کریستوفر دوبلگ
چند هفته پیش با پسر یازده سالهام از تهران به آتشکده باستانی در تخت سلیمان رفتیم که چندان از مرز ایران و عراق دور نبود. در تمام طول مسیر که با یک قطار تمیز چینی انجام شد، احساسی جز امنیت نداشتیم. تنها نمود خشونتی که با آن روبرو شدیم در زنجان بود که بخاطر چاقوهایش مشهور است. در آنجا یک فروشنده بازوی خود را بخاطر نمایش ابزارش، خشک خشک اصلاح کرد.
هیچکس با عقل سلیم خود نمیتواند چنین سفری را در کشورهای همسایه جنگزده ایران تصور کند: عراق، افغانستان یا کمی دورتر در سوریه. ایران در منطقه خاورمیانه یک استثناء است که حاکمان آن از انحصار قدرت سود میبرند و زیرساختها کار میکنند و مردم شدیدا باسواد و غیرمسلح هستند. شاید ایران بتواند با اهرمهای خود در بازگشت ثبات به بینالنهرین و شام کمک کند.
میگویم “شاید” چون هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران به کمک دعوت شود. این یکی از گمراهیهای سیاست مدرن است؛ غرب با مهمترین کشور خاورمیانه همکاری درستی ندارد.
در یک سال گذشته مذاکرات بین ایران و ۱+۵ بر سر برنامه هستهای این کشور انجام شده است و هفته گذشته در سازمان ملل، دیوید کامرون با حسن روحانی دیدار کرد که اولین ملاقات در این سطح پس از انقلاب ایران محسوب میشود.
با این حال نمیتوان این واقعیت را پنهان کرد که تمام دستاوردهای روند دیپلماتیک میتواند معکوس شود.
اکنون زمان حساسی است. تنها هشت هفته به مهلت مذاکرات باقی مانده است و اختلاف عمده بر سر حجم غنیسازی اورانیوم هنوز وجود دارد. در همین حال، ائتلاف ناکامل ساخته آمریکا علیه داعش با حضور عربستان سعودی که سابقه ایجاد شیعههراسی در منطقه را دارد، یک بار دیگر برخورد غیرمنطقی غرب را نشان میدهد.
رئیسجمهور جدید ایران تاکنون دستاوردهای مهمی داشته است. روحانی از فرصت توافق اولیه استفاده کرد و توانست نرخ تورم را از ۴۵ درصد به ۲۰ درصد کاهش دهد و ارزش ریال را پس از آنکه ۸۰ درصد از ارزش خود را از دست داد تثبیت کند.
هرچند وضعیت حقوق بشر در ایران تغییر چندانی نکرده و به عنوان مثال، غنچه قوامی به خاطر اینکه سعی داشت وارد استادیوم والیبال شود، متهم به تبلیغ علیه رژیم شده و بیش از سه ماه است که در بازداشت بسر میبرد. اما این قبیل امور از دست روحانی خارج است و بسیاری از ایرانیان فعلا توافق دارند که اولویتهای روحانی باید اقتصادی و دیپلماتیک باشد.
مسافران خارجی به شوخی میگویند، وزرای کابینه او از دولت خود آمریکا تعداد بیشتری از دانشاموختگان دانشگاههای آمریکا را در خود جای داده است و بیاعتنایی آشکار او نسبت به تیرهای محافظهکاران باعث شده که به او به عنوان رویینتن نگاه شود. او ممکن است بتواند با فراوانی نفت و گاز به اهداف خود برای تبدیل ایران به جامعهای بازتر و گشودن پتانسیلهای اقتصادی دست یابد.
هر اتفاقی که پیش آید، سوریه مایه دلخوری است، اما هدف مشترک نبرد علیه داعش هنوز وجود دارد. در مقایسه با صدها شیعه که توسط داعش سلاخی شدهاند، تعداد کشتههای غرب بسیار اندک است.
بنابراین باعث شرمندگی است که بنیامین نتانیاهو در نطق سازمان ملل خود عنوان کرد که محکوم کردن داعش توسط روحانی، اشک تمساح است. نتانیاهو همچنین علیه ظاهر فریبنده روحانی هشدار داد و گفت او میخواهد موانع را برای ساخت بمب هستهای از سر راه بردارد. اساس این کاریکاتور ممکن است این باشد که نتانیاهو میترسد ایران موجب تضعیف مهرورزی غرب نسبت به اسرائیل شود. مسئلهای که پیشاپیش بخاطر کشتار فلسطینیان در غزه در حال رخ دادن است.
غرب باید این را بداند که کمکهای ایران به موفقیت مذاکرات جاری هستهای وابسته است. اگر موفق شوند و تحریمها برداشته شود، این کشور میتواند سریعا فروش نفت خود را افزایش دهد و حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از داراییهای مسدود شده خود را آزاد کند.
عدم موفقیت مذاکرات و سنگاندازیهای کنگره آمریکا میتواند باعث واکنش متقابل ایران شود. به تبع اعتبار روحانی و تمامی آنچه برایش ایستاده از بین خواهد رفت و این میتواند برای ایران، برای منطقه و نهایتا برای غرب فاجعهبار باشد.
همکاری نزدیک بین ایران و غرب میتواند منطقه خاورمیانه را که در حال فروپاشی است نجات دهد.
منبع: گاردین - 2 اکتبر