خانه ی ویرانی ها…
دغدغه همیشگی “حمیدرضا نعیمی” در آثارش چیستی و حقیقت زندگی است. در نمایشنامه “خانه کاغذی” این ویژگی آثار او، چنان همیشه با تاکید مستقیم مورد توجه قرار گرفته است. پدر و مادر در شب سالگرد ازدواج خود به این فکر میکنند که آیا زندگی مشترک باعث خوشبـختی آنها شده است؟ در موقعیتهای مختلف نمایش بارها شخصیتها درباره زندگی خود و اهمیت خوشبختی حرف میزنند.
پدر در صحنهای از نمایش خطاب به دیگران میگوید “ حتی خوشبختی هم نمیتونه معنی زندگی باشه.” این دیالوگ تفسیر اصلی نمایشنامه است. در پایان نمایش همه اشخاص برای یک نبرد دیگر به نام زندگی حقیقی آماده میشوند بلکه خوشبختی را به عنوان یک حلقه گم شده پیدا کنند.
با نگاهی کوتاه به مجموعه آثاری که توسط حمیدرضا نعیمی نوشته شده یا به اجرا درآمدهاند، میتوان به یک ارزیابی کلی در مورد تعلق خاطر این هنرمند به ساختار داستان در درام دست یافت.
نوشتهها و اجراهای پیشین نعیمی نشان میدهند که داستان در آنها تکیهگاه و بستر اصلی همه عناصر و مولفههای تئاتری قرار گرفته و مهمترین اولویت در فرآیند تولید و اجرا محسوب میشده است.
اما جدیدترین نمایش نعیمی به گونهای متفاوت جایگاه و اهمیت ساختار داستانی را کاهش داده و در حد موقعیتی داستانی آن را در محور پردازش یک نمایش کمدی تنزل بخشیده است. بر این اساس موقعیت داستانی بدون گسترش دامنههای دراماتیک آن، کلیتی را نتیجه داده که بیشتر در خدمت وظایف ژانر قرار گرفتهاند و کمتر به مولفهها و کار ویژههای درام پایبند هستند.
بنا بر آن چه گفته شد اصلاً قصد ندارم نمایش را براساس معیارهای جزئی درام مورد سنجش قرار دهم؛ بدان دلیل که معتقدم نمایش نعیمی میبایست در حوزه فرآیند دریافت و به واسطه نوع و کیفیت ارتباط با مخاطبش ارزیابی شود. اما به هر جهت باید اعتراف کرد که”خانه کاغذی” از بسیاری جهات با بیشتر آثار نویسنده اش متفاوت است.
در بررسی این تفاوتها ساختار و اهمیت به داستان را در اولویت قرار داده و لازم میدانم که به مواردی چون فرم روایت و اجرا، انتخاب بازیگر، میزانسنها و حتی به انتخاب ژانر نیز اشاره کنم. هر چند که این کمدی را به دشواری میتوان با معیارهای کمدی ایرانی و همچنین کمدی غربی مورد سنجش قرار داد.
اما این نمایش یک کمدی است و خواهی نخواهی میتوان قواعد و قراردادهای این ژانر را در آن سراغ کرد؛ هر چند بهتر میتوان گفت که این نوع کمدی خاص شیوه کارگردان آن است و بر این اساس به اهدافش هم دست پیدا کرده است.
به گونهای دیگر میتوان کار برومندنیا در تولید نمایش را در سیستم ارتباطی هنر تئاتر مورد بررسی قرار داد. “خانه کاغذی” موضوعات و مسائلی را به ریشخند میگیرد که نگاهمان هر چقدر به آن محدودتر شود، موضوع کلیت و گستردگی بیشتری پیدا میکند.
نخستین برداشت تماشاگر از نمایش با صحنه محدود شده آن در یک چهار ضلعی سفید رنگ و همچنین صدای گزارشگری که مبارزهای در داخل رینگ را گزارش میکند، حاصل میشود. بنابراین مواجهه اول ذهنیتی از مبارزه را در تماشاگر و ادراک نامحسوس ذهن او ایجاد میکند که با اولین موقعیت داستان یعنی مواجهه میان هدایت و نگار با فرم خاص میزانسن و موضوع آن دو(یکی در موضع ضعف و دیگری قوت) همزمان میشود.
این همان مبارزهای است که حس اصلی اجرا را در معرض انتقال با تماشاگر قرار میدهد و تا پایان نمایش نیز حفظ میشود، ادامه پیدا میکند و حتی به بحران میرسد و باز در پایان ادامه پیدا میکند.
“خانه کاغذی” دقیقاً بر پایه همین مبارزه به عنوان موقعیت داستانی طراحی شده و به سادگی توانسته ظرفیتهای کمیک را چه در حوزه گفتار و چه در زمینه موقعیت سازی به خود اضافه کند.
تماشاگر نمایش برومندنیا اما ضمن درک و دریافت موقعیت کنایی، بیشترین لذت را از کمدی گفتار و زبان کنایهآمیز و طنز این اثر میبرد. اجازه بدهید یادآوری کنیم که از میان انواع کمدی یکی از متداولترینها و محبوبترین انواع، طنز است که نعیمی همین شیوه را برای پرداخت اثرش انتخاب کرده است.
“خانه کاغذی” با توجه به آن چه که گفته شد با موقعیت داستانی کنایهآمیز و زبان طنزی که ریشه در خواستهای تماشاگر یا همراهی با زمانه مخاطب دارد، رگ خواب دریافتگرش را خوب پیدا کرده است. نمایش در طول مدت اجرا ترفندهای گوناگونی را برای ارتباط گرفتن با مخاطب و انتقال مضامین و همچنین به خنده واداشتن آنها به کار میبرد و به همین دلیل نیز موفق میشود تا به هدفش دست پیدا کند. اما در عین حال اجرا همیشه در ارائه یک کمدی یک دست و روان موفق نیست و این یکدستی زمانی با اشکال مواجه میشود که هم برومندنیا به عنوان کارگردان و هم نعیمی به عنوان نویسنده در بخشهایی از نمایشاش قصد مقدمهچینی و زمینهسازی برای ارائه پیام و حرف خاصی را دارند.