هلن کوپر
همین دو سال پیش بود که باراک اوباما، که آن زمان سناتوری از ایلینوی با آرزوی ریاست جمهوری بود، در مناظره دموکراتها در چارلستون اعلام کرد که خواهان مذاکره مستقیم بدون قید و شرط با رئیسجمهور ایران است.
این هفته پرزیدنت اوباما، زمانیکه محمود احمدینژاد آتشین مزاج، که موجب ترس اسرائیل است و ریاست جمهوریاش مورد چالش قرار گرفته است،این فرصت را پیدا میکند؛ هنگامی که او برای پیوستن به آقای اوباما و دیگر رهبران جهان برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، در دوره ای مهربانتر و آرامتر باراک اوباما، راهی نیویورک می شود.
حدس بزنید؟ مقامات دولت هر کاری از دسشان بربیاید انجام میدهند تا مطمئن شوند این دو در فاصله نزدیک کنار یکدیگر قرار نگیرند.
ری تکیه که تا ماه گذشته مشاور ارشد در امور ایران در وزارت امور خارجه دولت اوباما بود گفت: “باید سرویس مخفی را بیاورید تا موانعی سر راه بگذارد. باید قرنطینه کنید. باید سگها را بیرون بیاورید. باید مطمئن شوید از هرگونه احتمال رویارویی با احمدینژاد جلوگیری میشود.”
یک مقام کاخ سفید پنجشنبه شب به همین اندازه یکدنده بود. وی گفت: “دیدار احمدینژاد و اوباما – این اتفاق نخواهد افتاد. رویدادهای انتخابات ایران و پیامدهای آن را دیدید. ما رفتار رژیم را نگاه میکردیم. در عین حال تماشای این رویدادها، این واقعیت را که یک موضوع هستهای وجود دارد که باید به آن رسیدگی کنیم، تغییر نداده است؛ سخت است که آنچه دیدهایم روی ما اثر نگذارد.”
پس از تابستانی که جهان معترضان ایرانی را مشاهده کرد که در خیابانهای تهران توسط نیروهای دولتی به سختی مورد حمله قرار گرفتند تا تضمین کنند که احمدینژاد پس از انتخاباتی که جهان آن را همراه با تقلب میبیند به عنوان رئیسجمهور باقی بماند، آخرین جایی که آقای اوباما میخواهد آنجا باشد، در کنار رییس دولت ایران است. کوچکترین دست دادنی بین محبوبترین شخصیت سیاسی غرب و یکی از بدنامترین دشمنان سیاسی این کشور، علاوه برحقانیتی که به احمدینژاد در کشورش میدهد، میتواند مخالفان سیاسی نوپای ایران را نابود کند، به رقیبان محافظهکار آمریکا فرصت انتقاد بیشتری از رئیسجمهور بدهد و اسرائیل را به گوشه براند.
در همین حال آقای احمدینژاد ممکن است ایدههای دیگری داشته باشد: از آنجا که او با مهمان ناخوانده بودن در عکسهای خبری آقای اوباما چیز کمی برای باختن و چیز های زیادی برای بدست آوردن دارد، برخی از مقامات دولتی نگران هستند. آقای احمدینژاد با نشان دادن بیاعتنایی به نظرات غرب و نقش بازی کردن برای جمعیت، روز جمعه ضربه دیگری به اسرائیل زد و در یک راهپیمایی در تهران گفت هالوکاست یک “فسانه” است. برای برانگیختگی شدید، این زمانبندی بیعیب و نقص بود: راهپیمایی سال نو یهودی در حال آغاز است. رابرت گیبز سخنگوی کاخ سفید به سرعت این بیانات را به عنوان “دروغهایی تند” محکوم کرد.
آمریکا برای مذاکرات هستهای با ایران، اروپا، روسیه و چین در ماه اکتبر موافقت کرده است اما آنها مذاکرات سطح پایینتری هستند و برای آقای احمدینژاد فرصتی نخواهد بود که آقای اوباما وعده دو سال قبل خود را محقق سازد. هر دو رئیسجمهور دیپلماتهایی را به نمایندگی ازطرف خود خواهند فرستاد.
تعداد کمی فکر میکنند که این مذاکرات نتیجهای در بر داشته باشد. بنابراین برای نمایش بزرگ این هفته نیویورک، انتظار پرزیدنت اوبامایی را دارند که رفتارش در قبال ایران رفتار مقام پیشین خود، جرج بوش را تداعی کند.
