کمتر از چند روز به پایان ضرب الاجل گروه 1+5 به ایران در زمینه پاسخ به بسته پیشنهادی مانده است. اکنون نگاه ها به ایران خیره شده که آیا بحران هسته ای مسیر معکوسی را در پیش گرفته و به طرف ساحل آرامش سمت گیری می کند ، یا بر آهنگ تشدید آن افزوده می شود؟
مفاد 9 سند ارائه شده از سوی ایران برای مدالیته و ساختار دور جدید مذاکرات قابلیتی را در جهت جوابگویی به خواست جامعه جهانی نشان نمی دهد . در واقع مهلت شش هفته ای تعلیق در برابر تعلیق دروازه ورود به مذاکرات است یعنی ایران بر تعداد سانتریفوژ ها نیفزاید و در عوض شورای امنیت تحریم های جدیدی وضع نکند تا اعتماد و ظرفیت لازم برای مذاکرات اصلی مهیا گردد که ایران باید تا اخذ اعتماد آژانس اتمی و راست آزمایی، فعالیت های معطوف به تولید سوخت هسته ای را متوقف کند و در عوض از مشوق ها و امتیازات شش قدرت برتر جهان بهره مند گردد.
درست بر خلاف تصور محمود احمدی نژاد، تعلیق در برابر تعلیق موضوع و محصول مذاکرات نیست بلکه مقدمه و آغاز آن است.
اظهارات احمدی نژاد مبنی بر افزایش هزار و اندی دستگاه به مجموعه سانتریفوژ های فعال و رساندن آنها به شش هزار عدد، دیگر نشانه ای است که امتناع ایران از پاسخ دلخواه گروه های 1+5 را نمایان می سازد. البته در عین حال اظهاراتش می تواند مسیر سازش را هموار سازد با این ادعا که ایران دیگر به نکنولوژی فناوری غنی سازی اورانیوم دست یافته و آن را بومی کرده است ، لذا با تحصیل حاصل، دیگر دلیلی ندارد تا به تنش با دنیا ادامه دهد.
بنا به برخی اخبار غیر رسمی، مقامات تهران قبل از نشست ژنو، قول های مساعدی به گروه 1+5 داده بودند که دوره شش هفته توقف در برابر توقف را می پذیرند و در ادامه هم حاضر هستند که تعلیق غنی سازی را در قالب عدم تزریق گاز به دستگاه های سانتریفوز بپذیرند و این مسئله دلیل اصلی حضور مقام سوم وزارت خارجه آمریکا در مذاکرات بود، اما آنچه نمایندگان ایران در جلسه مطرح کردند، بر خلاف این تصور بود. اولتیماتوم مقامات امریکایی و اتحادیه اروپا و بخصوص اظهارات تهدید آمیز گردون براون محصول نارضایتی از مذاکرات ژنو و تلاش برای اقناع ایران به پذیرش مفاد مذاکرات است.
البته این اولین بار نیست که دیپلمات های وابسته به حکومت ایران در خفا قولی را می دهند و در در جلسات علنی خلاف آن را بیان می دارند. ماجرای مک فارلین به نحوی نمونه وار وتیپیکال معرف این وجه از مدل رفتاری دیپلماسی جمهوری اسلامی است.
اما روند تحولات حاکی از آنست که گره کور بحران هسته ای ایران هفته آینده نیز باز نخواهد شد. مقامات تهران تمایلی حداقل در این مفطع برای تغییر سیاست هسته ای خود ندارند و کماکان استراتژی قبلی را در مسیری جدید ادامه می دهند. آنها با ارائه تصاویری متضاد، پاسخی مبهم خواهند داد که فاقد موضعی روشن برای تعلیق کوتاه مدت و یا نامحدود غنی سازی است.
ایران همانگونه که از گفته های اخیر علی لاریجانی بر می آید بهای گرانی را برای سرگفتن معامله هسته ای، طلب می کند. دادن تضمین امنیتی از سوی آمریکا و پذیرش ایران به عنوان قدرت برتر منطقه استراتژیک خاور میانه در توازن قوای کنونی در سطح منطقه و دنیا ،امری بعید به نظر می رسد و در ثانی از دید دنیا ، تضمینی وجود ندارد که اعطای این امتیازات ، آتش جاه طلبی ها و ماجراجویی های بنیاد گرایان ایرانی را خاموش کند.
