قاتلان امام حسین

علی کلائی
علی کلائی

که شمس انقلاب کربلا همواره تابان است…

حسین! ای انقلابی مرد آزاده

به خون اطهرت سوگند

به عزم راسخت سوگند

که ما هرگز نیاساییم از پیمودن راهت

آری شمس انقلاب کربلا همواره تابان است. در طول تاریخ آنانی که اهل مبارزه برای آزادی و برابری بودند، همه شاگرد مکتب حسین بودند. از چه گوارا تا گاندی و همه و همه. مکتب حسین و استراتژی شهادت از آن یک روز و یک ساعت نیست. این مکتب، یک زندگی است. یک عمر است. مکتب مرگ نیست که مکتب حیات است. مکتبی است که حیات نه با هدر دادن هوای زمین و مصرف اکسیژن که با خون تضمین می شود. مکتب حسین مکتب مبارزه است با استراتژی شهادت. هر آن باید آماده باشی که جانت را خصم ستمگر می ستاند. باید آماده باشی که بروی و می دانی که از هر قطره خونت و از خاکسترت رزم آوران دیگری بر می خیزند.

دراین داستان اما جماعتی مورد لعن اند. جماعتی جنایت کارند. جانی اند و مستوجب عذاب. سویی نیکوست در این جریان که تکلیف آن مشخص است. کاروان عشق حسین و یاران حسین. اما سویی شر است. جانی است و دست تا مرفق به خون حسین آلوده دارد. این سو را باید شناخت تا بفهمیم حسین با که می جنگید و چرا می جنگید. با کدام جماعت روبرو بود و کدام جماعت بودند که با آنچه انجام دادند حسین را کشتند.

معروف است که می گویند سخن باید کوتاه باشد و پرمغز. اتلاف وقت خلائق است تطویل بحث. ساحت قلم و کتابت، ساحت سخن و منبر نیست که باید ساعتی پر شود یا نشود. ساحت معناست. باید گفته شود آنچه شایسته و بایسته است.

زیارت وارث را همه خوانده ایم. در باب صحت سندش هم از معدود متون ادعیه ای است که مورد وثوق همگان، حتی اهل تدقیق و اشکال گیری و مداقه موشکافانه است که البته همین درست است. اگر این همه مداقع موشکافانه نبود، قدرت بدستان ظاهرا الصلاح معلوم نبود امروز با دین خدا چه می کردند که البته در همان زمان حسین کردند. در همان زمان حسین را نه به دستور یک کافر حربی که با فتوای شریح قاضی و به بهانه خدمت به دین خدا کشتند. خون خدا را به بهانه خدمت به دین خدا کشتن سیّاسی ای می خواهد که ظاهرا در آن زمان داشتند. و امروز هم اگر بگردی هست.

زیارت وارث صراحتا سه دسته را در یک جا لعن می کند.

دسته اول کسانی اند که حسین را کشتند. آنان که شمشیر زدند و تیر بر چله کمان نشاندند و با سنگ و آهن بر پیکر خون خدا و آل الله زخم زدند. جماعتی که جنایت کردند. خب! تکلیف اینان معلوم است و جنایتکاریشان آشکار.

دسته دوم اما کسانی اند که به حسین ظلم کردند. تنهایش گذاشتند. عهدشان را با او به زیر پا نهادند و مزورانه او را دعوت کردند و بعد یا با سیم و زر و یا با تهدید و ارعاب به لانه هایشان خزیدند. خلف وعده خود ظلم است. اینان اما کسانی نیز هستند که بر آل الله زخم زدند. خاندان اسیر حسین را زخم زبان زدند و با زبانشان ایشان را آزردند. تکلیف اینان نیز، گرنیک بنگریم مشخص است و جنایتشان آشکار.

اما دسته سوم! فلعن الله امه سمعت بذالک فرضیت به. کسانی که آن را شنیدند و به آن رضایت دادند. کسانی که سکوت کردند و تماشاچی بودند. کسانی که در میانه جدال حق و باطل “به من چه”ای گفتند و کنار کشیدند. ظلم نکردند و آدم هم نکشتند. اما خالی کردند. شنیدند و سکوت کردند و با سکوتشان ارباب ظلم را تائید کردند. گفتند کار داریم. خانه داریم. بچه داریم و زندگی داریم و پست داریم و موقعیت داریم و نمی توانیم و نمی شود و قس علی هذا. سکوت کردند. در مقابلشان کشتند و اینان به دنبال رسیدن به سر کار خود بودند. در مقابلشان ظلم کردند و اینان سر در آخور زندگی خود داشتند. اصحاب عافیت بودند. اصحابی بودند که شاهد ماجرا بودند. اما به هر دلیلی رها کردند و رفتند و در میانه مبارزه نماندند. اینان نیز لعن می شوند.

همیشه در هر مبارزه ای، در هر انقلابی هر سه اینان هستند. دسته عمله و اکره ارباب ظلم و نیروی نظامیش که می کشند. دسته سیاسیون و مواجب بگیران دستگاه جبار که ظلم می کنند و دسته سوم و امان از دسته سوم. دسته ای که سکوت می کنند و با سکوتشان دستگاه ظلم را یاری می رسانند. و شب و در سکوت خنجر می زنند و البته اینان از هر دو قبلی ها خطرناکترند. چه اشباه الرجال نامرئی اند که خنجرشان در خدمت ارباب ظلم است.

حسین را هر سه اینها کشتند. حسین را زور و زر و تزویر کشت.

اما راه حسین همچنان پابرجاست. راه حسین راه انسانهای آزادیخواه و عدالت طلب و قسط محور است. این راه همچنان هست. از شرق تا غرب عالم نظر کنید. پیروان راه حسینی را همه جا می تواند هنوز دید. این راه به صبح رهایی بشریت منتهی است.