ممکن است در آغاز غریب باشد. هفته پیش آقای اوباما خود را از یکی از ابتکارات سیاست خارجی پرزیدنت بوش جدا کرد و تلاش برای استقرارموشک های رهگیرآمریکا در لهستان و جمهوری چک را بخاطر اعتراض روسیه کنار گذاشت. جمهوریخواهان این را نشانه ضعف آقای اوباما قلمداد کردند اما دولت گفته است که درست برعکس است – این اقدام اجازه استقرار رهگیرها در جایی نزدیکتر به خطر اصلی یعنی ایران را میدهد و روسیه را به همکاری بیشتر در بازداشتن جاهطلبیهای هستهای آقای احمدینژاد و روحانیون تهران ترغیب میکند. هدف آقای بوش هم همین بود.
اکنون، آقای اوباما و آقای احمدینژاد قرار است روز چهارشنبه برای نمایندگان کشورهای جهان در تالار مجمع عمومی سخنرانی کنند و این بدیهیترین نقطهای است که ممکن است این دو با هم برخورد کنند. زمانی که آقای بوش در سپتامبر 2007 در مجمع عمومی سخن گفت، آقای احمدینژاد میان شنوندگان نشست و گوش داد و وقتی رئیسجمهور آمریکا ایران را به عنوان عضوی از “رژیمهای سرکش” خواند که باید با آنها مقابله شود، واکنش خاصی نشان نداد.
زمانی که آقای احمدینژاد سخنرانی 40 دقیقهای بیربط و معاندانه خود را چند ساعت بعد ایراد کرد، هیات آمریکا به شکلی نمایشی تالار را ترک کردند و تنها یک منشی را برای گوش دادن گذاشتند.
اینبار احتمالا آقای اوباما از ادبیاتی به تندی آقای بوش برای محکوم کردن ایران استفاده نخواهد کرد چرا که به هر حال او در ماههای اخیر سعی کرده مشت باز کرده خود را دراز کند؛ برای رهبر ایران نامه فرستاده و نوروز خوشی را برای رژیم آرزو کرده است. اما از او انتظار نداشته باشید در تالار بنشیند و به لفاظیهای آقای احمدینژاد گوش بدهد.
آقای تکیه که اکنون در شورای روابط خارجی است گفت: “حتی فکر نمیکنم سوزان آنجا بنشیند.” او اشاره به سوزان رایس نماینده آمریکا در سازمان ملل داشت. اما وی گفت احمدینژاد “احتمالا در زمان سخنرانی آقای اوباما در تالار خواهد بود. و این غیرقابل اجتناب است. ممکن است چاوز را به سمت خود بکِشد اما فکر نمیکنم به سمت تریبون هجوم ببرد.”
“کشیدن چاوزبه سمت خود” اشاره به دستدادن بدنام دیگر یعنی هوگو چاوز رئیسجمهور ونزوئلا و آقای اوباما در اجلاس قاره آمریکا در ترینیداد و توباگو در ماه آوریل دارد. این دست دادن موجب ناراحتی جمهوریخواهان شد و دیک چنی معاون رئیسجمهور سابق هشدار داد که این میتواند نشانه ضعف از جانب آقای اوباما باشد. (همچنین پس از آن آقای چاوز بیسر و صدا به سمت آقای اوباما رفت و به او یک کتاب داد.)
احمدینژاد هم ممکن است ایدههای مشابهی داشته باشد. پیش از این، رسانههای خبری ایران اشاره کردهاند که ممکن است بین این دو رئیسجمهور دیداری برگزار شود که مقامات کاخ سفید گفتهاند احتمال این رویداد “صفر” است.
عباس میلانی مدیر برنامه مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد گفت: “احمدینژاد از آن نفع بزرگی می برد.” آقای میلانی و دیگر کارشناسان سیاست خارجی میگویند، رئیسجمهور ایران از چنین تصویری برای نشان دادن خود به جهان به عنوان “رهبر جنوب در مقابله میان شمال وجنوب” بهرهبرداری میکند.
آقای احمدینژاد قرار است در مورد آپارتاید هستهای در نیویورک صحبت کند و اینکه چرا غرب فکر میکند که میتواند تسلیحات هستهای داشته باشد و هیچ کس دیگر نمیتواند و خود را به عنوان رهبری معرفی کند که از سوی جهان در حال توسعه حرف میزند. در این زمینه، ایستادن در کنار رهبر جهان توسعه یافته میتواند برای آقای احمدینژاد در کشورش بسیار نفع داشته باشد.
و بالاخره اینکه مذاکره با ایران به عنوان عاملی به نفع احمدینژاد در کشورش، آخرین چیزی است که کاخ سفید میخواهد.
منبع: نیویورک تایمز، 19 سپتامبر