من نمی دانم این خارجی ها چرا حرف می زنند؟ نه اینکه چرا کلا حرف می زنند، به هر حال خارجی ها هم انسان هستند و حق دارند حرف بزنند، ولی چرا در داخل ایران حرف می زنند؟ یعنی آنها نمی دانند که یک خارجی نباید در ایران حرف بزند. حتی در خیلی موارد اگر خارجی ها درباره ایران هم حرف نزنند خیلی خیلی بهتر است. منظورم این است که روزنامه واشنگتن پست نوشته که: “اتهام جاسوسی به جیسون رضائیان بی معنی است.” حالا نمی دانم این حرف را برای کمک به جیسون رضائیان گفته یا برای اتهام زدن به او. چون چنین حرفی در ایران هیچ اهمیتی ندارد. این روزنامه واشنگتن پست فکر می کند بقیه چیزها در ایران معنی دارد که می گوید اتهام جاسوسی به جیسون رضائیان بی معنی است.
طرف محمد قوچانی را متهم کرده بود که در دوبی با جاسوسان آمریکا ملاقات کرده است. محمد قوچانی هم گفته بود من اصلا پاسپورت ندارم. و تا به حال هم وقت نکردم پاسپورت بگیرم. فردای همان روز متهم شده بود به اینکه هم با جاسوسان آمریکا در دوبی ملاقات کرده و هم اینکه خروج غیرقانونی از کشور کرده و به همین خاطر هم مجازات می شود. یعنی در واقع اگر شما ثابت هم بکنید که لیلی اصلا زن نبود و مرد بود تازه مجنون را علاوه بر “زنای از راه دور” به “رابطه با همجنس” متهم می کنند.
اصلا در جمهوری اسلامی چیزی معنی ندارد، که شما دنبال چیز معنی دار دیگری می گردید. وقتی در کشور طرفداران صلح، وفاق ملی، عدالت، دوست داشتن حیوانات، آرامش، برابری و چیزهای دیگر رسما متهم هستند، طبیعی است که یک آدم همین که اسمش جیسون است، خبرنگار است، ایران را دوست دارد و در تهران زندگی می کند، یعنی جاسوس. اصلا یک ایرانی وقتی سه ماه از ایران خارج شود، انگاری که وسط پاریس یا رم یا لاس وگاس روی خشت افتاده، اصلا چنان حرف می زند که انگاری هرگز در ایران زندگی نکرده، آن وقت یک ایرانی که در آمریکا بزرگ شده، برمی گردد ایران زندگی کند؟ بچه های علما نیم ساعت پایشان را از مرز ترکیه آن طرف می گذارند، دیگر زبان فارسی یادشان می رود، به حاج آقا میگن پاپا ، پس طبیعی است که علما فکر کنند وقتی یک ایرانی بعد از یسست سال به ایران برمی گردد، لابد جاسوس است.
اصلا از اینها گذشته، شما فکر کنید وقتی “بهزاد نبوی معاون رییس جمهور مردمی و شهید و وزیر انقلابی کابینه آیت الله مهدوی کنی و باهنر را بخاطر شرکت در تظاهرات و به اتهام سدمعبر در خیابان و بوق زدن جلوی بیمارستان به پنج سال زندان محکوم می کنند، یا شمس الواعظین را به دلیل انتشار و حمل سلاح سرد( روزنامه را سلاح سرد محسوب کرده.) زندانی کرده. یا مسعود بهنود را به جرم این که موقع نوشتن مقاله شراب فرانسوی خورده بود به انفرادی انداخته و یا آن یکی را بخاطر اینکه پشت تلفن به دوست دخترش گفته « جیگرت را بخورم» به اتهام زنای از راه دور به سه سال زندان محکوم کرده، شما چه انتظاری دارید. یادتان رفته که فلان روزنامه نگار دوره اصلاحات بخاطر مصاحبه با یک رسانه بیرون ایران به چهارده سال زندان محکوم شد و بعد از اینکه اعتراض کرد، در تجدید نظر به دو ماه زندان محکوم شد و چند روز بعد هم از زندان مرخص شد و رفت پی کارش. حالا شما دوست دارید بگوئید این چهارده سال بی معنی است، یا آن دو ماه بی معنی است، یا اصلا قوه قضائیه بی معنی است.”
به نظر من جمهوری اسلامی هیچ تعجبی ندارد، یعنی هر کاری ممکن است بکند، حتی کار عاقلانه، فقط نباید انتظار داشته باشیم که همیشه رفتارش منطقی یا غیرمنطقی باشد. اصلا فکر کنید چطوری می شود که بالاترین مقام امنیتی کشور، متهم به جاسوسی برای اسرائیل بشود، و هنوز بعد از پانزده سال طرفدارانش بگویند که او جاسوس نبود و حتی مخالفانش هم قبول نداشته باشند که جاسوس بوده است. کلا در مواجهه با جمهوری اسلامی بهترین رفتاری که می توانیم بکنیم این است که جوری رفتار نکنیم که انتظار چیزی را داشته باشیم.
