برخی از کارشناسان معتقداند که دوران طلایی کارتون نخبه گرا با مرگ و کهنسالی بزرگان موج مدرن کارتون به سر آمده و کارتون نیز به سان سینما و موسیقی، میدان بازی میانمایگان شده است. آیا این دیدگاه درست است؟
درباره رونالد سیرل، کارتونیست انگلیسی
مردی که دنیا را بامزه ندید
برخی از کارشناسان و منتقدین معتقداند که دوران طلایی کارتون نخبه گرا با مرگ و کهنسالی بزرگان موج مدرن کارتون اروپا و امریکا در دهه های شصت و هفتاد به سر آمده و کارتون نیز به سان سینما و موسیقی، میدان بازی میانمایگان شده است. استاین برگ، بسک، توپور، اندره فرانسوا مرده اند سمپه و کینو کهنسال و کم کار شده اند. “رونالد سیرل” هشتاد و هفت ساله هم از آخرین برگ های باقی مانده از این دفتر به شمار می رود.
”رونالد سیرل” متولد 1920 کمبریج انگلستان، فرزند یک باربر ساده ایستگاه راه آهن کمبریج بود. سیرل از پنج سالگی شروع به طراحی کرد. در پانزده سالگی، کارتونیست نوجوان مدرسه را ترک گفت و مشغول تحصیل هنر شد اما در نوزده سالگی، با شروع جنگ جهانی دوم ترجیح داد که به رسته مهندسان سلطنتی بپیوندد و برای دو سال در کالج هنر و تکنولوژی کمبریج تعلیم دید. در 1941 اولین بخش از کارتون های “سنت ترینیان” را در مجله “لیلی پوت” منتشر کرد که با استقبال فراوان روبرو شد، سالها ادامه پیدا کرد و برای سیرل شهرت خوبی فراهم آورد. سال 1942 او که همچنان عضو ارتش انگلستان بود در سنگاپور مستقر شد، چند ماه بعد به دنبال نبرد های خونین، سنگاپور به دست ژاپن افتاد و سیرل همراه با پسرعموی اش به اسارت گرفته شد و تا پایان جنگ اسیر ماند. اول در زندان “چانگی” و بعد، در جنگل های کوای مشغول به ساختن راه آهن مرگ مسیر سیام- برمه، که الهامبخش داستان فیلم مشهور دیوید لین “پل رودخانه کوای” بود.
سال 1945 سیرل آزاد شد و به زادگاه خود کمبریج بازگشت، آنجا مجموعه ای از طراحی های اش را در زمان اسارت، در نمایشگاهی از آثار جنگی طراحان به نمایش گذاشت. او این طرح ها را که نمایشگر زندگی پر مشقت اردوگاه بودند هنگام اسارت، در پتوی سربازان در حال مرگ از وبا مخفی کرده و بعد از آزادی با خود به وطن آورده بود. اما این مجموعه، تنها تأثیر جنگ جهانی در کارنامه هنری سیرل نیست، بی گمان سبک اکسپرسیونیستی و خطوط محکم و لکه های تاریک اش که از ضربه های عصبی قلم و قلم مو حاصل شده اند، بی تأثیر از تجربیات سخت و پر خشونت او از دوران جنگ نیستند.
اکثر منتقدان سبک کارتون های سیرل را در کنار رالف استدمن و جرالد اسکارف ارزیابی کرده اند، اما در شوخ ترین آثار سیرل می توان روح متلاطم و شکنجه دیده انسانی را دید که دنیا را جای امنی برای زندگی نمی بیند. بی شک هیچ کارتونیست دیگری اینگونه وحشی و تأثیر گذار خطوط را بر کاغذ ننشانده و ترس های اش را بر سپیدی کاغذ با ما تقسیم نکرده است. می توان گفت که وقتی سیرل تاش های سیاه و خط های پر حس و حال اش را نقش می زند نیمی از ایده- فارغ از نتیجه حاصله- شکل گرفته است و بیننده، تا دقایقی چند می تواند فقط و فقط بر نوسان خطوط و هندسه دیوانه وار اشکال و سطوح تأمل کند و تأثیر پذیرد، بعد بر داستان یا ایده کارتون که با سبک منحصر به فرد سیرل در هم تنیده متمرکز شود. سیرل از دهه 1950 خلق و انتشار آثار ماندنی خود را در نشریات معتبری چون “لایف”، ”نیویورکر”، “ساندی اکسپرس” و البته “پانچ” آغاز کرد و همزمان به طراحی پوستر، تصویرسازی، تبلیغات و ساخت انیمیشن از جمله برای عنوان بندی فیلم “مردان شگفت انگیز در ماشین های پرنده” پرداخت. در تمامی این شاخه ها، او از بهترین ها بود.
کارشناسان بسیاری از کارتونیستها، طنزپردازان و انیماتور های نسل های بعد را تحت تأثیر سبک و سیاق سیرل می دانند، از جمله “پت الیفانت”، “مت گرونینگ”، “هیلاری نایت” و انیماتورهای دیزنی در انیمیشن معروف “صد و یک سگ خالدار” که به سبک طراحی کاراکترهای سیرل ادای دین کرده بودند.
سیرل که 2007 به عنوان لژیون دونور مفتخر شد سال 2005 موضوع فیلم مستندی از شبکه بی بی سی به کارگردانی ”راسل دیویس” قرار گرفت. هم او درباره سیرل چنین گفت: “او دنیا را بامزه ندید اما بامزه تجربه کرد.“
غروب رونالد سیرل که ناشی از جبر گذر زمانه است شاید نشان دیگری باشد از پایان دوران غول ها در هنر کارتون نخبه گرا و اندیشمند معاصر.