شگردهای تجربی…
روجا چمنکار
سه شعر از مجموعه شعر “تشریفات” سروده بهاره رضایی
شبه تاریخ
سلام!/ به منطقه ممنوعه خوش آمدید
ما در چند قدمی/ یک اتفاق بزرگ قرار داریم
فرانسه شعر میخواند
انگلیس سوت میزند
روسیه پیپ میکشد و انسان اولیه از کنارم میگذرد
بوی سنگ میگیرم
و عاشق عشقهای ماقبل تاریخ میشوم…
تحجر چه طعم خوبی دارد.
بهانه
از پشت آیفون
گنجشک های کوچکی
که روی لب هایم
جا گذاشتی
تخم گذاشتند
جوجه های کوچکم
حالا بزرگ شدند
و رد تو را می گیرند
تشریفات
با یک اتومبیل سیاه شش در آمد
من با لهجه ی تزئینی
چیزی شبیه گیلکی خفیف مادرم
که توی حلقم
ورم کرده بود
سلام کردم.
محافظ نداشت
برای همین یک دور
توی ذهنش قدم زدم
انگار
به قسمت اشیای گمشده رفته باشی
یک خاطره از کودکی من
روی شیر سنگی
در رامسر بستنی میخورد
بخشی از ذهنم
چل تکه
خبردار ایستاده بود
و همین طور در یک اسلاید
من با خودم حرف میزدم
و روی جهنم با تو بودن آب می ریختم
آب میریختم
و تو خاموش نمی شدی
همین جا
از خودم
ازکلمه
عذر خواهی میکنم.
بهاره رضایی- شاعر و نویسنده
نگاه…
اولین پلان، تصویر اتومبیل سیاه ششدریست که صدای ترمزش در اولین شعر میپیچد و تشریفات آغاز میشود.
تصاویر پشت سر هم میآیند، بر هم دیزالو میشوند، از حال به گذشته میروند، از گذشته به حال باز میگردند و در میان همین رفت و برگشتهای زمانی ناگهان با پایانبندی غافلگیرکننده، مخاطب را از فضای ملموس تزئینی به لایهای در عمق پرتاب میکنند: یک خاطره از کودکی من/ روی شیر سنگی/ در رامسر بستنی میخورد/ بخشی از هویتم/ چل تکه/ خبردار ایستاده بود/ و همینطور در یک اسلاید/ من با خودم حرف میزدم/ و روی جهنم با تو بودن آب میریختم/ آب میریختم/ و تو خاموش نمیشدی/ همین جا/ از خودم/ از کلمه/ عذرخواهی میکنم. (اسکورت شرقی، ص ۱۰و ۱۱) و این ویژگی تا پایان در تمام شعرهای این مجموعه حضور غالب دارد، معمولا با اعلام موقعیت شاعر شروع میشوند و ضمن اعتراض از این موقعیت موجود، با لحنی گزارشگونه و اخباری به خلق تصاویری درخشان میرسند. در روند این خلق، شاعر با هوشمندی از کلمات ساده و روزمره بهنفع شعرش استفاده میکند بدون اینکه از هیچ سادگی به سادگی عبور کند و اینطور شاعر، اجرایی شاعرانه از به ظاهر غیرشاعرانهترین کلمات به دست میدهد: روی خطهای مرز این دفتر/ با تریلیهای حروف/ از سر سطر/ یک خط در میان/ با کمپرسیهای جوهری/ از همین جاده شوسه/ که رضاخان/ کشف حجاب کرد/ کلمه/ قاچاق میشود. (چه همسفر خوبی!، ص ۵۲)
از دیگر ویژگیهای این دفتر شعری را عنوانهایی میدانم که با هوشیاری انتخاب شدهاند و نقش موثری را بازی میکنند چراکه عنوانها بیش از آنکه توضیحدهنده شعر باشند جزئی در هم تنیده در شعر هستند و گاه آنقدر مهمند که گویی تمام شعر عنوانی حاشیهای است برای رسیدن بهعنوان به مثابه متن: فردا به سلیمانیه میرسیم؟ (ص ۱۵) کمی پشتصحنه ادبیات با فیلتر قوی (ص ۱۳)
عنوان شعرها همچنین خود نشاندهنده طنزی است که هر چند از تلخی فضای شعر میکاهد اما به مخاطب اجازه خندیدن نمیدهد. بهاره رضایی با بهکارگیری طنزی گزنده به خوبی از پس خلق فضاهای دردناک روزمره برآمده است.