مرگ بر برابری جنسیتی
البته آدم خیلی عصبانی می شود که کسی به او بگوید که تو خائن هستی، در حالی که من فقط روزنامه نگار هستم. ولی از آن بدتر همین است که یکی مثل استالین یکی مثل کامنوف را وادار کند که بپذیرد که “من اعتراف می کنم که به حزب خیانت کردم.” در حالی که همه می دانند که او خیانت نکرده است. واقعا آدم حرص می خورد که در مجلسی که نصف نمایندگانش مثل کوچک زاده و رسائی و حسینیان و کوهکن و بزرگواری کمترین سابقه شان گاز گرفتن اعضای کابینه است و اصولا بدون زدن واکسن ضدهاری نباید وارد این مجلس شد، باهنر عقلش را ببندد و دهانش را بازکند و بگوید: “باید کاری کنیم که روحانی کمتر عصبی شود.”
البته خیلی بد است که زنان در کشور ما اینهمه مورد ظلم و نابرابری هستند، ولی از این بدتر آن است که حجت الاسلام رضا غلامی بگوید: “اسلام برابری جنسیتی را عامل ظلم به زن می داند.” و بگوید: “ما حقیقتا از ستم غرب به زن به ستوه آمده ایم.” البته ممکن است این حرفش خیلی هم نامربوط نباشد. واقعا ستمی که غربی ها به زن می کنند غیرقابل تحمل است. همین که غربی های کثیف به زنان می گویند هرجوری خودت دوست داری لباس بپوش. یا اینکه زنان را از مردان تفکیک جنسیتی نمی کنند، و.اقعا ظالمانه است که غربی های خائن حق حضانت کودکان را می دهند به مادران بدبخت و به پدران می گویند برو هر جا خواستی حالش را ببر. یا وقتی زن و مرد از هم طلاق می گیرند، نصف ثروت شان به زن داده می شود، اصلا این غربی ها به این فکر نمی کنند که زنی که شوهرش ممکن است میلیونها دلار داشته باشد، وقتی زن نصف این پول را گرفت باید چکارش کند؟
اصلا غربی ها فکر کرده اند که وقتی یک زن بطور عادی هر روز توی سرش نخورد چقدر ناراحت می شود و ممکن است اعتماد به نفسش را از دست بدهد، یا مثلا زنی که شوهرش باغیرت نیست و حسودی نمی کند و دائم پاچه زنش را نمی گیرد، ممکن است به همین دلایل اعتماد به نفسش را از دست بدهد و حالش خراب بشود و کلا کانون گرم خانواده تبدیل بشود به فریزر؟ واقعا این غربی ها چرا اینطوری اند، اصلا خوشم نیامد.
جی جی های پاریسی
البته دخالت نکردن در مسائل داخلی دیگران خیلی کار خوبی است. بخصوص اینکه وزیر خارجه عربستان و وزیر خارجه فرانسه از ایران خواسته باشند که در مسائل داخلی یمن دخالت نکند. عربستان گفته است که مسائل داخلی یمن فقط مسئله داخلی عربستان سعودی و فرانسه است، نه مسئله داخلی ایران. در حالی که مسائل داخلی عراق مسئله داخلی عربستان و ایران و آمریکاست. یعنی هر کشوری باید خودش شعور داشته باشد و بفهمد مسائل داخلی کدام کشور مسائل داخلی اوست. البته عربستان بطور خیلی واضحی به ایران گفته است که “ما با ایران جنگ نداریم.” البته عربستان درخواست آتش بس در یمن را از طرف ایران رد کرده ولی ظریف هم گفته که ایران طرحی چهار مرحله ای را برای پایان دادن به وضعیت یمن دنبال می کند. به نظرم مشکل اصلی در منطقه ایران و کلا در جهان نیاز به توجه است.
تا حالا از این دوستانی داشتید که در بین جمعیت و فامیل شایع می کنند که سرطان دارند و دو سال دیگر می میرند و توجه همه معطوف به آنها می شود؟ به نظرم در جهان و سیاست بین الملل هم “سندروم نیاز به توجه” اهمیت فراوان دارد. الآن شما هر کاری که بخواهید در سطح جهانی انجام بدهید، حتما فرانسه یک گندی به آن کار می زند، بخاطر اینکه بعد از سارکوزی فرانسوی ها بخاطر بی عرضگی سوسیالیست های حاکم بر این کشور، نقش جهانی شان را از دست داده اند. برای همین کشورهای جهان و پنج بعلاوه یک هر کاری بکنند، فرانسه مخالف آنها رفتار می کند، موضوع هم فقط این است که باید رسانه های جهان نشان بدهند که فرانسه اهمیت دارد، وگرنه همه قراردادها و توافق ها را به هم می ریزند. اتفاقا در این جریان فرانسوی ها هیچ مخالفتی نه با اسرائیل دارند، نه با امپریالیزم، نه با سربریدن داعش، نه با بمب گذاری حزب الله، اصلا فرانسوی ها همیشه نشان دادند که با هر نوع جنایتی در جهان کنار می آیند، بشرط اینکه مثل جی جی های پاریسی پول شان داده شود.
عربستان و اسرائیل هم همین وضعیت را در خاورمیانه دارند. تصور اینکه ممکن است در خاورمیانه کسی کاری بکند و این دو تا تحفه نقشی در آن نداشته باشند، برایشان زجر آور است. این وسط ترکیه هم عشوه های جی جی وارانه همین طوری را دارد، منتهی بعد از سفر اردوغان به ایران طرف فعلا ارضاء شده و احتمال دارد تا یکی دو ماه سرخر صلح در منطقه نشود.