من ایرانیام :
عادت دارم فیلم سینمایی را مجانی کپی کنم و ببینم اما فیلم خصوصی زهرا را بخرم و ببینم.
عادت دارم با ولع گلشیفته را تماشا کنم و بعد حکم بدهم که او به اخلاق پایبند نبوده است.
عادت دارم عکس میهمانی بازیگران را سیو کنم. عکس خودم را پاک کنم تا پخش نشود،
عادت دارم پرده ضخیم به پنجره بیاویزم تا سایهام را برای تماشای پنجرههای بیپرده نشان ندهد.
عادت دارم قضاوت کنم. قضاوت اینکه هر که رژ زد، هر که مویش بیرون بود، هر که لباسش باز بود، بیاخلاق است. قضاوت اینکه ناموس من حق ندارد هر طور میخواهد بگردد. اما هر کسی هر طور من خواستم نگردید، بیفرهنگ و دگم است.
عادت دارم چشم خود را پاک بدانم و به هر حریمی ورود کنم، اما همه چشمناپاکان را از حریم خصوصیام دور نگه دارم.
عادت دارم به همه بخندم و این نشانه روشنفکری من است. اما هر که به من بخندد آدم بیشعوری است که حدود اخلاق و حقوق شهروندی را رعایت نکرده است.
عادت دارم عکس همه را دست به دست کنم. اما پرهیز میدهم که دست اطرافیانم در عکسی که منتشر میکنند معلوم باشد.
من ایرانی ام:
من عادت دارم هر کسی را به خاطر چیزی دیگر قضاوت کنم.
من همانم که کسانی را که دختری را به خاطر دوچرخهسواری و پوشش قضاوت میکردند، دگم مینامیدم. حالا همانم که حق خصوصی تو را قضاوت میکنم و به تو میخندم.
من ایرانیام. خط کشم. معیارم.
من ایرانیام. کار دیگری از دستم برنمیآید. باید کسی را تخریب کنم تا خیال کنم آبادم. باید حال کسی را بد کنم تا حالم خوب شود. امیدوارم امشب حال تو خیلی بد باشد تا من شب با خیال راحت بخوابم.
من ایرانیام، هنوز بزرگ نشدهام.
ایرانیام، دست خودم نیست، پوزش میخواهم.