل صحنه اندک، میتوانست نکته مثبتی برای این نمایش به حساب آید که این امر هم اتفاق نمیافتد اگرچه وسایل صحنه اندک هستند ولی تمرکزی روی شخصیتها، انگیزشها، حرکات، سکوتها، درگیریها و…… صورت نمیگیرد. خشونتی که در متن موج میزند و لایههای روانشناسانهای که هر از گاه در متن خود را نشان میدهند، در این نمایش نادیده گرفته شدهاند. این نمایش، داستان خود را بدون هیجان و اضطراب و بیحوصله تعریف میکند و همین مسئله به راحتی به مخاطب هم انتقال داده میشود.
رعایت فضاسازی، تحلیل انگیزهها و عمل صحنهای، استفاده از افکتهای صوتی و نوری، بازیهای عمیق و با تمرکز و در نهایت، چیدن به جا و درست این عوامل در کنار یکدیگر و ارائه نکات تازهای از دیدگاهی تازه، میتوانند به بهبود اجرای این نمایش کمک فراوانی بکنند.