از دیگر ویژگیهای غالب “تشریفات” استفاده از جامپها و پرشهای تصویری است، تصاویری دور از هم که یا با همنشینی دو کلمه با حروف نزدیک به هم با هم پیوند میخورند یا با تداعیمعانی یا با تکرار حروف یکسان به هم متصل میشوند:
پچپچ میکردیم/ و پیچهای طولانی/ در راه بود… / تلفن زدم/ که بگویم دوستت دارم/ خطها همه مشغول بودند(فردا به سلیمانیه میرسیم؟ ص ۱۷)
بهنفع تو سوت کشیدم/ سوت کشیدم/ قطار رفته بود (فوتبالی که زندگیست ص ۲۰)
چرخ میشدم/ و پلیسه میکردم ذهنم را/ فرخییزدی میخواندم/ و بخیه میزدم لبهایم را (زینت جهان شاه ص ۲۶)
دلم/ توی طبقات خودش/ تقطیع میشد/ و تایپوگرافی/ روی تپههای تنت را/ آغاز میکردم (زورو ص ۷۰ و ۷۱)
اما عاشقانههای این مجموعه زیباترین تصاویر را از دوگانگیهای عاطفی به دست میدهند. عشق و نفرت و معلق بودن میان این دوگانگی از همان ابتدا با “جهنم با تو بودن” شروع میشود و به تکرار خود ادامه میدهد: دیگر دنبالم نگرد/ باید طاعون با تو بودن را/ جایی تمامش میکردم (فوتبالی که زندگیست ص ۲۴)
معشوق، از موقعیت مقدس کلیشهای همیشگیاش بیرون میآید و به شکل دیگری در شعر بروز مییابد. شکلی که بازتاب ذهن پیچیده انسان امروز و روابط پیچیده اوست. زیباترین مصداق این دوگانگی عاطفی را که شاید اشارهای کوچک هم به عقده الکترا داشته باشد میتوان در شعر “تقدیم به پدر ژپتوی عزیزم” دید: با سمبادههایی که روی صورتم کشیدی/ تمام شدم. / سلام پدر!/ آمدم/ تا پینوکیوی دروغگوی تو باشم/… / غصه نخور پدر/ درست است که من هیچوقت آدم نمیشوم/ و دماغم/ هر روز بزرگتر میشود/ اما قول میدهم/ وقتی که سردت شد/ خودم/ خودم را/ توی شومینه بیندازم (ص ۶۷ تا ۶۹)
و اینگونه، بهاره رضایی، در “تشریفات” از صرف اعتراضهای یک زن معترض، نوستالژیهای شخصی و اعترافات شاعرانه عبور میکند و با شگردهای تجربی خود، مستبد بر موضع خود در شعر میایستد، نه اصرار نکنید، او هرگز نمیرقصد، “حتی اگر والس ملایمی” وسوسهاش کند. او شاعری است که برای نوشتن، هزینه پرداخته و شعرش را خودش به تنهایی به صبح رسانده است.
کوتاه از شاعر…
بهاره رضایی متولد 1356در شهر” رودسر”است. از9 سالگی به سرودن شعرهایی نثرگونه پرداخت اما آغاز شاعرانگی در 12سالگی اش اتفاق افتاد. اولین بار شعرها یش در مجله “آدینه ” درصفحه ای تحت عنوان “با نو آمدگان ونو آوران شعر” منتشرشد. سال1378 ا ولین مجموعه شعر بانام “آنیتا؛عروس چهار فصل سکوت” از سوی انتشارات “سیمرو” منتشر شد. اغلب شعرهای این مجموعه عاشقانه وازبن مایه های تغزلی ولیریک برخوردار است.اودراین سا لها روزنامه نگاری را تجربه کرد ودرمطبوعات رسمی کشوربه فعالیت پرداخت. سال1381 دومین مجموعه شعراوبانام “خداخواب تازه تری برایم دیده است” ازسوی انتشارا ت “نیم نگاه” به چا پ رسید.این کتاب درسا ل 1382در شماره نامزد های دریافت جایزه “شعر امروز ایران ” قرار گرفت. سال 1383سومین مجموعه شعراوبانام”درست باید همین امروزتیربارانم می کردی؟!
“ازسوی انتشارات”محقق” منتشرشد.این مجموعه به عنوان بهترین مجموعه شعرسال1383 ازطرف مجله ی”نگاه نو”شناخته شد.
دربهار1384به همراه شاعران ایرانی وفرانسوی دربرنامه ی ادبی”کاروان شعر”شرکت کرد ودر شهرهائی چون: شیراز، اصفهان، تهران، فیروزآباد، شهرکرد و…شعر خوانی کرد.
بهاره رضائی درآبان1384”نوامبر2005” به دعوت بیینال شعرفرانسه به پاریس رفته وشعرخوانی وسخنرا نی هایی رابرگزارکرده است.
درمهرماه1385”اکتبر2006”به دعوت دانشگاه “اکونومی تکنولوزی” آنکارا ودانشگاه” بیلگی” استانبول به ترکیه رفته ودر کنفرا نس ادبی با عنوان”همسایه! دررا باز کن!” شرکت کرده است.اودرتهران زندگی می کند وبه کارویراستاری مشغول است.