‎‏قاب‏

نویسنده
شهلا گروسی

اوج مهارت تکنیکی “لیچ” در استفاده قدرتمندانه اش از خط بود، آن هم زمانی که چاپ با حکاکی بر فلز و چوب معنا می یافت. قدرت خطوط او را می توان در پیش طرح های اش بر باسمه های چوبی و تعدادی از طراحی های تمام شده اش، پیش از افزودن جوهر، به روشنی مشاهده کرد…

 

درباره “جان لیچ”

رقص خطوط بر فلز و چوب

 

وقتی “جان فلکسمن”، مجسمه ساز معروف انگلیسی در دیدار از دوستی قدیمی، نقاشی های خارق العاده کودک سه ساله اش را دید، به پدر و مادر جوان توصیه کرد: “او را با تعالیم نقاشی محدود نکنید، بگذارید نبوغ اش به راه خود برود، او جهان را شگفت زده خواهد کرد.” کودک، “جان لیچ” نام داشت، که سال ها بعد تحولی در کاریکاتور مطبوعاتی قرن نوزدهم انگلیس و دنیا پدید آورد و پیشگویی هنرمند پیکرتراش را تحقق بخشید.

جان لیچ سال1817 در لندن پا به جهان گذارد. پدرش اصالتاً ایرلندی، صاحب قهوه خانه ای در “لاگیت هیل” لندن بود. نقل است که مردی اهل فرهنگ و هنر و شکسپیرشناسی خبره بود که دستی هم به قلم و طراحی داشت و “جان” کوچک، این استعداد را از پدر به ارث برده بود. در شش سالگی تصویری از یک دلیجان پستی بر کاغذ آورد که تنوع و طراوت حالات اسبانی که چهارنعل می تاختند، بیننده را متحیر می کرد.

 

 

 ”لیچ” دوران تحصیل را در مدرسه “چترهاوس” به پایان رساند، جایی که دوست صمیمی تمام عمرش یعنی “میکپیس تاکری” را که با او همکلاس بود ملاقات کرد. در شانزده سالگی، مشغول آموختن علوم پزشکی در بیمارستان “سنت بارتولومیو” شد که طراحی های زیبای اش از آناتومی انسان تشویق فراوان دوستان و استادان پزشکی را در بر داشت. رفته رفته، گرایش لیچ به سمت قریحه هنری اش بیشتر و بیشتر شد.

 

 

وقتی هجده ساله بود، اولین اثرش که مجموعه کوچک چهار صفحه ای بود با عنوان: “حکاکی ها و پیش طرح هایی از جناب قلم، درس هایی درباره کاراکتر کمدی از خیابانهای لندن” منتشر شد. بعد از آن، تعدادی لیتوگراف سیاسی انجام داد، طرح هایی خام برای “بلز لایف” ترسیم کرد و هجویه پرطرفداری بر پاکت های پستی “مالردی”نقاش محبوب آن زمان فراهم آورد و بعد از مرگ “سیمور”، تصویرسازی که “نامه های پیک ویک” دیکنز را مصور می کرد، برای تصویرسازی این کتاب به خدمت گرفته شد که نتیجه موفقیت آمیزی هم در بر نداشت.

 

سال 1840 “جان لیچ” همکاری با مجلات را با خلق مجموعه ای حکاکی برای “بنتلی میسلینی” آغاز کرد، جایی که “جورج کروک شنک” تصویرساز بزرگ، گراورهای اش را برای “جک شپرد” و “الیور توئیست” منتشر کرده بود. لیچ با همکاری این استاد قدیمی مجموعه هایی چون “افسانه های اینگلدزبی” و “استنلی تورن” راتصویر سازی کرد و تا سال 1847 حکاکی های مستقل بیشماری پدید آورد.

 این بهترین دوران کاری لیچ نیست چرا که حکاکی ها هنوز ناپخته و تا حد زیاد تحت تأثیر سبک و سیاق “کروک شنک” هستند. سال 1845 لیچ “سنت گیلز” و “سنت جیمز” را برای مجله “شلینگ” تصویرسازی کرد که به مراتب قدرتمندتر از آثارش در “بتتلی” بودند، اما قدرت واقعی این هنرمند را در کار با سوزن و اسید می توان در آثار آتی او دید، خصوصاً آنهایی که با ظرافت برای چاپ رنگی حکاکی می کرد. در میان این گروه، چهار لوحه فریبنده اش برای “سرود کریسمس” چارلز دیکنز و حکاکی های شوخ طبعانه اش در مجموعه “تاریخ خنده دار انگلیس” و “تاریخ خنده دار روم” که این آخری ظرافتمندانه بر باسمه های چوبین شکل گرفته بود، قابل ذکراند.

 

 

“لیچ” در کار لیتوگراف هم بسیار چیره دست بود، سال 1841 مجموعه لیتوگراف “پرتره های فرزندان تحرک” که نگاهی طنزآمیز به زندگی رقت انگیز عرب های مهاجر در خیابانهای لندن داشت، تلفیقی از تیزبینی و مهارت هنرمندانه در استفاده از مداد را به نمایش گذاشت و ظهور کارتونیستی الهامبخش و متفاوت را نوید داد که سبک و نگاه اش سرمشق هنر طراحی کارتون و کاریکاتور مطبوعاتی در سالیان آتی شد. بی سبب نبود که هفته نامه طنز “پانچ”، “لیچ” را به سرعت جذب کرد و او طی سالها، از مهمترین کارتونیست های سیاسی و اجتماعی این نشریه به شمار می آمد.

 

 

معروف است که “لیچ” بسیار سریع و خستگی ناپذیر بود. “دین هول” محقق معروف مدعی است که “لیچ” سه اثر حکاکی، طراحی، لیتوگراف تمام شده و پر جزئیات را با زحمتی کمتر از چیزی که تصور می شود از یک بامداد تا شامگاه به آخر می رساند. اوج مهارت تکنیکی “لیچ” در استفاده قدرتمندانه اش از خط بود، آن هم زمانی که چاپ با حکاکی بر فلز و چوب معنا می یافت. قدرت خطوط او را می توان در پیش طرح های اش بر باسمه های چوبی و تعدادی از طراحی های تمام شده اش، پیش از افزودن جوهر، به روشنی دید. برخی به غلط “لیچ” را طراح و نقشه کشی با حس طنز قلمداد کرده اند اما او به گواه نگاه تیزبین اش به جنبه های بولهوسانه طبع بشری، چون “هوگارت” و “گیلاری” طنزپردازی تمام عیار می نماید و نه تنها صنعتگری خوش قریحه.

“جان لیچ” سال 1864 در شهر زادگاه اش، “لندن” چشم از جهان فرو بست.