گفتم و گفت

مسعود بهنود
مسعود بهنود

po_masoud_01.jpg

می گوید می ترسم، می گویم نترس. می گوید جنگ می شود، می گویم نمی شود. می گوید اگر شد چه، می گویم یقه شان را می ‏گیریم که قرار نبود داستان را به گونه ای پیش ببرند که جنگ بشود. می گوئیم همه این داستان ها برای این بود که با به دست ‏آوردن فن آوری هسته ای، امنیت و رفاه بیش تر برای کشور فراهم آید، قرار نبود برای تامین امنیت ناامن شویم و در پی قرار ‏بی قرار شویم که.


می گوید وقتی جنگ شد دیگر چه فایده که گریبانشان را بگیریم یا نگیریم. می گویم جز این برای رسانه ها و حتی اهل سیاست ‏کاری متصور نیست. در بقیه دنیا چه می کنند مگر. همین الان رسانه ها و اکثریت مجلس آمریکا علیه جنگ هستند، ولی اگر ‏صورت گرفت چه می توانند بکنند، نمی توانند حقوقی را که مطابق قانون به رییس جمهورشان داده اند پس بگیرند که. در ایران ‏هم تعیین سیاست های کلی با رهبری است و سیاست های کلی و اجرای آن ها با رییس دولت.


می گوید آخر بدبختی این است که اگر جنگ شد اکثریت مردم برای دفاع از کشور در مقابل بیگانگان می ایستند و فرصت گفتگو ‏نمی ماند. باور نکن که هر جنگی با هر کشوری رخ داد، مردم چشم بسته به جبهه ها هجمه برند و حکایت سال های شصت را ‏تکرار کنند. آن جنگ میهنی بود و صدام به ایران تجاوز کرد بی هیچ گفتگوئی، و دیگر آن که شور انقلاب و باور کامل ‏مسوولان، باور این که گردی بر دامن کبریائی هیچ یک از روحانیون نیست، همه دست به دست هم داد و مردم را دعوت کرد تا ‏به سنگر ها پناه برند.


باز می گوید اگر شد چی. باز می گویم خیلی ها سرنوشت خود را به این ماجرا گره زده اند، اگر جنگ شود بازی را خواهند ‏باخت. ما نباید بگذاریم که باختشان را زیر هیاهوی دفاع از کشور پنهان کنند. این بار کارشان دشوارست. اما نه چنان که ‏تصور می رود. آقای احمدی نژاد آینده خود و گروه و دسته و دولتش را به این موضوع گره زده است. اگر جنگ شود بی توجه ‏به نتیجه اش، که نه برای جهان و نه برای ایرانیان دلچسب نیست، احمدی نژاد بازنده است. اگر هم استعفا ندهد در انتخابات آینده ‏نخواهد توانست خیال پیروزی به سر راه دهد.


می گوید هیچ کدام از این ها برای حسن رسن نمی شود. وقتی که جنگ شد حالا بیا دولت را ساقط کن، به هر حال عده ای کشته ‏شده اند و کشور باز هم ویران. می گویم اگر هم قرار بود برای هر تهدید کشوری و جامعه ای از خواست هایش دست بردارد که ‏مبادا جنگ شود پس نیروی مسلح برای چیست، جوانان برای چه به سربازی می روند. در ثانی اگر قرار بر این باشد که با ‏نهیب هر طرفی کسانی که منابع طبیعی بسیار دارند کلید چاه های خود را دو دستی تقدیم دارند که سنگ بر سنگ بند نیست. می ‏گوید حالا که دنیا همین است. می گویم اولا نه به این شوری. دیگر این که حتی اگر چنین باشد نمی توان تحسینش کرد، و نمی ‏توان تحسین نکرد کسانی را که نمی خواهند همیشه تاریخ بره بمانند.


‏ اصلا تاریخ به همین چالش ها شکل می گیرد.


می گوید چرا همیشه ما، چرا ما باید بار تاریخ بکشیم، مگر فقط ما هستیم که ظلم را می فهمیم و با ظلم درگیریم. چرا نمی ‏گذارید یک چند هم دیگران با ظالم درگیر شوند و ما کمی استراحت کنیم. می گویم از اتفاق تاکنون هر چه کردیم استراحت بود و ‏خود ندانستیم. تاریخ دیگران را بنگر، هر کدام از جوامع که به بزرگی می شناسی، آن قدر بر سر حق خود ایستاده اند، و ما ‏چندان نیایستادیم و اگر این بار بایستیم ترک عادت است به گونه ای.


می گوید پس باید از شلیک موشک ها و تجهیز ادوات جنگی خوشحال باشم. می گویم دست کم بدین خاطر که تا حالا جنگ را ‏دور کرده است باید خوشحال بود. تاکنون عوامل بازدارنده مانع جنگ شده یکی هم تجهیز و آمادگی.‏

می گوید ولی دنیا علیه ایران به اجماع رسیده است می گویم حرفمان همین جاست. گاهی نادرست کاری دولت باب مصالحه و ‏مذاکره را بسته، گاهی دهان های گشاد مانع از آن شده که حرف حقمان هم شنیده شود، گاهی خنده ها و مراوادات بی جا عقبمان ‏گذاشته ، لج بازی و رندبازی به دردسرمان انداخته. این ها جای اعتراض دارد و داریم . این ها زیانی چشم گیر برای کشور ‏دارد و داریم. تا همیشه نمی توان مردم را گول زد و نادرستی های خود را درست جا زد. مثالش هم این داستان های جعلی و بی ‏مقدارست درباره میزان محبوبیت فلان که الان دیگر مهرش به دل فرماندهاان آمریکائی هم سرایت کرده است. همان سفری که ‏قرار بر ترور بود حالا ادعای آمدن فرمانده و عکس یادگاری هست. سفری که ناسزاها نصیب مقام منتخب کشور کرد شده است ‏فتح الفتوح و سفری که از شدت سردی و نهایت تحقیر باعث شد که سفیر را برکنار کنند، و کسی هم نپرسید چرا رفتید که جای ‏هم اندازه موگابه شوید، حالا فرصت داده اند همان سفیر برکنار شده داستانسرائی کند که محافظت امنیتی چنان بود که گوجه ‏فرنگی به سر ایشان نخورد. اما حیا نکند و به دنیال همین سخن اضافه کند که این سفر تماس و شناخت مردم مقصودش بود که ‏حاصل آمد.


می گوید پس حالا باید شعارمان چه باشد مردم از سه دهه زیستن در بحران به تنگ آمده اند می گویم شعارمان مرگ برجنگ ‏است، ضد جنگ هستیم و می مانیم. البته این بدان معنا نیست که همیشه به کوچک بگوئیم ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا ‏کن. به هر حال باید بدانند که اکثریت مردم وقتی زمانش رسید جمع می شوند و باز نمی گذارند. دعواهای داخلی به سرعت کنار ‏نهاده می شود. می گوید اگر نشد. می گویم می شود. اما جنگ نمی شود. نگران نباش.‏