مراقب شاهرگ جنبش سبز باشیم

نویسنده

موضوع نسبتا ساده است اما فوق العاده حیاتی! از 22 بهمن 88 به این سو باید بیشتر مراقب بود؛ بسیار هم بیشتر. دشمن کمین کرده تا از کوچکترین اشتباه ما کاهی درست کند و از آن کاه، کوه بسازد. پس بهانه دادن دست چنین دشمنی حکم خودکشی دارد. ما که نمی خواهیم خودکشی کنیم؟

شاید گفته شود همه از همان ابتدا چارچشمی مراقب همه چیز و همه جا و همه کس بودند. درست! اتفاقا اگر اینطور نبود که ما الان چنین جنبش سبز صورت و سبز سیرتی که افتخارمان هست نداشتیم و به نسبت خود با آن نمی بالیدیم؛ اگر اینگونه نبود که خیلی زودتر از اینها کلکش کنده شده بود و ما الان داشتیم بر سر مزارش فاتحه می خواندیم.

اما حالا که کار به اینجا رسیده ـ شاید بهتر باشد گفته شود حالا که کار را به اینجا رسانده ایم و رسانده اند ـ باید بسیار مراقب تر بود. حراست از این نهال تازه پا گرفته دوست داشتنی سبز ریشه، خون دل ها می برد، گاو نرها می خواهد، مرد کهن ها می طلبد، تا آن روز که درخت تنومند سبز پیکری شود که از میوه اش همه مان متنعم شویم.

موضوع نسبتا ساده است اما فوق العاده حیاتی! جنبش سبز از حضور میلیونی، آرام و نجیبانه مردم سبز اندیش در روز 25 خرداد 1388 آغاز شد؛ پس طبیعی است اگر راهپیمایی و تظاهرات خیابانی را شاهرگ حیاتی جنبش سبز بدانیم؛ پس باید مراقب بود که شاهرگ به تیغ تیز کوران نزدیک نشود.

ما که چند صباحی است عادت کرده ایم تقویم را ورق بزنیم و از لا به لای صفحاتش، مناسبتی، سالگردی، چیزی دربیاوریم و آن را ـ که عموما تا پیش از این عرصه خواب خوش حکومت بود - تبدیل به کابوس کودتاچیان کنیم، باید مراقب باشیم که یک وقت این برگ برنده بدل به قیچی دو لبه نشود و دست خود ما را نبرد.

مگر 22 بهمن گذشته را فراموش کردیم که شبش برخی هامان به ناچاری گفتند “برنامه ریزی برای تظاهرات سبز در چنین روزی از اساس اشتباه بود.” چرا؟ مگر 22 بهمن قرار نبود روز فتح الفتوح ما باشد؟ مگر 22 بهمن از هر سو که براندازش می کردیم، پتانسیل های بیشتری ـ خیلی بیشتری ـ از 13 آبان و روز قدس و عاشورا و غیره نداشت؟ پس چرا بعضی هامان روز 23 بهمن که شد انگشت وا حسرتا بر لب گزیدند؟

شاید پاسخ مسئله در این باشد که ما از ابتدا برآورد صحیحی از تحولات مبارزاتی بدنه جنبش نداشتیم وگرنه تصور عمومی این بود که به سبب بن مایه های هویتی 22 بهمن، این روز مناسب ترین مناسبت و بهترین مفر برای اعلام حضور پر رنگ حامیان جنبش سبز در برابر حاکمیت است.

اما موضوع تنها این نیست. موضوع آنجاست که ما دو نکته را فراموش کردیم: اول تغییر تدریجی فاز بدنه اجتماعی جنبش سبز از حضور در کف خیابان به فازهای مبارزاتی دیگر و دیگر توانایی حکومت برای مهندسی فضا.

این حکومت که ما می شناسیم استاد این است که کیسه بوکس بشود. برود گوشه رینگ و گاردش را سفت ببندد. حریف باید خیلی “استاد” باشد که در همان گوشه رینگ یک جوری با یک ترفندی، چیزی، گاردش را باز کند و ضربه آخر را بزند. ناک اوت! اما اگر نتواند این حکومت است که صبر می کند، ترجیح می دهد جلوی چشمان تماشاچیان تحقیر شود، مقداری مشت و لگد بخورد اما آنگاه که دید حریفش به در بسته می زند یا راه باز کردن گاردش را نمی داند، از خستگیش استفاده می کند و حمله ور می شود…

راهپیمایی در سالگرد انتخابات 22 خرداد. خیلی خوب است. نفس مطرح شدنش نشان می دهد جنبش سبز هنوز زنده است و سر پا ایستاده. رهبرانش هم بر روی مطالبات خود و حامیانشان پای می فشارند و این برای مایی که چند سالی بود به عقب نشینی پشت سر هم و از روی مصلحت ـ کدام مصلحت؟ - میدان داران سابقمان عادت کرده بودیم، طعمی از عسل شیرین تر دارد.

هدف گذاری هم مهم است. اینکه دقیقا بدانیم از اعلام آمادگی برای حضور مجدد در خیابان ها چه می خواهیم؟ آیا نسبت هزینه های احتمالی به فایده هایش را سنجیده ایم. فی المثال آیا به این فکر کرده ایم که لااقل امنیتی شدن چند روزه پایتخت و چند شهر بزرگ دیگر آنقدر ارزش دارد که حتی اگر فراخوان رهبران جنبش پاسخ درخوری نیافت، آن را به این در کنیم؟

راستی چقدر زود گذشت… به چشم بر هم زدنی… هنوز ضجه “ندا بمون” توی گوشمان زنگ می زند. هنوز کف خیابان های شهر از خون های شسته نشده رنگین است. هنوز روی در و دیوار علامت سبز V  می بینیم. هنوز آثار و جوارح شکنجه ها و ایستاده نگه داشته شدن ها را با خود داریم. هنوز هزار باده ناخورده در رگ تاک است…

اما باید مراقب بود. بسیار هم باید مراقب بود. رهبران جنبش علی القاعده ایده های اعتراضی دیگری به جز راهپیمایی هم بر روی میز دارند.اما نمی دانم وقت رو کردن آنها کی فرا خواهد رسید؟

هرچه باشد من نگران اینم که نکند ما که شکوه 25 خرداد و روز قدس و عاشورا را دیدیم و به شجاعت و بزرگی این مردم بالیدیم، در شب سالگرد انتخاباتی که به کودتا مبدلش کردند باز هم انگشت حسرت به دهان بگیریم. راهپیمایی و تظاهرات خیابانی، نقطه قوت بی بدیل جنبش سبز بود و هست. بسیار باید مراقب باشیم که این نقطه قوت را با دستان خود به نقطه ضعف مبدل نسازیم.