اما عدم پاسخ مثبت ایران ، به معنای پایان مذاکرات نخواهد بود. بلکه با توجه به اینکه روس ها با سرسختی نشان دادن در مورد ضرب الاجل مخالف هستند ، مسیر مداکرات ادامه خواهد یافت ولی به موازات این مذاکرات ، گفتگوها در مورد دور جدید تحریم ها در شورای امنیت نیز آغاز خواهد شد.
ولی برآیند نیروها در مجموع مانع از شکل گیری تحریم های کمر شکن و سنگین می شود و سطح کنونی با آهنگی کم ، گسترش و تشدید خواهد یافت و پسامد آن اگر چه وضعیت وخیم اقتصادی ایران را با دشواری های جدیدی روبرو می سازد ، منتها تاثیری بازدارنده کوتاه مدت در فعالیت های هسته ای ایران ندارد.
همچنین چشم اندازی در کوتاه مدت برای برخورد نظامی نیز وجود ندارد و خط و نشان کشیدن های نظامی تنها به عنوان حربه ای تبلیغاتی در کارزار جنگ روانی مورد استفاده قرار می گیرند.
البته آمریکا و اروپا به سمت تدارک تحریم های یکجانبه پیش می روند. اروپا با تشدید تحریم ها امیدوار است که مقامات تهران از لجاجت دست بردارند تا بدینترتیب گزینه جنگ منتفی گردد و هم امتیازات کشور های اروپایی در بازار گسترده و جذاب ایران از بین نرود. دولت های اروپایی به شدت از سوی شرکت ها و بنیاد های تجاری کشور های تبعه خود تحت فشار هستند تا از بازار های اغواگر ایران خارج نگردند.
همچنین از سر گیری جنگ در آسمان های ایران ، موازنه قوایی که تا کنون به نفع اروپا بوده است را به نفع آمریکا تغییر می دهد.
گام بعدی اروپا ، ایجاد محدودیت در سرمایه گذاری های نفتی و گازی است که البته جدیت آن با خروج شرکت های اتریشی ، نروژی ، انگلیسی ، ایتالیایی و … مشخص خواهد شد.
طفره رفتن ایران از اجرای خواست جامعه جهانی ، مشروعیتی را نصیب امریکا می کند که محق تر از گذشته خواستار برخورد محکم است. آمریکایی ها اکنون برگ محکمی در دست دارند تا بگویند که همه تلاششان برای کاربست دیپلماسی نرم را انجام داده اند. لذا از کشور های دیگر انتظار دارند تا با آنها در مورد سخت گیری بر ایران و دیپلماسی تهاجمی همراهی کنند.
تحولات اخیر در دولت بوش و بخصوص در وزرات خانه های خارجه و دفاع موید در دستور کار قرار گرفتن مناسبات “جنگ سرد” در سیاست خارجی آمریکا است . در این گرایش با فاصله گیری از برخورد های صورت گرفته در عراق و افغانستان ، برای حل مشکلاتی نظیر ایران از راه حل های سریع و کوتاه مدت اجتناب می شود و در عوض تلاش می گردد تا در روند تدریجی فشار فزاینده و مستمر، رفتار حکومت ایران تغییر یابد . این دیدگاه مشکلات بغرنج اقتصادی ، گسترش شکاف و تنش بین جامعه و دولت و افزایش نارضایتی های عمومی در ایران را عرصه هایی می داند که دیر یا زود حاکمیت در ایران را متزلزل می کند و فرصت مناسب برای اثرگذاری از نزدیک را فراهم می نماید.
اظهارات صریح اوباما در فرانسه ، بی اساسی و سست بنیادی تصور حل مشکلات ایران و آمریکا درصورت انتخاب وی در مسند ریاست جمهوری را روشن ساخت. وی به جمهوری اسلامی هشدار داد که هر کس رئیس جمهور شود جاه طلبی ایران در منطقه و بخصوص دخالت در عراق، تلاش برای اخلال در صلح خاور میانه ، حمایت از تروریسم و برخورداری از دانش اتمی در زمینه های حساس را تحمل نخواهد کرد.
آقای خامنه ای شاید الان بیش از هر زمان دیگر به نادرستی ادعایش پی خواهد برد که پیروزی دموکرات ها درانتخابات گذشته کنگره آمریکا را پیروزی ملت ایران نامیده بود.
گام بعدی برخورد دیپلماسی تهاجمی آمریکا ، هدف قرار دادن بانک مرکزی ایران در مسیر تصویب تحریم های جدید است. امری که مقدمات آن در سنا و کنگره مهیا شده است این کار ممکن است چند ماه طول بکشد ، اما نفس طرح آن نیز آثار مخربی برای اقتصاد محتضر ایران دارد.
