صحنه

نویسنده
پیام رهنما

آمیزه ای از سنت ایرانی و درام غربی

“تنها سگ اولی می داند چرا پارس می کند، مکبث” عنوان نسبتاً طویل نمایشی است به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی که با نگاهی به شاهکار ویلیام شکسپیر ومراسمی موسوم به “زار” بر روی صحنه رفته است. درصفحه صحنه ی هنر روز، این نمایش را به بوته نقد می کشیم و درادامه گفتگویی با کارگردان نمایش را از پی می آوریم…

بازیگران: داوود اسلامی، محمد سایبانی، مسعود اولی‌بندری، فریبا امیری، مریم حکمت، بهروز عباسی، مجید کشاورز، رضا کولغانی.

محل اجرا:کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر

ساعت:18.30

غلام حسین ساعدی می نویسد : اهل هوا کسانی هستند که گرفتار یکی از بادها شده اند و باد ها قواهای مرموز و جادویی را گویند که همه جا بر نوع بشر مسلط هستند. هیچ کس را قدرت مقابله با آنها نیست و آدمیزاد در مقابلشان راهی جز قربانی دادن و تسلیم شدن ندارد. بادها همچون آدمیان مهربان یا بی رحم، کور یا بینا، کافر یا مسلمانند. وقتی کسی گرفتار یکی از بادهای مرموز شد، باید پیش بابا یا مامای زار برود تا طی مجالس و مراسمی خاص باد را از تن بیمار خارج کنند. بعد از شفا و بیرون رفتن باد از تن بیمار آن شخص در جرگه ی اهل هوا در می آید. بابا های زار معتقدند، اشخاصی که مبتلا به مرض سر درد، چشم درد یا دل درد می شوند و از طریق توصیه های پزشک بهبود نمی یابند، یا دوای خانگی مصرف می کنند و درمان نمی شوند، برای درمان باید نزد بابا یا مامای زار بروند.

 

 

“تنها سگ اولی می داند چرا پارس می کند، مکبث” تلفیقی است از رویدادهای اصلی نمایشنامه مکبث و مراسمی تحت عنوان زار که اصالت و پیشینه ی آن منحصر به جنوب ایران است. پشت کوهی درمقام کارگردان این نمایش تلاش می کند تا رویدادهای اتفاق افتاده در مکبث را به نوعی در آداب و رسوم اقلیم جنوبی قرار دهد و وجه تشابه مراسم زار وموقعیت مکبث را در خطوطی به هم پیوسته گره زده و دربرابر دیدگان تماشاگران خود قرار دهد. اوبا بزرگ نمایی شخصیت “بابازار” و قراردادن “مکبث” درفضای اجرایی مراسم “زار” به موقعیتی دست می باید که درنخستین لحظات برای مخاطبان جذاب می نمایاند به گونه ای که اساسا به نظر می رسد نمایش قصد دارد به تعاریف جدیدی از حرکت در صحنه دست یابد، عنصری که با خزیدن آرام قصه از لایه های بیرونی به لایه های درونی روابط وذات آدم ها رخ می دهد. این شکل از رفتارها که با نفی همه موازین حرکت روی صحنه، (عاملی که صرف بازیگر تحت عنوان بازی می تواند روی صحنه داشته باشد) رخ می دهد برای اینکه به یک کنش نمایشی تبدیل شود مستلزم تجهیز شدن به تعابیر و ابزاری متفاوت است. به این معنی که کارگردان به منظور روی صحنه آوردن چنین متنی با تلفیق مراسم ملیتی خود نیازمند نوعی تصویر سازی ذهنی برای تماشاگر است. تصویر سازی ظریف و حساب شده ای که درراستای جریان سیال ذهن صورت می گیرد.

ابراهیم پشت کوهی درطراحی این تصویرها بسیارساده ولی با استمداد از ابزارهای صحنه ای گام برمی دارد. البته تاکید بر اجرای میزانسن های پیچیده کارگردان به تدریج تبدیل چهارچوبی خاص برای بازیگران می شود. چهارچوبی که بازیگر را وادار به تخلیه تمام تمرکز و انرژی اش درنقشی کم تحرک وسکون پذیر کرده است.

با این حال شخصیت پردازی موجز و ویژه ای که برآمده از متن نمایش وغنای مراسم زار است ودرنسوج نمایش جاری است، تک گویی های کوتاه و جاندار آدم ها که هریک، شکل، رنگ  ودنیای خود را دارند درخرده روایت ها و یا خرده نمایش هایی که قرار است کل واحدی را بسازند، پازلی را به تدریج تکمیل می کنند. تاکید کارگردان روی روابط دونفره ی شخصیت های  نمایش وتقابل فضای این روابط، ب سیار قابل تامل است. ترکیب بندی های دونفره، هرچند تنها در راستای نوعی تصویر سازی از آن بهره برده است وتک گویی های اشخاص نمایش به قوت خود باقی است ولی دربعضی لحظات بسیار نمایشی و خلاق جلوه می کند.

 

 

دنیای آدم ها و رابطه ها در نمایش، نشات گرفته از خشونتی ذاتی و ریشه دار دردل طبیعت است. فضای حاکم بر آدم ها، سردی و سکون و زیبایی خشونت طبیعت را یک جا با خود دارد وشاید بی دلیل نیست که در جای جای نمایش روی استفاده از حصیرهای دایره ای و قلیان ها و پارچه های قرمز رنگ تاکید می شود.
پشت کوهی در ارائه تصاویر نمایش خود بی دریغ تلاش کرده است اما همزمان با روند پیش برنده داستان متوجه می شویم که در برخی از لحظات میزانسن های وی خالی از وجه معنایی بوده و صرفا به جهت رخ نمایی به مخاطب ارائه می شود. این مساله درمسیر رو به پایان نمایش نیز بیش از گذشته به چشم می خورد وگاهی اوقات تا لحظاتی گسترده می شود که داستان نمایش تبدیل به تمرینات آموزش کارگردانی در برابر تماشاگر می شود.

بی‌تردید پشت‌کوهی کارگردان خلاقی است و ظرفیت‌ها و توانایی‌های زیادی دارد، اما نوع بهره‌گیری از این توانائی‌ها در این نمایش به فرجام مطلوبی نمی‌‌رسد. نمایش “تنها سگ اولی می‌داند چرا پارس می‌کند مکبث” سرشار از نمادها و نشانه‌های آئین زار همچون لباس سفید، باد کافر و مسلمان، اسطوره‌ها و خیزران و… است که اتفاقا برای تماشاگر ایرانی ناشناخته است و با توجه به ایرانی بودن و کهن بودن آن، برای تماشاگر ایرانی جذاب می‌نماید و معرفی این مراسم و اجزا و عناصر آن به تماشاگر می‌تواند جذابیت‌های زیادی را برای او در پی داشته باشد که البته به دلیل تنیده شدن این مراسم در یک داستان نامربوط بهره‌برداری لازم از مراسم زار صورت نگرفته و تنها بر ابهامات تماشاگر در زمینه درک و دریافت مراسم افزوده است.
اگر پشت‌کوهی تلاش دارد تا در زمینه معرفی و زنده نگه‌داشتن مراسم زار قدم بردارد، با شناختی که او از این آئین دارد، می‌تواند با انتخاب داستان‌ها و بسترهایی که پتانسیل لازم برای اجرای این مراسم را داشته باشند گام بزرگی در معرفی و شناخت این آئین کهن بردارد.

 

 

دیگر از موارد یاد شده، بازی بازیگران نمایش هم دراجرای “تنها سگ اولی می‌داند چرا پارس می‌کند مکبث” دچار سردرگمی های زیادی است.این مساله تا آن جا پیش می رود که بسیاری از بازیگران نمایش به شکلی معلق میان اجرایی از نمایش شکسپیر و یا رونمایی از مراسم “زار” برای تهرانی ها معلق مانده اند. استفاده واجرای ژست نمایش های کلاسیک به همراه طراحی های خاص بازیگران برای بیان و لحن شخصیت ها درپاره ای ازلحظات قربانی اجرای میزانسن های مراسم زار می شود تا ضعف کارگردان در هدایت بازیگران خود را بیش از پیش شاهد باشیم.