روسیه و چین کماکان تمایل دارند وضعیت بلاتکلیف کنونی به صورت کنترل شده ادامه یابد تا آنها بتوانند امتیازات بیشتری را از طرفین بگیرند.
چینی ها حجم تجارت خارجی شان با ایران را در سه سال گذشته تقریبا دو برابر کرده اند .روس ها نیز وضعیت مشابهی دارند.
آنها ضمن همراهی با افزایش ملایم تحریم ها ، در مقطع فعلی اجازه نخواهند داد تا تکلیف پرونده تعیین شود و باز خواهان دادن فرصت بیشتر به ایران می شوند.
در آن سوی میدان ، تصمیم گیران اصلی مسائل هسته ای در ایران آسوده خاطر می پندارند که ایستادگی آنها تا کنون موفق بوده و تا پایان ریاست جمهوری بوش امکان جنگ و تحریم های کمر شکن وجود ندارد و سطح تجریم های کنونی نیز اگر چه آزار دهنده است منتها هزینه ای است که باید برای تثبیت بقاء حکومت، حفظ پرستیز مقامات جمهوری اسلامی در جهان اسلام و موفقیت سیاست های تهاجمی خارجی پرداخت شود.
بنابراین خرید زمان فراغت و امنیت لازم برای پیشبرد برنامه هسته ای و رسیدن به نقطه بازگشت ناپذیر را فراهم می کند. طبق مدالیته پیشنهادی ایران، مدت زمان مذاکرات ممکن است سال ها طول بکشد. از آنجاییکه انتخاب تیم سیاسی ، نظامی و امنیتی رئیس جمهور جدید در آمریکا شش ماه طول می کشد ، لذا کشدار کردن ماجرا تا پایان ریاست جمهوری بوش حداقل یک سال زمان به جمهوری اسلامی می بخشد تا به خط پایان ماراتون هسته ای نزدیک شود و در معاملات پس پرده ، آمریکائیها را قانع کند تا موجودیت کنونی حکومت را به رسمیت بشناسند ، از تضعیف آن جلوگیری کنند و در نهایت در معادلات ثبات و امنیت منطقه مشارکت آن را بپذیرند.
امری که بعید است مورد موافقت گرایش های محتلف بلوک قدرت آمریکا قرار گیرد که در تحلیل آخر، نوع برخورد ایران با اسرائیل برای آنان تعیین کننده خواهد بود.
اسرائیل اکنون سخت بی تابی می کند. اگر چه مانور های نظامی اش در مقطع کنونی برای فشار آوردن به دنیا برای تشدید سخت گیری بر ایران است ، اما به مجرد ناامیدی از تلاش های بازدارنده بین المللی و رسیدن ایران به آستانه مرز های حساس ، استعداد حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران را دارد و چنانچه سابقه اش نشان می دهد در قبال تهدید های جدی ، منتظر ساز و کار های بین المللی نمی ماند و یکجانبه اقداماتش را انجام می دهد.
البته ایران هم واکنش تلافی آمیز نشان خواهد داد و بدیهی است ایران مانند عراق سال 1981 و سوریه 2007 نخواهد بود . اما قربانی، شعله ور شدن آتش های مخرب جنگ ، کل منطقه خواهد بود که منابع و پتانسیل هایش در جنگ قدرت گرایش های ستیزه جو و خشونت طلب از بین خواهد رفت.
حمایت نیروهای تندرو دست راستی آمریکا از مشارکت آمریکا با اسرائیل در جنگی بازدارنده علیه ایران و خلع سلاح شدن گرایش های میانه رو آمریکایی بواسطه انعطاف ناپذیری ایران ، نگرانی از خطرات و آسیب های جنگ را افزایش می دهد.
به هر حال بازی با زمان همیشه موفقیت آمیز نیست و خرید وقت تا جایی می تواند مثمر ثمر باشد که بتوان از آن استفاده کرد و نمی شود آن را به شکلی نامحدود ادامه داد.
از این رو موفقیت کنونی راهبران منازعه هسته ای ایران در کشدار کردن مذاکرات ، امری پایدار نیست و تا مدت محدودی می تواند کارساز باشد
مانور نظامی قریب الوقوع آمریکا و متحدانش در خلیج فارس این پیام را به ایران خواهد داد که هزینه های سپری شدن زمان مذاکرات بدون حصول نتیجه و اتلاف وقت، سنگین خواهد بود.